رسائل – علم

از حضرت ابی عبدالله، جعفر بن محمد الصادق علیهما السلام روایت شده است که: «طلبه العلم ثلثه فاعرفهم باعیانهم وصفاتهم: صنف یطلبه للجدل و المراء وصنف یطلبه للاستطاله و الختل و صنف یطلبه للفقه والعقل و صاحب الجـدل و المـراء مـوذ مـمار متعرض للمقال فی اندیه الرجال بتذاکر العلم وصفه الحلم قد تسریل بالخشوع و تخلى عن الورع فدق الله منه خیشومه و قطع منه حیزومه و صاحب الاستطاله و الختل ذو خبث و ملق یستطیل به على مثله من اشباهه و یتواضع للاغنیاء من دونه فهو لحلواتهم هاضم و لدینهم حاطم قعمی الله على هذا خبره و قطع من آثار العلماء اثره و صاحب الفقه والعقل ذو کتابه و حزن و سهر قد تحنک فی برنسه و قام اللیل فی خندسه یعمل و بخشی وجلاً و اعیاً مشفقاً مقبلاً علی شأنه عارفاً باهل زمانه مستوحشاً من اوثق اخوانه فشید الله من هذا ارکانه و اعطاه یوم القیامه امانه
یعنی : «طالبان علم و دانش سه گروهند که به نام و نشان برایتان معرفیشان می کنم: گروه نخست، به خاطر جدال و مراء در جستجوی علم و دانشند و گروه دیگر برای کسب منزلت و فریبکاری و بالاخره سومین مین گروه، آنها که علم را برای تفقه و دانایی و تعقل و بینایی می جویند. دسته اول، مردمی موذی و مردم آزار و اهل جدل و مراءاند. در انجمن بزرگان و اجتماع مردان و دانشمندان، سخن از علم و حلم میگویند؛ درونی از تقوی و پرهیز خالی دارند ولیکن در ظاهر لباس پارسایی و خشوع بر خویشتن آراسته اند. به مجازات این کار، خداوند، بینی آنان را کوفته و کمرشان را خـواهـد شکست و اما دسته دیگر که برای کسب قدرت و به منظور حیله و فریب مردم، به طلب علم کمر بسته اند، گروهی خبیث و پلید و متملق و چاپلوسند که خویشتن را از امثال و اقران خود، در علم و دانش، برتر و والاتر می بینند، ولی در برابر ثروتمندان و اهل دنیا، کوچک و متواضع و فروتناند. چرب و شیرین سفره آنان را می خورند و در عوض دینشان را فاسد و تباه می کنند. به مکافات این سیاهکاری، خداوند آنان را بی نام و نشان و اثرشان را از دفتر آثار علماء و دانشمندان محو و نابود خواهد فرمود، لیکن گروه سوم که علم را برای فقاهت و عقل و دانش و بینش کسب کرده اند، مردمی اندوهگین و غمزده و شب زنده دار هستند. کلاه بردگی و بندگی حق بر سر نهاده اند و پیوسته هنگام شب به عبادت پروردگار خویش مشغول و از خلق جهان دور و مهجورند. گروهی ترسان و هراسان از عاقبت کار، به عمل و عبادت سرگرمنده، پند پذیر و مهربان و مراقب – حال و رفتار خویشتن اند. مردم زمانه را بخوبی می شناسند و حتی از نزدیکترین دوستان و برادران نیز خود را در امان نمی بینند. در برابر این کردار، خداوند ارکان چنین بندگان را به علم استواری می بخشد و در روز قیامت، از عذاب خود، امانشان عطا خواهد فرمود.»

از پیامبر اکرم (ص) منقول است که چون موسی با خضر علیهما السلام ملاقات کرده از او خواست که به وی اندرز و سفارشی دهد.
خضر گفت: « یا طالب العلم، ان القائل اقل ملالاً من المستمع فلا تمل جلسائک اذا حدثتهم و اعلم ان قلبک وعـاء فـانظر ماذا تحتویه و عائک و اعرف الدنیا و انبذها ورائک فانها لیست لک بدار و لالک فیها محل و لا قرار و آنها جعلت بلغه للعباد لیتزودوا منها للمعاد یا موسى وطن نفسک على الصبر تلقى الحلم و اشعر قلبک التقوى تنل العلم و ارض نفسک على الصبر تخلص من الائم یا موسى تفرع للعلم ان کنت تریده قائما العلم لمن تفرع له ولا تکونت مکثاراً بالمنطق و مهذاراً فان کثره المنطق تشین العلماء و تبدى مساوى الشخفا و لکن علیک بدی اقتصاد فان ذلک من التوفیق والسداد و اعرض من الجهال و احلم عن السفهاء فان ذلک فضل الحکماء و زین العلماء و اذا شتمک الجاهل فاسکت عنه سلماً و جانبه حزما فان ما بقى من جهله علیک و شتمه ایاک اکثریا بن عمران لا تفتحن باباً لا تدری ما غلقه ولا تغلقن بابا لا تدرى ما فتحه، باین عمران من لانتهى من الدنیا نهمته ولا تنقضى فیها رغبته کیف یکون عابداً و من تحضر حاله و یتهم الله بما قضى له کیف یکون زاهدا. یا موسى تعلم ما تعلم لتعمل به و لا تتعلمه لتحدث به فیکون علیک بوره و یکون على غیرک نوره.»
یعنی : «ای طالب علم (بدان که خستگی و ملال گوینده از شنونده کمتر است؛ پس مراقب باش که همنشینان را با گفتار خود ملول و خسته نسازی و بدان که قلب تو به منزله ظرفی است؛ مواظب باش که این ظرف را از چه پر خواهی کرد. دنیا را نیکو بشناس و آنرا پشت سر بیفکن؛ زیرا که این جهان، خانه ای نخواهد بود که بدان دل خوش توانی کرد و تو را در آن قرار و آرامی مقرر نگردیده است. دنیا را به قدر معیشت و کفاف بندگان قرار داده اند تا در آن ، زاد بهر رستاخیز خویش فراهم سازند.

ای موسی، نفس خود را به شکیبایی و بردباری آماده کن، تا به ملکه حلم دست یابی و تقوی و پارسایی را در دل خود جای ده، تا به علم نائل شوی و خویشتن را به صبر راضی و خشنود ساز تا از دام معاصی برهی.
ای موسی، اگر جویای علمی، خویش را وقف آن کن، که علم، از کسی است که خویشتن را وقف آن کند. سخن، بسیار مگو و از گفتار بیهوده بپرهیز که پرگوئی ننگ دانشمندان و مایه رسوایی بیمایگان و سبک مغزان است. مراقب باش که در این راه، میانه رو باشی، که میانه روی از توفیق و سداد آدمیزاده است. از نادانان رخ برتاب و با سفیهان، به حلم و شکیبایی رفتار کن که، فضیلت حکما و آرایش علماء در این است. در برابر دشنام نادان، مسالمت و خاموشی اختیار کن و باحتیاط از وی دوری گزین، تا از شرارت و بدگویی های بیشتر در امان مانی. ای پسر عمران، دری را که ندانی چگونه باید بست، هرگز مگشا و آن را که ندانی چگونه باید گشود، هرگز مبند. ای پسر عمران، آن کس که در جهان، آرزوی دور و دراز دارد و میل و رغبتش در آن تمام شدنی نیست، چگونه تواند که خدمتگزار حق باشد؟ و آنکس که به هنگام سختی و تنگی حال و کار خود، خدای را در مقدرات خویش، متهم می سازد، چگونه تواند که از زاهدان باشد؟ ای موسی، هر چه می خواهی بیاموز، لیکن باید که آموختنت بمنظور عمل کردن به آن باشد و مباد که از جستجوی دانش، بخواهی که خویشتن به دیگران بنمایی که در چنین حال ، و بال آن علم ترا و نیکویی و روشنی آن، از آن دیگران خواهد شد.»

و نیز از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده اند که: «کان لموسى بن عمران جلیساً من اصحابه قد وعى علماً کثیرا فاستأذن موسى فی زیاره اقارب له فقال له موسی علیه السلام ان لصله القرابه لحقاً و لیکن ایاک آن ترکن الى الدیـنـا فـان الله قد حملک علماً فلا تضیعه فترکن الى غیره فقال الرجل لا یکون الأخیراً و مضى نحو اقاربه و طالت غیبته فسأل موسى عنه و لم یخبره احد بحاله فسأل جبرئیل · فقال له اخبرنی عن جلیسى فلان الک به علم قال نعم هو ذا على الباب قد مسخ قرداً فی عنقه سلسله ففزع موسى الى ربه و قام الى مصلاه یدعو الله و یقول یا رب صاحبی و جلیسی فاوحی الله یا موسى لودعوتنى حتى تنقطع ترقوتاک ما استجیب لک فیه انی کنت حملته علماً فضیعه و رکن الى غیره.» اقول: لو قال لا یکون الأخیراً ان شاء الله تعالى لکان له خیراً.»
یعنی : «حضرت موسی بن عمران را همنشینی بود که علم بسیار در سینه انباشته داشت. روزی از حضرت موسی اجازت خواست که برای دیدار اقوام و خویشاوندان خود برود. موسی فرمود: ارتباط با خویشان، حقی است لازم الرعایه، لیکن مبادا که در این راه، به دنیا دل بندی و بر آن اعتماد کنی، زیرا که خداوند، علم فراوانی به تو روزی فرموده است، باید مراقب باشی که آن را ضایع نسازی و به دیگری تکیه و اعتماد نکنی. مرد گفت: امید که جز خیر پیش نیاید (۱) و بسوی اقوام خود رفت. اما مدتی مـدید از غیبتش گذشت و موسی علیه السلام از هر کس سراغ او را می گرفت، ولی هیچکس از وی خبری نداشت. تا آنکه از جبرائیل استفسار کرد که آیا تو را از همنشین ما آگاهی هست؟ جبرائیل گفت: آری، او هم اکنون بر در این خانه، بصورت بوزینه ای مسخ شده است و رشته ای بر گردن دارد. موسی از این گفتار به زاری در آمد و در مصلای خود بایستاد و عرضه داشت: خداوندا، این مرد، دوست و همنشین من بود، ترحمی فرما. خداوند وحی فرمود: ای موسی، اگر آنقدر در باره او دعا کنی که پیوند ترقوه هایت گسسته شـود، نخواهم پذیرفت، زیرا این مرد، آنهمه دانشی را که به وی عطاکرده بودم، ضایع و به غیر آن علم تکیه و اعتماد کرد.»

۱- اگر این مرد در جواب حضرت موسی میگفت: «انشاء الله جز خیر پیش نخواهد آمد. بی شک بهتر و به خیر او نزدیکتر بود.»

و از همان امام نقل شده است که: «من تعلم و عمل و علم الله دعـى فـی ملکوت السموات عظیما». یعنی: «هر کس که علم آموزد و به آن عمل کند و برای خاطر حق تعالی، به دیگران نیز تعلیم دهد، در ملکوت آسمانها او را با وصف «عظیم» می خوانند.» همچنین فرمود: «من ازداد فی الله علما و ازداد للدنیا حباً، ازداد من الله بعدا و ازداد الله علیه غضبا.»
یعنی : « آن کس که دانشش در حق خداوند متعال افزون تر شود و در عین حال، محبتش به دنیا زیادہ تر گردد، از خداوند، دورتر شده است و خشم پروردگار نسبت به او فزونتر خواهد گردید.»

معلم اول، فارابی گوید:

نــظـرت بـنــــــور العــلم اول نـظر
فغبت عن الاکوان و ارتمع اللبس

یعنی : «چون با نور علم نگریستم، در همان نخستین نظر، دنیا و موجودات، از دیده ام پنهان شدند و اشتباه از من برخاست.»

در کتاب کافی از حضرت علی بن الحسین علیهما السلام منقول است که در انجیل آمده: «لا تطلبوا علم ما لا تعملون و لما لا تفعلوا بما علمتم فان العلم اذا لم یعمل به لم یزدد صاحبه الاکفراً و لم یزدد من الله الا بعداً
یعنی : «جویای علمی مباشید که به آن عمل نخواهید کرد و چرا به علم خویش، کار نمی کنید؟ که علم، چون به مقتضای آن عمل نشود، تنها موجب کفر بیشتر صاحب آن خواهد شد و او را از خداوند، دورتر خواهد ساخت.»

علمی که در آن عمل نباشد عـار است
هر سجده که بی ذکر بود زنار است

هر کس که به علم بی عمل می نازد
عـالـم نـبـود عـامی مشعل دار است

غزالی در کتاب «منهاج العابدین» روایت کرده است که اوحى الله تعالى الى داود : « یا داود تعلم العلم النافع، قال: یا الهی، و ما العلم النافع؟ قال: ان تعرف جلالی و عظمتی و کبریائی و کمال قدرتی على کل شیء فان هذا الذی یقربک الى
یعنی : «خداوند به پیامبر خود، داود وحی فرمود: با داود، علمی بیاموز که سود مند باشد. پرسید: خداوندا، علم نافع و سودمند کدام است؟ فرمود: علمی که به آن جلالت و عظمت و کبریا و قدرت مرا بازشناسی که این علم، موجب تقرب و نزدیکی تو به من خواهد شد.»

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «رأس الحکمه مخافه الله» یعنى : «سرآغاز حکمت، خوف از پروردگار است.» و نیز فرمود: «من طلب العلم الله عز و جل، لم یصب من باباً الا ازداد فی نفسه ذلاً و للناس تواضعاً و الله خوفاً و فی الدین اجتهاداً فذلک الذی ینتفع بالعلم فلیتعلمه و مـن طلب العلم للدنیا و المنزله عند الناس و الحظوه عند السلطان، لم یصب منه بابا الا ازداد فی نفسه عظمه و على الناس استطاله و بالله اغتراراً و فی الدین جفاء فذلک الذی لا ینتفع بالعلم فلیسف به و لیمسک عن الحجه على نفسه و الندامه و الحزن لیوم القیامه
یعنی : «هر کس که برای رضای خاطر حق تعالی، در طلب علم، همت گمارد، با هر بایی از دانش که بر روی او گشوده شود بر ذلت و خواری بر نفس خود، فروتنی و تواضع نسبت به مردم، خوف و خشیت در برابر پروردگار خود و بر کوشش و سعی خویش برای دین می افزاید.

آری این چنین کسی، از علم خود، منتفع و بهره مند است و باید که در آموختن آن جد و جهد بلیغ مبذول دارد. اما کسی از طلب علم به دنیا و منزلت و احترام در میان مردمان و ره یافتن به آستان پادشاهان نظر داشته باشد، با هر بابی از دانش که بر رویش باز می شود، در خویشتن احساس عظمت میکند و نسبت به دیگران، قدر و منزلت خود را افزونتر می بیند و به پروردگار، مغرورتر و فریفته تر و به دین خدا بی اعتناء تر می شود. چنین کسی از علم خود بهره ای نبرده است، پس باید از آن اندوهگین باشد و از آموختن این دانش که موجب اتمام حجت، علیه وی شده است و باعث ندامت و اندوه او در روز قیامت خواهد گردید صرف نظر کند.»

حضرت ابو عبدالله، جعفر بن محمد الصادق، علیهما السلام، در وصیت به فرزند خود اسمعیل چنین فرماید: «یا بنی اجتهد فی تعلم علم السرفان برکته کثیره أکثر مما یظن. یا بنی، من تعلم علم العلانیه و ترک علم السر پهلک و لایسعد، یا بنی، ان اردت ان یکرمک ربک بعلم السر فعلیک ببغض الدنیا و اعرف خدمه الصالحین و احکم امرک للموت فاذا اجتمعت فیک هذه الخصال الثلاثه یکرمک ربک بعلم السر
یعنی : «فرزند عزیزم، در آموختن علم باطن، سخت کوش باش، که بیش از آنچه تصور می رود، سودمند و نافع است. هر کس که تنها به علم ظاهر پردازد و از علم سر و باطن بی خبر ماند، بی آنکه خود بداند، موجب هلاک و تباهی خود شده است. فرزندم، اگر دوست داری که پروردگار ترا به زیور علم باطن،کرامت بخشد، باید که به چشـم نفرت در دنیا بنگری و به ارزش خدمت به صالحان عارف باشی و کار خویشتن را برای مرگ، استواری دهی. در چنین حالت که تو را این سه خصلت فراهم آمد، پروردگار متعال ترا به علم سر و باطن مفتخر و مکرم خواهد فرمود.»

شعر

لو کان هذا العلم یحصل بالمنى
ما کان یبقى فی البریه جـاهل

اجهد و لا تکسل و لاتک غافلاً
فـنـدامـه العـقبى لمـن یتکاسل

یعنی : «اگر این علم تنها به تمنی و آرزو به دست می آمد دیگر در جهان نادانی یافت نمی شد، بکوش و سستی مورز و غافل منشین که پشیمانی روز قیامت برای کسی است که به سستی گذرانده باشد.»
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است که : الفقهاء امناء الرسل ما لم یدخلوا فی الدنیا. قیل: و ما دخولهم فی الدنیا؟ قال: اتباع السلطان. فاذا فعلوا ذلک فاحذروهم على دینکم.. یعنی : «دانایان و عارفان به حقایق دین تا زمانی که به دنیا داخل و به آن آلوده نشده باشند امناء پیامبران خدایند. پرسیدند: منظور از آلودگی به دنیا چیست؟ فرمود: آنکه از پادشاهان پیروی کنند و در فرمان ایشان باشند. اگر چنین کنند از آنان دوری کنید تا دینتان را تباه نسازند.»
و نیز از حضرت رسول صلى الله علیه و آله حدیث است که فرمود: «من اراد ان یحفظ العلوم فعلیه بخمس خصال: صلوه اللیل ولو برکعتین و الدوام على الوضوء و التقوى فی السر والعلانیه و ان یأکل الغذاء لقوه لا لشهوه و السواک.»
یعنی : «هر کس بخواهد حافظ علوم شود باید که به این پنج خصلت توجه کند: نماز شب بجای آرد اگر چه دو رکعت باشد، و پیوسته در حالت وضو و طهارت باشد، و در پیدا و پنهان پارسا و خدای ترس باشد، غذا برای کسب نیرو خورد نه بر اثر شهوت و پنجم آنکه از مسواک زدن دندانهای خود غافل نشود.»

شعر

یا طالب العـلـم بـاشر الورعـا
داوم على الدرس لاتفارقه

و اهجر النوم و اترک الشبعا
فالعلم بالدرس قام و ارتفعا

یعنی : «ای طالب علم، پیوسته ورع و پارسایی را رعایت کن و از خواب و پرخوری بپرهیز. بر آموختن دانش مداومت کن و از آن جدا منشین که علم با آموختن، پای می گیرد و پایدار می گردد.»

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «لا یحصل العلم الأ بخمسه اشیاء: کثره السؤال و خدمه الرجال و تطهیر الافعال و السهر باللیالی و الاستعانه بذی الجلال
یعنی : «علم، جز به پنج چیز به دست نمی آید: بسیار پرسیدن و خدمت مردان کردن و افعال و رفتار خویش، از بدیها پاک ساختن و در شبها بیدار ماندن و از ذات ذی الجلال یاری و مدد خواستن.»

شعر

الا لن تنالوا العلم الا بسته
سا نبؤهـا عـن جـمـعـهـا بـبیان

ذکاء وحرص واصطبار و بلغه
و شفقه استاد و طـول زمـان

یعنی : «به دانش، دست نخواهید یافت، مگر با این شش چیز که من اینک به شما باز خواهم گفت: فهم و علاقه فراوان و شکیب و قناعت به قدر کفاف و مهر استاد و مدت یعنی: «حکمت گمشده مردم با ایمان است؛ باید که در جستجوی آن همت کنند، گرچه نزد اشرار باشد». «الحکمه ضاله المؤمن فاطلبوها ولو عند المشرک تکونوا احق بها دراز که در تحصیل علم بگذرانید.»
دو روایت زیر از امیرالمؤمنین علیه السلام در باره حکمت و تحریض مسلمانان بر آموختن حکمت وارد شده است: «الحکمه ضاله المؤمن فلیطلبها ولو فـی ایـدى اهـل الشر.»
یعنی : «حکمت گمشده مردم با ایمان است؛ باید که در جستجوی آن همت کنند، گرچه نزد اشرار باشد.»

«الحکمه ضاله المومن فاطلبوها ولو عند المشرک تکونوا احق بها و اهلها. »
یعنی : « حکمت گمشده‌ی مؤمن است؛ باید که در کسب آن بکوشید، گرچه نزد مشرکی یافت شود، که شما از مشرکان به داشتن حکمت سزاوار ترید.»

و نیز فرمود : «لو ان اهل العلم حملوه بحقه لا حبهم الله و ملائکته و اهل طاعته من خلقه و لیکنهم حملوه لطلب الدنیا فمقتهم الله و هانوا على الناس
یعنی : «اگر علماء حق علم را رعایت می کردند، نزد خدا و فرشتگان و بندگان مطیع خدا محبوب می شدند، لیکن اینان، علم را بخاطر کسب دنیا تحصیل کرده اند و به همین سبب، مورد خشم پروردگار قرار گرفته در چشم مردمان، خوار و بی مقدار شده اند.»

علم چندانکه بیشتر خـوانـی
چون عمل در تو نیست نادانی

نه محقق بود نه دانشمند
چارپایی بر او کتابی چند

بزرگی فرماید :‌ « کل علم و بال علی صاحبه الا من عمل به
یعنی : « هر علمی موجب و بال صاحب آن است مگر آنکس که علم خود را به کار ببندد.»

از حضرت عیسی علیه السلام مروی است که: «یا عبید الدنیا مثلکم کمثل السراج یضیء غیره و یحرق نفسه یا بنی اسرائیل، زاحمو العلماء ولو جثوا على الرکب فـان الله یحیى القلب المیته بنور الحکمه کما یحیى الارض المیته بوابل المطر.»
یعنی : «ای بردگان و فریفتگان دنیا، مثل شما همانند چراغی است که خود را می سوزد و دیگران از آن بهره می برند. ای بنی اسرائیل، در هر حال و به هر صورت از علماء خود بهره برگیرید اگر چه باکنده زانو بسوی آنها بروید، زیرا خداوند متعال قلبهای مرده را با نور حکمت زنده می سازد، همان گونه که زمین مرده را با آب باران زندگی و حیات می بخشد.»

خداوند تعالی به حضرت داود پیغمبر علیه السلام وحی فرمود: «قل لعبادی لاتجعلوا بینی و بینکم عالما مفتونا بالدنیا فیصدکم عن ذکرى و عن طریق محبتی و مناجاتی. اولئک قطاع الطریق من عبادی. ان ادنى ما انا صانع بهم ان انزع حلاوه عبادتی و مناجاتی من قلوبهم
یعنی : «ای داود، به بندگان من بگو، مبادا میان من و خودتان عالمی را که فریفته دنیا باشد واسطه قرار دهید، زیرا آنان شما را از یاد من، از محبت من و از مناجات من باز می دارند. اینان قاطعان طریق بندگان و خلق خدایند. کمترین مجازاتی که در باره ایشان مقرر خواهم فرمود آنست که حلاوت و شیرینی مناجات خود را از قلوب آنان به در خواهم کرد.»

حرض بنیک على الآداب فی الصغر
کیما تقر به عیناک فی الکبر

و انــــــما مــــثل الآداب تجمعها
فی عنفوان الصبی کالنقش فی الحجر

هـی الـکـنـوز التی تنمو ذخائرها
و لا یخاف علیها حـادث الغیرى

ان الادیب اذا زلت بـه قــدم
یهوى على فرش الدیباج و السـرر

النـاس اثـنان ذو عـلم و مستمع
واع و سایر هـم کـاللغو فی الفکر

یعنی : پسرت را در کودکی به فراگرفتن آداب برانگیز تا در زمان کهولت موجب روشنایی چشم تو گردد.
آدابی که در دوران کودکی در آدمی جمع شود همانند نقشی است که بر سنگ سخت کنده شود.
گنج ادب سرمایه ای است که ذخایر آن پیوسته افزون می گردد و دست حوادث را در آن خللی نیست.
آنکه برخوردار از ادب است، اگر روزی به لغزشی دچار آید، بر روی بستر ابریشمین و نرم فرو خواهد افتاد.
مردم جهان بر دو دسته اند یکی دانشمندان و دیگری آنان که گوش، گشوده اند و پند می شنوند و باقی خلق، همگی در اندیشه بیهوده گرفتارند.

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=31388

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند