قسمت هفدهم از بخش چهارم (رسائل) کتاب نشان از بی نشان ها به مسائلی همچون ” دعا و شرایط استجابت آن، اخلاق و همچنین وسواس شیطان و کید او“‌ است.

دعا و شرائط استجابت آن و برخی ادعیه مأثوره

از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم حدیث است که: «ما من مسلم دعا الله تعالى بدعوه لیست فیها قطیعه رحم و لا استجلاب اثم الا اعطاه الله تعالى بها احدى خصال ثلث: اما ان یجعل له الدعوه و اما ان یذخرها له فی الآخره و اما ان یرفع عنه مثلها من السوء.»
یعنی : «اگر مسلمانی از خداوند متعال خواهشی کند که مشتمل بر گسستن پیوندهای خانوادگی و جلب گناه و معصیت نباشد، حق تعالی به یکی از سه وجه زیر به آن دعا و خواهش ترتیب اثر خواهد داد: یا آنکه فوراً دعایش را مستجاب می کند و خواسته اش را بر می آورد و یا پاداش و اجری برای روز واپسینش می اندوزد و یا آنکه از بلاهای مشابه، وی را در امان و محفوظ می دارد.»

حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام فرمود: «لا تستحقروا دعوه احد فانه یستجاب للیهودی فیکم ولا یستجاب له فی نفسه.»
یعنی: «در دعای هیچ کس، به چشم حقارت منگرید، زیرا که خداوند متعال، دعای خیری را که یهودی در حق شما کند، مستجاب خواهد فرمود گرچه دعایی که در حق خویش کند، به هدف اجابت نخواهد رسید.»

از حضرت ابی عبدالله علیه السلام مروی است: «الدعاء یرد القضاء بعد ما ابرم ابراماً فاکثر من الدعاء فانه مفتاح کل رحمه و نجاه کل حاجه و لا ینال ما عندالله الا بالدعاء و لیس باب یکثر قرعه الا یوشک ان یفتح،»
یعنی: «دعا، موجب می شود که حتی قضاء محتوم الهی تغییر کند؛ پس بسیار دعاکن که دعا کلید هر رحمت و موجب حصول هر حاجت است، به مراحم حق تعالی، جز از طریق دعا نمی توان دست یافت و چنین است که هر دری را بسیار بکوبند، باز خواهد شد.»

ملای رومی گوید:

تو دعا را سخت گیر و می‌شخول (۱)
عـاقبت برهاندت از دست غول

گفت پیغمبر کـه چـون کوبی دری
عـاقبت زان در برون آید سری

اینک بدان ای عزیز که دعا را نیز چون امور دیگر، آدابی است که با رعایت آن، به استجابت نزدیکتر می گردد. طهارت بدن از حدث و خبث و استعمال بوی خوش و تشرف به مساجد و بقاع متبرکه، دعا را به اجابت می رساند. نیز دادن صدقه به محتاجان و توجه به خانه خدا از آداب دیگر دعا است. کسی که دست به دعا بر می دارد، باید که به خداوند و حصول حاجت خود از سوی پروردگار عالم، حسن ظن داشته باشد و با تمام وجود و از عمق قلب خویش دعا کند و بوسیله روزه، اندرون از حرام، خالی دارد و توبه از گناهان را تجدید کند و در دعا اصرار ورزد و حاجت خویش، به زبان باز گوید و با خشوع و گریه، نیاز به درگاه بی نیاز برد و حاجت برادران اهل ایمان را مقدم دارد و دعای خود را با اسماء اعظم الهی همراه کند و از مدح و ثناء پروردگار خود فرو نگذارد و در آغاز و انجام دعای خود، بر محمد و دودمانش صـلوات و درود فرستد که امیرالمؤمنین، على علیه السلام فرمود: کل دعاء محجوب عن السماء حتى یصلى على محمد و آل محمد.» یعنی: «هیچ دعایی از زمین به آسمان اجابت فرا نرود مگر آنگه که خواننده بر محمد و آل او صلوات فرستد.»

در آداب استجابت دعا از امیرالمؤمنین علیه السلام منقول است که: «من قرء مائه آیه من القرآن من اى القرآن شاء ثم قال یا الله سبع مرات فلودعا على الصخره لقلعها انشاء الله.»
یعنی: «اگر کسی صد آیه از آیات قرآن را تلاوت کند و پس از آن هفت مرتبه «یا الله» بگوید، خواهد توانست که صخره های عظیم را به خواست خداوند از جای برکند.» در محضر مبارک حضرت امام صادق علیه السلام ، آیه شریفه «امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء….»(۲) قرائت شد. کسی پرسید: چگونه است که دعای ما در پیشگاه پروردگار به هدف اجابت نمی رسد؟

۱ – شخولیدن بمعنی نعره و فریاد زدن است.
۲ – قسمتی از آیه ۶٢، سوره نسل، از قرآن مجید یعنی: … یا چه کسی خواهش بیچاره و مضطر را اجابت کرده و مشکل او را حل خواهد فرمود

امام فرمود: «لانکم تدعون من لا تعرفون و تسألون ما لا تفهمون، فالاضطرار عین الدین وکثره الدعا مع العمى عن الله تعالى من علامه الخذلان. من لم یشهد ذله نفسه و قلبه و سره تحت قدره الله حکم على الله بالسؤال و ظن ان سؤاله دعاء والحکم على الله من الجراءه على الله »
یعنی: «ابدین سبب دعاهای شما مستجاب نمی شود که خدای را که در دعا می خوانید، نمی شناسید و نمی فهمید از او چه می طلبید، احساس بیچارگی و اضطرار بنده به خداوند خود، تمام دین است، ولی دعای بسیار با عدم معرفت نسبت به ذات باریتعالی، نشـانه خواری است کسی که دلت خود را در برابر حق نمی بیند و به یقین نمی داند که قلب و ضمیرش تحت قدرت پروردگار است، با دعای خود، در حقیقت، به خداوند فرمان می دهد و تصور می کند که دعا می کند. این گونه دعا که در واقع، حکم و دستور به خداوند جل جلاله است، جسارت و تجری در پیشگاه حق محسوب می شود.»

از همان امام روایت شده است که : « العبد اذا دعا الله تبارک و تعالى بنیه صادقه و قلب مخلص استجیب له بعد وفائه بعهدالله عز و جل و اذا دعا الله بغیر نیه و اخلاص لم یستجب له الیس الله یقول: «….اوفوا بعهدی اوف بعهدکم…»(۱) فمن وفی، و فی له..»
یعنی : «هر گاه بنده با نیت پاک و قلب با اخلاص، خداوند تبارک و تعالی را به دعا  بخواند و به عهد و پیمان خدا وفادار باشد، دعایش مستجاب می شود، لیکن اگر بدون این شرایط دعا کند، اجابت نخواهد شد. مگر خداوند متعال نفرمود: «به پیمان من وفادار باشید تا من نیز وفادار پیمان شما باشم.» پس آن کس که به عهد خدا پایبند باشد، از سوی حق تعالی وفا خواهد دید.»

۱- قسمتی از آیه ۴۰، سوره بقره، از قرآن مجید – یعنی: به عهد من وفادار باشید تا به عهد شما وفا کنم . . .

حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: «ما من رجل ختم دعاله بقول ما شاء الله لاقوه الا بالله. الا اجیبت حاجته و ان یمسح بیده وجهه و صدره و قال ایضاً: ان فی کتاب امیرالمؤمنین علیه السلام: ان المدحه قبل المسأله فاذا دعوت الله عز و جل فمجده فتقول یا من هو اقرب الى من حبل الورید یا من یحول بین المرء و قلبه یا من هو بالمنظر الاعلى یا من لیس کمثله شیء.»
یعنی: «احدی نیست که دعای خود را با جمله مبارکه ما شاء الله لاقوه الا بالله پایان دهد، مگر آنکه خداوند، حاجت او را روا فرماید. باید که پس از دعا دست بر رخسار و سینه خود بکشد و نیز امام فرمود: در کتاب امیر المؤمنین علیه السلام نوشته است: پیش از دعا و عرض اجابت، باید که مدح و ثنای حضرت باری تعالی گزارد و بگوید یا من هو اقرب الى من حبل الورید یا من یحول بین المرء و قلبه یا من هو بالمنظر الأعلى یا من لیس کمثله شیء.»

در حدیث نبوی است که: «لا یرد دعاء اوله بسم الله الرحمن الرحیم.» یعنی: دعایی که با ذکر بسم الله الرحمن الرحیم آغاز شود، مردود نخواهد گشت.

و نیز از رسول خدا حدیث است که: «من قدم اربعین رجلا من اخوانه قبل ان یدعو لنفسه استجیب له فیهم و فی نفسه..» یعنی : «هر کس که به هنگام دعا، چهل تن از برادران ایمانی خود را مقدم یاد کند، خواسته اش در باره خود و آن چهل تن، مستجاب خواهد گردید.»

از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده است که فرمود: «اذا کانت لک الى الله حاجه فابدأ بمسأله الصلوه على النبی ثم سل حاجتک فان الله تعالى اکرم من ان یسأل حاجتین فیقضى احدهما و یمنع الاخرى.»
یعنی: «هر زمان که ترا به خداوند، حاجتی باشد، در آغاز دعای خود، برای رسول خدا صلوات و رحمت مسألت کن و پس از آن حاجت بخواه که خداوند کریمتر و بخشاینده تر از آن است که یک دعا و خواهش را اجابت فرماید و حاجت دیگر را روا نکند.»

در کتاب کافی از امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که: «اذا اراد احدکم ان لا یسأل ربه شیئاً الا اعطاه فلبیأس من الناس کلهم و لا یکون له رجاء الا عندالله فاذا علم الله عز و جل ذلک من قلبه لم یسأل الله شیئاً الأ اعطاه..»
یعنی: «هر یک از شما بخواهید دعایش در پیشگاه حق تعالی اجابت شود، باید که خود را از همه مردمان و از کمک ایشان مأیوس و ناامید سازد و تنها دل و امید خود، در خدای بندد. در چنین حال است که هر حاجتی، بنده از حضرت پروردگار بخواهد، به هدف اجابت خواهد رسید.»
گویند که به خط شهید قدس سره دیده شده است که: «دعا، در آن هنگام که مشتری و رأس الذنب مقرون باشند، مستجاب می گردد.»

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم منقول است که:
«من استعاذ بالله فی الیوم عشر مرات وکل الله تعالى به ملکا یذود عنه الشیطان..»
یعنی: «هر کس که در روز، ده مرتبه به خداوند پناه برده و استعاده به جای آورد، خداوند متعال، فرشته ای موکل فرماید تا شر شیطان را از او دور سازد.»

و از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده است که: «کلمه «بسم الله» فائقه للمرتوق و مسهله للوعور و مجنه للشرور و شفاء لما فی الصدور و امان لیوم النشور.»
یعنی : کلمه مبارکه «بسم الله الرحمن الرحیم گشایش هر امر بسته و آسان کننده هر دشواری و سپر نگهدارنده و شفاء کدورت سینه ها است و امان است از ناراحتی های روز حشر.»

بدان ای عزیز که مداومت بر ادعیه و اذکار ذیل، سالک را سودمند و نافع و برای رفع مشکلات مجرب است؛ به هنگام طلوع و غروب آفتاب، ده بار ذکر « لا إله إلا الله وحده لاشریک له له الملک وله الحمد یحیی و یمیت و یمیت و یحیى و هو حی لایموت بیده الخیر و هو على کل شیء قدیر و ده مرتبه ذکر أعوذ بالله السمیع العلیم من همزات الشیاطین و أعوذ بالله أن یحضرون إن الله هو السمیع العلیم.» بگویند و در موقع خفت از قرائت آیات مبارکه کرسی و تسبیح حضرت زهرا علیها السلام که ذکر «سبحان الله» را بر «الحمد لله» مقدم گویند، غفلت نگردد. بعد از هر نماز، آیه الکرسی و تسبیح حضرت زهرا و سه بار سوره «قل هو الله أحد» را تلاوت کنند و سپس سه مرتبه صلوات فرستاده و سه بار آیه کریمه «و من یتق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتـب و مـن یتوکل على الله فهو حسبه إن الله بالغ أمره قد جعل الله لکل شیء قدراه» را تکرار کنند. «من أراد أن لأیوفقه الله على قبیح الاعمال ولا ینشر له دیوان فلیقرأ فی دیر کل صلوه :
اللهم إن مغفرتک أرجى من عملی و إن رحمتک أوسع من ذنبی اللهم إن لم أکن أهلا أن ابلغ رحمتک فرحمتک أهل أن تبلغنی لأنها وسعت کل شی یا أرحم الراحمین.
یعنی : «هر کس بخواهد که خداوند، او را به کارهای زشت و ناپسند، موفق ندارد و نامه معاصیش را برملا نسازد، باید که از پس هر نماز، ذکر فوق را بخواند.»
و نیز فرمود: «هر کس که خواهد خانه اش به نعمت آبادان باشد، به ذکر شش گانه زیر پردازد:
اول آنکه در آغاز هر کار بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم.»
دوم آنکه چون نعمتی از راه حلال نصیبش گردد، بگوید: «الحمد لله رب العالمین.»
سوم آنکه چون خطا و لغزشی کند، گوید: «استغفر الله ربی و أتوب إلیه.»
چهارم آنکه چون غم و اندوه بر او هجوم آورد،گوید: لا حول و لا قوه إلا بالله العلى العظیم.»
پنجم آنکه چون تدبیر کاری کند، گوید: ما شاء الله کان.»
ششم آنکه چون از ستمگری هراس کند، گوید: «حسبنا الله ونعم الوکیل» و در حدیث آمده است که : زنان خود را سوره «واقعه» تعلیم کنید، زیرا که قرائت آن موجب غنا و بی نیازی می شود.

مرحوم شیخ قدس سره این دعا را در مواقع مختلف قرائت مینمودند:
«بسم الله الرحمن الرحیم یا من أزمه الأمور طرأ بیده و مصادرها عن قضائه لاحول لی ولا قوه إلا یک فانی اسئلک کما سئلک ولیک على بن أبی طالب صلوات الله وسلامه علیه الهی بک علیک إلا الحقتنی من مرضاتک فإنی لا أقدر لنفسى دفعا ولا املک لها تفعا فاسئلک بکرم وجه ولیک أن لا ترد دعونی یا أرحم الراحمین.»

 

وساوس شیطان و کید او

فی وصیه على علیه السلام لکمیل: انه یأتى لک بلطف کیده و بأمرک بما یعلم انه قد الفت من طاعه لا تدعها فتحسب ان ذلک ملک کریم و انما هو شیطان رجیم فاذا سکنت الیه و اطمأنت حملک على العزائم المهلکه التی لانجاه معها. یـا کـمیل! اذا وسـوس الشیطان فی صدرک فقل اعوذ بالله القوى من الشیطان الغوى و اعوذ بمحمد الرضى من شر ما قدر و قضی و اعوذ بالله الناس من شر الجنه و الناس اجمعین و صلى الله على محمد و آله و سلم تکفى مؤنه ابلیس و شیاطین معه ولو انهم کلهم ابالسه مثله.»
یعنی: «در سفارش و وصیت امیرالمؤمنین على علیه السلام به کمیل بن زیـاد چـنین آمده است: شیطان باکید و مکر لطیفش بسوی تو می آید و تو را به طاعتی امر می کند که می داند با آن الفت و انس داری و آنرا فرو نمی گذاری، پس تو گمان می بری که او فرشته ای بخشنده است، در حالیکه بدون تردید او شیطان رانده شده است. پس وقتی به او انس گرفتی و اطمینان یافتی، تو را به اتخاذ تصمیماتی هلاک کننده که نجاتی در آن نیست وا می دارد. ای کمیل! وقتی که شیطان در سینه ات وسوسه کرد بگو: «از شیطان گمراه به خدای توانا پناه می برم، و از شر آنچه در قضا و قدر الهی معیّن شده است به حضرت محمد (ص) که راضی و خشنود از حق است پناهنده می شوم، و از شر جن و انس به معبود انسانها پناه می برم، و صلوات و سلام خـداوند بر حضرت محمد و خاندانش باد.» این پناه جستن به حق تو را از زحمت و اذیت ابلیس و شیاطین همراه او، اگر چه تماماً مثل او ابلیس باشند، کفایت خواهد کرد.»

روى عن الصادق علیه السلام : «صوم الثلاثه ایام من کل شهر بعد لن صوم الدهر و یذهبن و حر الصدر.»
یعنی : از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: «روزه سه روز در هر ماه معادل روزه تمام عمر است و موجب زائل شدن وسوسه درون سینه می گردد.»

قال على علیه السلام: «اذا وسوس الشیطان الى احدکم فلیتعوذ بالله و لیقل بلسانه و قلبه (آمنت بالله و رسوله مخلصاً له الدین).»
یعنی : علی علیه السلام فرمود «وقتی شیطان یکی از شما را وسوسه کرد، باید به خداوند پناه برد و با زبان و قلب خود بگوید: به خدا و رسول او ایمان آوردم و دین خود را برای او خالص گردانیدم.»

فی السفینه عن على علیه السلام، قال، قال رسول الله (ص) لکل قلب وسوسه فاذا فتق الوسواس حجاب القلب و نطق به اللسان اخذ به العبد و اذا لم یفتق الحجاب و لم ینطق به اللسان فلاحرج. و روى اذا خطر ببالک فی عظمته و جبروته او بعض صفاته شیء من الاشیاء فقل: «لا اله الا الله محمد رسول الله على امیرالمؤمنین اذا قلت ذلک عدت الى محض الایمان.»

در کتاب سفینه البحار از علی علیه السلام نقل شده است که پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «برای هر قلبی وسوسه ای است، پس وقتی وسوسه حجاب قلب را درید و زبان به آن گویا شد، موجب عقویت بنده می شود، و هنگامی که هنوز حجاب قلب را پاره نکرده و زبان آدمی به آن گویا نشده است، گناهی بر بنده نیست. و نیز روایت شده است که وقتی در باره عظمت و جبروت خداوند با برخی از صفات او چیزی (وسوسه ای) به قلبت خطور کرد بگو: «لا اله الا الله، محمد رسول الله و على امیرالمؤمنین ، وقتی چنین گفتی، بسوی ایمان خالص بازگشته ای.

فی السفینه، قال الصادق علیه السلام: «لا یتمکن الشیطان بالوسوسه من العبد الأ و قد اعرض عن ذکر الله و استهان بامره و اسکن الی نهیه و نسی اطلاعه على سره و الوسوسه ما یکون من خارج القلب باشاره معرفه القلب و مجاوره الطبع. و اما اذا تمکن فی القلب فذلک غی من قائل: «ان الشیطان لکم عدو فاتخذوه عدواً.» فکن معه کالغریب مع کلب الراعی یفزع الى صاحبه فی صرفه عنه، وکذلک اذا اتاک الشیطان موسوساً لیضلک عن سبیل الحق و ینسک ذکر الله فاستعذ منه بربک و ربه فانه یؤید الحق على الباطل و ینصر المظلوم بقوله عز و جل «انه لیس له سلطان على الذین آمنوا و على ربهم یتوکلون» و لن تقدر على هذا و معرفه اتیانه و مذاهب وسوسته الأبدوام المراقبه و الاستقامه على بساط الخدمه و هیبه المطلع وکثره الذکر، و اما المهمل لاوقاته فهو صید الشیطان و اعتبر مما فعل بنفسه من الأغواء، والاستکبار حیث غزه و اعجبه عمله و عبادته و بصیرته و جرأته علیه قد اورثه عمله و معرفته و استدلاله بمعقوله اللعنه علیه الى الابد. فما ظنک بنصیحته و دعوته غیره، فاعتصم بحبل الله الأوثق و هو الالتجاء و الاضطرار بصحه الافتقار إلى الله فی کل نفس و لا یغرنک تزئینه الطاعات علیک فانه یفتح لک تسعه و تسعین باباً من الخیر لیظفر بک عند تمام المائه، فقابله بالخلاف و الصد عن سبیله و المضاده باهوائه.»
یعنی: امام صادق (ع) فرمود: «شیطان بوسیله وسوسه در سینه بنده ای جای نمی گزیند، مگر آنکه چنین بندهای از یاد خدا اعراض و دوری کند و امر الهی را ضعیف و خوار شمارد و آنچه را که خداوند نهی فرموده مرتکب شود و آگاهی حق را بر سر و باطن خویش فراموش کند. آنچه از وسوسه که در قلب جای نگرفته باشد، ناشی از معرفت قلب و مجاورت طبع است. اما وقتی وسوسه در قلب جایگیر شد، همان گمراهی و کفر خواهد بود. خداوند عز و جل به لطف دعوت خویش بندگان را بسوی خود خوانده است و آنان را از دشمنی ابلیس آگاه فرموده است. پس فرمود – که عزیز است گوینده آن: بدون شک شیطان دشمن شما است، پس او را دشمن بدارید . پس با او همچون شخص غریب با سگ چوپان باش که غریب برای آنکه سگ را از خود منصرف کند به صاحب سگ پناهنده می شود. همچنان وقتی شیطان در حال وسوسه بسویت آمد تا تو را از راه حق دور کند و گمراهت نماید و تو را از یاد خدا بـفـرامـوشی بیندازد، از او به پروردگار خودت و او پناهنده شو، پس بدون تردید خداوند حق را در بـرابـر بـاطل تقویت نموده و مظلوم را یاری می کند، به فرموده او ـ عز و جل – : «بدون شک شیطان را بر کسانی که ایمان آورده اند و بر پروردگارشان توگل می کنند، سلطنت و چیرگی نیست.. و تو هرگز قادر به رهایی از سلطه و غلبه شیطان و شناخت نسبت به کیفیت آمدن او و راهها و شیوه های وسوسه او نیستی، مگر از طریق دوام در مراقبت، و استقامت و پایداری بر بساط خدمت، و بیم از خداوند آگاه و ذکر کثیر و زیاد. و اما وقتی را که انسان به بیهودگی میگذراند، در آن اوقات صید شیطان می شود. و عبرت بیاموز از آنچه که شیطان با خویشتن کرد: تکبرش و گمراه کردنش، بنگر که چگونه عمل و عبادت و بصیرتش او را مغرور و فریفته کرد و دچار عجب و خودبینی ساخت و چگونه آن عمل و معرفت و استدلال به آنچه که عقلش دریافته بود او را بر خداوند گستاخ نمود، که لعنت جاودانه بر او باد. پس گمان تو نسبت به نصیحت و دعوت او برای دیگری چیست؟ به ریسمان محکمتر خداوند چنگ بزن،که آن چیزی جز پناهندگی و اضطرار بسوی حق همراه با صحت و صداقت در افتقار و درویشی در هر نفسی نمی باشد. و مباد که شیطان با آراستن طاعات تو را بفریبد، زیرا که او نود و نه در خیر را برایت میگشاید، تا در مورد صدم بر تو غلبه یابد. پس بوسیله مخالفت با دستوراتش و بستن راهش و ضدیت با خواهشهایش، با او مقابله و ستیز کن.

 

 اخلاق

خداوند متعال فرماید: «هو الذی بعث فی الأمیین رسولاً منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه ….» (۱) یعنی: «خداوند است که در میان مردمان درس ناخوانده، پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیات حق را بر ایشان تلاوت کند و پاک و پاکیزه شان سازد و کتاب و حکمتشان بیاموزد.»
می بینیم که در این آیه کریمه، ترکیه و پاکی و تخلیه آدمی از رذایل، مقدم بر تعلیم کتاب و حکمت و آراستگی به این محاسن ذکر شده است که گفته اند: «التخلیه قبل التحلیه.» یعنی : پیرایش مقدم بر آرایش است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»
یعنی : «برانگیخته شده ام تا اخلاق نیکو و صفات کریمه را کمال و تمامی بخشم.»

نیز فرمود: «… و الخلق الحسن الطف شیء فی الدین و اثقل شیء فی المیزان» (۲)
یعنی:
خلق نیکو لطیف ترین چیز در دین آدمی و سنگین ترین چیز در میزان محاسبه اعمال اوست. افلاطون گوید: فضایل، در نفوس پست، به رذایل مبدل می گردد، هم چنانکه غذای نیکو در مزاج فاسد، به فساد استحاله می شود.

۱- آیه ۲، سوره جمعه ، قرآن مجید 
۲- نقل از کتاب «مصباح الشریعه» باب حسن الخلق

در کتاب «دعوات راوندی» از امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیه السلام روایت شده است: قوه الاجسام الطعام و قوه الارواح الاطعام.»
یعنی: «قوت بدن از خوراک است و قوت روح در خوراندن طعام به دیگران.»

حضرت علی علیه السلام به مردی چنین اندرز و سفارش فرمود: «خذمنی خمساً: لا یرجون احدکم الأربه و لایخاف الا ذنبه و لا یستحیى ان یتعلم ما لا یعلم و لا یستحیى اذا سئل عما لا یعلم ان یقول لا اعلم و اعلموا ان الصبر من الایمان بمنزله الرأس من الجسد و لا خیر فی جسد لا رأس له.»
یعنی: این پنج اندرز را از من فراگیر: هیچ کس نباید جز خداوند به دیگری امید بندد. هیچ کس نباید از چیزی، جز گناهان خود، ترسناک باشد. هیچکس نباید از آموختن آنچه نمی داند شرم کند. هیچکس نباید از اظهار ندانستن پاسخ سؤالی که نمی داند، خجل باشد و بدانید که صبر نسبت به ایمان آدمی به منزله سر اوست نسبت به جسمش و چه ارزشی است جسم بی سر را.

شعبی از امیرالمؤمنین علیه السلام، حدیث فوق را با این تفاوت نقل کرده است که فرمود: «خذوا عنی کلمات لو رکبتم المطى فامضیتموها لم تصیبوا مثلهن…»
یعنی: «این سخنان را از من فراگیرید که اگر به مرکب ها سوار شوید و در طلب، کوششها کنید، به همانند آنها دست نخواهید یافت. و پس از این جمله، باقی حدیث، همانطور که فوقاً نقل شد، آمده است.

در پایان حدیثی از حضرت علی بن موسى الرضا علیهما السلام منقول است که فرمود:«… لا ایمان لمن لا صبر له.»
یعنی: آنرا که شکیبایی و بردباری نیست، ایمان نیست.

منسوب به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است:

ان المکـــارم اخـلاق مـطهره
فـالدین اولهـا و العـقـل ثـانیها

و العلم ثالثها و الحـلم رابعها
والجود خامسها والفضل سادسها

و البـز سابعها و الصبر ثامنها
و الشکر تاسعها و اللین باقیها

و النفس تعلم انى لا أصادفها
و لست ارشد الا حین اعصیها (۱)

۱ – بزرگواری و مکرمت انسان، اخلاق نیکو و پاک اوست، که نخستین آنها دین داری و دوم خردمندی است. سوم علم و دانش است و چهارمین حلم و بردباری و پنجم جود و کرم و ششم آنها فضل و مهتری است. نیکوکاری هفتمین است و صبر و شکیب، هشتمین و نهمین، شکر است و باقی هر چه هست، نرمی و مهربانی است. نفس من، خود می داند که مرا با او همداستانی و موافقت نیست، که من رشد و هدایت خویش جز در مخالفت با آن نمی‌بینم.

نیز به آن حضرت منسوب است:

النفس تجزع ان تکـون فـقیره
و الفـقـر خـیـر مـن غـنى یطغیها

و غنى النفوس هو الکفاف و ان ابت
فجمیع ما فی الارض لا یکفیها (۱)

همچنین فرموده است:

اذا مـا شئت أن تحیى حیوه حلوه المحیى
فلا تحسد و لاتبخل و لا تحرص على الدنیا (٢)

۱- آدمی از فقر و تهیدستی خود، عجز دارد و بی تابی می کند، با آنکه فقر، از آن ثروتی که او را به گردنکشی و معصیت وادارد، نیکوتر است. بی نیازی انسان در همان مقدار کفاف معیشت است و اگر به این مقدار قانع نشود، دیگر همه دنیا نیز او را کفایت نخواهد کرد.
۲. اگرت آرزوست که زندگانی شیرین و خوش داشته باشی، باید که حد و بخل پرهیزی و نسبت به دنیا آز نورزی.

در روایت آمده است که: آن مکارم اخلاق که ویژه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بوده است، ده خصلت زیر است: یقین، قناعت، صبر، شکر، حلم، خوشخوئی، سخاوت، غیرت، شجاعت و مروت.

از معصوم علیه السلام منقول است که: «امتحنوا انفسکم بمکارم الاخلاق فان کانت فیکم فاحمدوا الله تعالى و الا تکن فیکم فاسألوا الله و ارغبوا الیه فیها.»
یعنی: «خویشتن را به محک اخلاق کریمه بیازمایید، اگر واجد آنها بودید، خدای را بر آن سپاسگزارید و اگر فاقد آنها هستید، از خداوند مسألت کنید و از او تمنا کنید که شما را به زیور آنها بیاراید.» و پس از این جمله، ده خصلت کریمه که در روایت بالا مذکور افتاد، یاد آوری شده است.

گویند: مردی از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام دعوت کرد که به خانه او تشریف فرما شود، امام فرمود: «قد اجبتک على ان تضمن لى ثلاث خصال …» ان لا تدخل على شیئاً من خارج و لا تدخر عنى شیئاً فی البیت ولا تجحف بالعیال.»
یعنی: دعـوت تـرا می پذیرم، در صورتیکه سه موضوع زیر را تعهد و رعایت کنی: یکی آنکه چیزی از خارج خانه برای پذیرایی من فراهم نیاوری. دیگر آنکه به ما حضر اکتفا کنی و خود را به تکلف نیفکنی ر سوم آنکه از این رهگذر، به عیال خود سختی و ستم روا نداری. عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین، رعایت هر سه موضوع را تعهد میکنم و حضرت آنگاه دعوتش را قبول فرمود.

از وصایای پیامبر اکرم به حضرت علی بن ابیطالب علیهماالسلام است:
«یا على، لا تناظر رجلاً حتى تنظر فی سریرته فإن کانت سریرته حسنه فان الله عز و جل لم یکن لیخذل و لیه و ان کانت سریرته ردیه فقد یکفیه مساویه فلو جهدت ان تعمل به اکثر مما عمله من معاصی الله عز و جل ما قدرت علیه.»
یعنی: «یا علی، با هیچ کس به مقابله و مشاجره مپرداز، مگر آنگاه که باطن و درون او را به دقت بررسی کنی. زیرا که اگر سریره و باطنش نیکو باشد، خداوند عز و جل رضا نخواهد داد که دوست خود را مغلوب و ذلیل و رسوا سازد و اگر سیئ السریره و بد باطن باشد، همان بدیها کار او را خواهد ساخت و تو هرگز نخواهی توانست، بیش از آنچه معاصی حق تعالی با او می کند، نسبت به وی معمول داری.

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود: «لا یجلس فی صدر المجلس الأرجل فیه ثلاث خصال: یجیب اذا سئل و ینطق اذا عجز القوم عن الکلام و یشیر بالرأی الذی فیه صلاح اهله.»
یعنی: «هیچکس نباید در صدر مجلس بنشیند مگر آن کس که در وی این سه خصلت باشد: اول – آنکه هر مشکلی بپرسند، بتواند پاسخ بدهد. دوم – آنکه در آن هنگام که دیگران از سخن گفتن عاجز شوند، بتواند به گفتار پردازد. سوم – آنکه نظر مشورتی و رأی او موجب صلاح و سعادت قوم وی باشد.»

در کتاب گرامی «نهج البلاغه» حضرت امیرالمؤمنین على علیه السلام فرماید:
«کان لی فی ما مضى اخ فی الله وکان یعظمه فی عینی صغر الدنیا فی عینیه و کـان خارجاً من سلطان بطنه فلایشتهی مالایجد و لایکثر اذا وجدو کان اکثر دهره صامتاً فان قال بل القائلین و نقع غلیل السائلین و کان ضعیفاً مستضعفاً فان جاء الجد فهولیث غاب وصل وادلا بدلى بحجه حتى یأتی قاضیاً وکان لا یلوم احدا على ما یجد العذر فی مثله حتى یسمع اعتذاره وکان لا یشکو وجعاً الأ عند برثه وکان یفعل ما یقول و لا یقول ما لا یفعل وکان ان غلب على الکلام لم یغلب على السکوت وکان على ان یسمع احرص منه على أن یتکلم و کان اذا بدهه امران نظر ایهما اقرب الى الهـوى فخالفه فعلیکم بهذه الاخلاق فالزموها و تنافسوا فیها فان لم تستطیعوها فاعملوا ان اخذ القلیل خیر من ترک الکثیر »
یعنی: «پیش از اینها برادری (۱) داشتم که به خاطر خدا، میان ما صفا و برادری برقرار بود. از آن در چشمم عظمت داشت که می دیدم دنیا در چشمش حقیر و پست است. هرگز حکم شکم بر او جاری و نافذ نبود. آنچه نداشت، نمی خواست و در استفاده از آنچه داشت، افراط و اسراف نمی کرد. بیشتر ساکت و خاموش بود، ولی چون لب به سخن میگشود، قدرت گفتار از دیگران می رفت و عطش پرسندگان و جویندگان را به آب سخن خود فرو می نشاند. از اندام ضعیفش، می پنداشتند که ضعیف و ناتوان است، اما به هنگام کار و کوشش همچون شیر ژیان و اژدهای دمان می نمود. تا آن هنگام که داوری در میان نمی نشست، اظهار حجت و ابراز دلیل بر مدعا نمی کرد. در آن موارد که احتمال وجود عذری می داد، لب به ملامت مقصران نمی گشود، تا آنگاه که عذر او را می شنید و بدقت بررسی می کرد. از دردهای خود، حرفی نمی زد و شکوه ای نمی کرد، تا آن هنگام که بهبودیش حاصل می شد. به هر چه می گفت، عمل می کرد و هر چه عمل نمی کرد، اظهار هم نمی داشت. با آنکه بر سپاه سخن فرمانروایی داشت، هرگز جـانب خاموشی را فرو نمی گذاشت. به شنیدن، بیش از گفتن حریص بود. چون در کاری بر سر دوراهی قرار می گرفت، آن را که به هوی و هوس نزدیکتر بود، رها می کرد. اینک بکوشید که خود را به اینگونه مکارم، آراسته سازید و خود را به رعایت آنها متعهد و ملتزم سازید و در تحصیل آن، نهایت جهد مبذول دارید. اگر شما را تخلق به همه این اوصاف گرانمایه ممکن و مقدور نگردد، به هر قدر که مقدرت و استطاعتتان باشد، همت بگمارید که به دست آوردن نیکی اندک، از محرومیت مطلق، بسی نیکوتر است.»

۱- برخی از شراح نهج البلاغه، مقصود امیرالمؤمنین را از کلمه «برادر» مقداد بن اسود دانسته اند. نامبرده از شیعیان آن حضرت و معروف به شجاعت و کرائم اخلاق بوده است.

حکیمی فرزند خود را پند همیداد که جانان پدر، مراقب باش که ظاهر خویش، آراسته و نیکوداری، تا اکرام و حرمت دیگران به تو جلب شود و اعضاء و اندام خود پاکیزه دار که این کار، نشانه بزرگی و مهتری است. جامه لطیف بر تن بپوش که گواه آن باشد که در نعمت پرورده شده ای. همواره خویشتن معطر و خوشبو ساز تا علامت مروت و جوانمردی تو باشد و به آداب نیکو مؤدب شو تا نزد مردمان عزیز و محبوب گردی. باید که خرد خویش را پیرو دین خودداری و گفتارت باید که دنباله عمل و رفتارت باشد و تن پوشی فروتر از قدر و منزلت خود نپوشی.

دو بیت زیر به امیرالمؤمنین علیه السلام منسوب است:

من لم یکن عنصره طیباً
لم یخرج الطیب مـن فـیه

کل امـرء یشبهه فعله
و ینضح الکوز بما فیه (۱)

امیرالمؤمنین على علیه السلام فرمود:
«فعل المرء دلیل اصله، لاوفاء لمن لا اصل له. تفال بالخیر تنله. شفاء الجنان فی تلاوه القرآن. ثن احسانک بالاعتذار. من طن بک خیرا فصدق ظنه. من نظر فی عیب نفسه اشتغل عن عیب غیره.
لا خیر فی معین مهین. الحلم قدام السفیه، لاورع کالوقوف عند الشبهه، احذر الغضب قانه جند من جنود ابلیس. لاحسب کالتواضع. من عاده النوکی الجلوس فوق القـدر والمجیء فی غیر الوقت. علیک بمجالسه اصحاب التجارب فانها تقوم عـلیـهـم بـاغلى الغلاء و تأخذها بارخص الرخص،»
یعنی: «رفتار آدمی، گواه اصالت و نژاد اوست و آن کس را که اصل و نژادی نباشد، از وفا تهی خواهد بود. تفأل به خبر زن تا به مراد خود دست یابی. شفاء قلب انسان در تلاوت قرآن است. با عذرخواهی، ارزش احسان خویش را دو چندان ساز کاری کن که گمان خیری که در تو دارند، تکذیب نگردد. آن کس که چشم بر عیب خویش دارد، به عیبجویی دیگران نمی پردازد. کمک با منت و اهانت را ارزشی نیست. حلم و بردباری، دهان بند سفیهان و بیخردان است. هیچ پارسایی به قدر پرهیز از موارد مشتبه نیست. از خشم بپرهیز که یکی از جنود ابلیس خشم است. هیچ ا اصالت و شرافتی، به پایه تواضع و فروتنی نخواهد رسید. عادت ابلهان است که در محافل، بالاتر از قدر خویش بنشینند و بی هنگام به جایی روند. بر تو باد که با صاحبان تجربه، آمیزش کنی که ایشان تجربه خویش با قیمت گران، فراهم ساخته اند و تو با ارزانترین بها، از آن بهره مند خواهی شد.»

۱- آنکس را که طینت و سرشت پاک نیست، سخن پاک از دهانش نخواهی شید ( آری) که کار هرکس مثالی از اوست،  «از کوزه همان برون تراود که در اوست»

در سخن حکیمان آمده است: «اول المروه طلاقه الوجه و الثانی التودد الى الناس و الثالث قضاء الحوائج.»
یعنی: نخستین شرط جوانمردی و مردمی، ، گشاده رویی و دیگر، دوستی با مردمان و سوم، اقدام در برآوردن نیاز حاجتمندان است.

بزرگترین گواه فرزانگی، خوشرفتاری با مردمان است و از رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم روایت شده است که:
«من حرم مداراه الناس فقد حرم التوفیق.»
یعنی : «آن کس که از نعمت خوشرفتاری محروم باشد، از توفیق بی بهره است.»

از حضرت امام صادق علیه السلام مروی است:
«اذا دخلت منزل اخیک، فاقبل الکرامه کلها الا الجلوس فی الصدر»
یعنی: «چون به خانه دوستان رفتی، هر حرمت که نسبت به تو معمول دارند، بپذیر، جز آنکه بخواهند در صدر مجلست نشانند، که از اینکار بر حذر باش.»

کن رجلا و ارض بصف النعال
لاتطلب الصـدر بغیر الکمال

فـان تـصدرت بـلا آله
جعلت ذاک الصـدر صـف
النعال (۱)

۱- یعنی: مرد باش و در ذیل مجالس فرو نشین و از صدرنشینی بی جهت بپرهیز. که اگر بیجا بر صدرنشینی، منزلت صدر را نیز فرود آورده ای.

***

در خانه دوستان گرت راه دهند
بی چشم در آ و بی زبان بیرون شو

***

ای کـــــرده سلوک در بیابان طـلب
زنهــــــار مـکـن مـفاخرت بهر نسب

چیزی که به آن فـخـر تـوانـی کـردن
عقل است و حیاء و عفت و علم و ادب

گویند : «الحلم غطاء ساتر والعقل حسام قاطع فاستر خلل خلقک بحلمک و قاتل هواک بمقلک.»
یعنی: «بردباری، پرده ای ساتر است و خرد، تیغی است بران. پس باید که با حلم خویش، بر زشتی اخلاق خود، پرده برکشی و هوای نفس را با شمشیر قاطع خرد، از میان برداری.»

در کتاب «آداب المتعلمین» از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم روایت شده است.
«من جلس مع ثمانیه اصناف من الناس زاده الله ثمانیه اشیاء: من جلس مع الاغنیاء زاده الله حب الدنیا و الرغبه فیها و مع الفقراء زاده الله له الشکر و الرضا بقسم الله و مع السلطان زاده الله القوه و الکبر و مع النسوان زاده الله الجهل و الشهوه و مع الصبیان ازداد منه الجرأه على الذنوب و تسویف التوبه و مع الصالحین ازداد رغبته فی الطاعه و مع العلماء ازداد من العلم فی الخیر.»
یعنی: «هر کس که با هشت طبقه، نشست و برخاست کند، خداوند، هشت چیز را در او افزون خواهد ساخت. هر کس که با ثروتمندان نشنید، خداوند محبت و رغبت به دنیا را در او افزون خواهد کرد و هر کس که با فقیران آمیزش کند، خداوند، شکرگزاری و رضای به قسمت الهی را در وی زیادت فرماید و آن کس که با پادشاهان مخالطت کند، خداوند، قدرت و تکبر در او بیشتر سازد و هر کس که با زنان بیامیزد، خداوند، نادانی و شهوت او را زیادتر نماید و آنکه با کودکان دمساز شود، خداوند، جرأت و جسارت او را بر معاصی و تأخیر توبه افزون کند و هر آن کس که با صالحان و نیکان نشیند، خداوند، میل او را در اطاعت و بندگی بیفزاید و بالاخره، آن کس که با علماء همنشین شود، خداوند علم او را به نیکیها و صلاح زیادتی بخشد.»

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: «لا یتم مروه الرجل حتى یتفقه فی دینه و یقتصد فی معیشته و یصبر على النائبه اذا نزلت به و یستعذب مراره اخـوانـه،»
یعنی: «جوانمردی انسان، کمال نمی پذیرد، مگر تا آن گاه که در دین خود، تفکر و تفقه و در معیشت خود، اقتصاد و میانه روی و در بلاها صبر و شکیبایی پیشه سازد و گوارا نماید ناراحتی برادران خویش را برایشان.

اذا لم یکـن للـمـرء عـلـم یـزینه
و لایک ذا عقل متین و لا ادب

فـما هـو الا ذو قـوائـم اربع
ولو کان دامال کثیر وذا حسب (۱)

۱- اگر آدمی را دانشی نباشد که به آن آراسته گردد و در وی خردی متین و ادبی نباشد، چهار پایی بیش نیست، هر چند که ثروتش بسیار و با آنکه صاحب نژاد و حسب باشد.

در کتاب «امالی صدوق» از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حدیث است که فرمود: «آن جبرئیل روح الامین نزل على من عند رب العالمین فقال: یا محمد علیک بحسن الخلق فان سوء الخلق یذهب بخیر الدنیا و الآخـره الا و ان اشبهکم بی حسنکم خلقاً.»
یعنی: «جبرئیل روح الامین، از سوی رب العالمین بر من نازل شد و این پیام آورد: «یا محمد، بر تو باد که مراقب حسن خلق خود باشی که بدخویی، خیر دنیا و آخرت از آدمی می برد» پس از آن فرمود: بدانید که شبیه ترین شـمـا بـه مـن خوشخوی ترین شماست.»

و در همین کتاب از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: «من روى على مؤمن روایه یرید بها شینه و هدم مروته لیسقط من اعین الناس، اخرجه الله عزو جل من ولایته الى ولایه الشیطان.»
یعنی: «اگر کسی، مطلبی علیه مؤمنی عنوان کند، بدین منظور که ننگی بر او وارد سازد یا آنکه به جوانمردی و شرافتش لطمه زند، تا از چشم دیگران بیفتد و اعتبارش نزد مردمان تباه گردد، خداوند عز و جل او را از حمایت و سرپرستی خود خارج می سازد و تحت سرپرستی شیطانش میگذارد.»

نیز از رسول خدا صلى الله علیه و آله در همان کتاب منقول است: «ان اقربکم منى غدا و احبکم على شفاعه اصدقکم لساناً و اداکم للامانه و احسنکم خلقاً و اقربکم من الناس.»
یعنی: «نزدیکترین کسان به من در فردای قیامت که شفاعت از آنان را بیشتر دوست دارم راستگوترین شما و امانت دار ترین شما و نزدیکترین شما به مردمان خواهند بود.»

صورت نه بست در دل ماکینه کسی
آیینه هر چه دید فراموش می کند

***

کج خلقی ما را ضرری نیست به دنبال
تندیم ولی عقرب مانیش ندارد

***

و مـن کـرم الاخلاق ان یصبر الفتى
عـلى جـفیه الاخـوان مـن بـعد ذله

یعنی: «از مکارم اخلاق است که جوانمرد بر جفای برادران بعد از ذلت و خواری خویش صبر نماید.»

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=32051

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند