آیت الله میرزا حبیب خراسانی:”خاکیست که رنگین شده از خون ضعیفان این ملک که بغداد و ریش نام نهادند”
"خاکیست که رنگین شده از خون ضعیفان این ملک که بغداد و ریش نام نهادند" صد تیغ جفا بر سر و تن دید یکی چوب تا شد تهی از...
"خاکیست که رنگین شده از خون ضعیفان این ملک که بغداد و ریش نام نهادند" صد تیغ جفا بر سر و تن دید یکی چوب تا شد تهی از...
"از خدا گر دَم زنى نامش على است" خدا گر دَم زنى نامش على است ور ز احمد ساقى جامش على است وز شريعت گر سرايى فاش گو هر...
"اين راز نهان نهفته خوشتر" جز مدح تو هرکه هرچه گويد دانسته يقين که ترّهات است ابروى تو قبلهى نماز است گيسوى تو عروهى نجات است عهدى ز الست...
"وقت است که باز جام گيريم" وقت است که باز جام گيريم از لعل لب تو کام گيريم آهوى رميدهى دو چشمت رام ار نشود به دام گيريم...
"از خدا گر دَم زنى نامش على است" خدا گر دَم زنى نامش على است ور ز احمد ساقى جامش على است وز شريعت گر سرايى فاش گو...
يكى پوييده ره مسجد ، يكى دير از اين سو رانده ، زآن سو مانده ماييم آيت الله ميرزا حبيب خراسانى "سرگردان" خداوندا ! عجب شوريدهراييم چنين بى دانش و...
گوینـد که درخانه دل هست چـراغـی افــروخته کاندرحـرم افروختنی نیست آيت الله ميرزا حبيب خراسانى: از داغ غمت هر که دلش سوختنی نیست از شمع رخت محفلش افروختنی نیست در...
از داغ غمت هر که دلش سوختنی نیست از شمع رخت محفلش افروختنی نیست در طوف حریمش ز فنا جامه ی احرام کردیم که این جامه به تن دوختنی نیست...
"خیز که مستانه شرابت دهند مرغ دل از بهر کبابت دهند" "بر در میخانه اگر سر نهی طاعت ناکرده ثوابت دهند" آيت الله ميرزا حبيب خراسانى » گزیده اشعار خیز...
يكى پوييده ره مسجد ، يكى دير از اين سو رانده ، زآن سو مانده ماييم آيت الله ميرزا حبيب خراسانى "سرگردان" خداوندا ! عجب شوريدهراييم چنين بى دانش و...
خروس صبح زد سُبّوح و قُدّوس فرا كن ديده را زين خواب منحوس آيت الله ميرزا حبيب خراسانى خروس صبح زد سُبّوح و قُدّوس فرا كن ديده را زين...
جهان انسان، پیمبر عین انسان علی انسان عین این جهان است پیمبر شهر علم است و علی در خوش آن سر کو بدین در آستان است مرحوم آیت الله سید...
امروز به امر حضرت حق بر خلق جهان على امیر است آیت الله میرزا حبیب خراسانی : امروز بگو ، مگو چه روز است ؟ تا گویمت این سخن به...
بنده را پادشاهى نيايد وز عدم كبريايى نيايد بندگى را خدايى نيايد وز گدا جز گدايى نيايد من گدا، من گدا، من گدايم ... از عدم حرف هستى نشايد دعوى...