رسائل – عقل

در حدیثی از امام محمد باقر علیه السلام آمده است که رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم فرمود:

«لم یعبد الله عز و جل بشیء افضل من العقل و لا یکون المؤمن عاقلاً حتى یجتمع فیه عشره خصال: الخیر منه مأمول و الشر منه مأمون، یستکثر قلیل الخیر من غیره و یستقلل کثیر الخیر من نفسه و لا یسأم من طلب العلم طول عمره و لا یتبرم لطلاب الحوائج قلبه، الذل احب الیه من العز و الفقر احب الیه من الغناء، نصیبه من الدنیا الفـوت و العاشره لایرى احداً الأقال هو خیر منى و اتقی، فانما الناس رجلان: رجل هو خیر منه و اتقى و الآخر هو شر منه و ادنى فاذا رأى من هو خیر منه و اتقى، تواضع له لیلحق به و اذا لقى الذی هو شر منه و أدنى، قال عسى خیر هذا باطن و شره ظاهر و عسى ان یختم له بخیر فاذا فعل ذلک فقد على مجده و ساد اهل زمانه.»
یعنی : خداوند عز و جل به چیزی افضل و والاتر از عقل پرستش نگردیده است. (۱) مؤمن را آن گاه عاقل و فرزانه توان دانست که در وی ده خصلت زیر جمع باشد: آنکه خلق خدا به خیر و احسان او امیدوار و از شرش ایمن باشند، نیکویی دیگران را، هر چند کم و بی مقدار باشد، بسیار شمرد و خوبی خویش را هر قدر بسیار و فراوان باشد، اندک و ناچیز داند. در همه عمر از طلب دانش سیر و خسته نشود و نسبت به حاجت خواهان و نیازمندانی که به او مراجعه می کنند ضجرت و تنگدلی نشان ندهد، خواری را بر عزت ترجیح دهد و فقر و درویشی را از ثروت و مالداری بیشتر خواهد.(۲) از بهره دنیا به همان قوت و روزی خویش قناعت کند و بالاخره دهم آنکه همه خلق را از خود بهتر و پارساتر بیند زیرا که مردم دو گروهند: گروهی آنان که واقعاً به حقیقت از او بهتر و پارساترند و گروه دیگر کسانی که از وی بدتر و پست ترند. هرگ رگاه در برابر دسته نخست قرار گیرد فروتنی و تواضع کند کند تا آنکه شاید توفیق یابد که خود یکی از آن نیکان شود و چون به گروه دوم رسد گوید : شاید خوبی و صلاح اینان، از دیده من، پنهان مانده است و اینان باطناً نیک و نیکوکارند و بدی و شرشان امری ظاهری و ناپایدار است و شاید که سرانجام کارشان به خیر مقدر باشد. چون چنین کند به یقین مرتبه ای والا پیدا خواهد کرد و بر مردم زمان خود سیادت خواهد داشت.

۱ – یعنی: والاترین و پاکترین عبادت، بندگی کسی است که به میزان عقل و خرد، بعظمت حق تعالی و بندگی خود دست یافته باشد.
۲ شاید مقصود آنست که خواری و فقر را در راه حق، از عزت و ثروتی که او را از حق متعال منحرف سازد، دوستتر داشته باشد.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرماید: « المرء مخبو تحت لسانه»
یعنی: «آدمی زیر زبان خود نهفته است. بدین مفهوم که عقل و خرد انسان نیز از خلال گفته هایش آشکار می گردد.

سعدی می گوید :

زبان در دهـان ای خردمند چیست
کـلیــــــد در گــــــنج صاحب هـنر

چو در بسته باشد چه داند کسی
که گوهر فروش است یا پیله ور

امام جعفر صادق علیه السلام به هشام فرمود: «یا هشام، من اراد الغنى بلا مال و راحه القلب من الحسد و السلامه فی الدین فلیتضرع الى الله تعالى فی مسألته بان یکمل عقله فمن عقل، قنع بما یکفیه و من قنع بما یکفیه، استغنى و من لم یقنع بما یکفیه لم یدرک الغنی ابدا. یا هشام، ان الله عز و جل حکى عن قوم صالحین قالوا: «ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا وهب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب» حتى علموا ان القلوب تزیغ و تعهود الى عماها و ردها.»
یعنی : «ای هشام، کسی که بخواهد بدون ثروت و مال، بی نیاز باشد و قلبش از رنج و حسد وا رهد و دین و ایمانش سلامت بماند باید از خداوند متعال به زاری بخواهد که عقل و خردش را کامل فرماید که هر کس عقل و خردش بکمال رسیده باشد، بقدر کفاف از معیشت، قناعت کند و هر آنکس که به این مقدار قانع باشد، از همه کس احساس بی نیازی خواهد کرد. اما کسی که به قدر کفاف، قناعت نکند، هرگز و به هیچ صورت، روی بی نیازی نخواهد دید. ای هشام، خداوند متعال، در قرآن مجید، از قول مردم صالح، چنین نقل فرموده است: «ربنا لا تزع قلوبنا بعد اذ هدیتنا وهب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب(۱) یعنی: «پروردگارا، پس از آنکه راهنمایی و هدایتمان فرمودی، دیگر دلهای ما را منحرف و متزلزل مساز و از جانب خود به ما رحمتی عطا کن که تو خود بسیار کریم و عطابخشی.» چنین فرمود تا معلوم شود که دلها نیز پس از هدایت، ممکن است به انحراف و تزلزل مبتلا گردند و به کوری و پستی واگرایند.»

۱ – آیه ۸، سوره آل عمران، قرآن مجید

در کتاب «مصباح الشریعه» از امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که : «العاقل من کان ذلولا عند اجابه الحق، متصفاً بقوله جموحاً عند الباطل خصیماً بقوله، یترک دنیاه و لایترک دینه و دلیل العاقل شیئان: صدق القول وصواب الفعل و العاقل لا یحدث بما ینکره العقول و لا یتعرض للتهمه و لایدع مداراه من ابتلى به ویکون العلم دلیله فی اعماله و الحلم رفیقه فی احواله و المعرفه یقینه فی مذاهبه و الهوى عدو العقل و مخالف للحق و قرین الباطل و قوه الهوى من الشهوات واصل علامات الهوى من اکل الحرام و الغفله عن الفرائض و الاستهانه بالسنن و الخوض فی الملاهی.»
یعنی : «عاقل کسی است که در برابر حق و حقیقت، رام و به گفتار حق، متصف باشد و به عکس، در مقابل باطل، سرکش باشد و نسبت به گفتار باطل دشمنی ورزد. از دنیای خود، چشم بپوشد، ولی از دین خود دست بر ندارد. راستی گفتار و نیکی کردار، دو نشانه انسان خردمند است. عاقل، هرگز سخنی را که خرد انکار دارد، بر زبان نمی راند و خویشتن را در مظان تهمت قرار نمی دهد و با آنها که به تهمتی گرفتار آمده اند، به مدارا رفتار می کند. دانش، رهنمای اعمال او و بردباری، همنشین احوال او و معرفت، روشنگر راه و روش های او است. هوای نفس، دشمن عقل آدمی و مخالف حق و قرین باطل ها است. نیرومندی هوای نفس، از شهوات انسان حاصل گردد. و بالاترین نشانه های هوای نفس، حرامخواری و عقلت از واجبات و فرائض و تحقیر سنن الهی و آلودگی به اعمال لهو و بی حاصل است.»

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم حدیث شده است که: «قسم الله العقل ثلثه اجزاء فمن کن فیه کمل عقله و من لم یکن فیه فلا عقل له: حسن المعرفه الله و حسن الطاعه الله و حسن الصبر على امر الله»
یعنی: «خداوند متعال، عقل را سه جزء فرمود عاقل کامل کسی است که این اجزاء در وی باشد و آنکس که از این سه جزء خالی باشد، تهی از عقل و فرزاندگی است. اجزاء سه گانه عقل عبارت است از: معرفت نیکو نسبت به ذات حق تعالی و اطاعت از او و صبر و شکیبایی در برابر اوامر پروردگاره.»

در کتاب کافی از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که در پاسخ به سؤال یکی از اصحاب که: «عقل» چیست؟ فرمود: « العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان، قیل: فالذی کان فی معاویه؟ فقال: «تلک النکر او تلک الشیطنه و هی شبیه بالعقل.»
یعنی: «عقل، گوهری است که به هدایت و فرمان او، خداوند مهربان را عبادت و بندگی کنند و بهشت را از آن خود سازند. گفته شد: پس آنچه در معاویه بود، چه نام تواند داشت؟ فرمود: آنچه در آن مرد بود، همه حیله و غدر و همه شیطنت و ملعنت بود که با عقل اشتباه شده است.»

ملای رومی فرماید:

عـقـل ایمانی چو شحنه عادل است
پاسبان و حـاکـم شـهر دل است

هـم چـو گربه باشد او بیدار هـوش
دزد در سوراخ مـانـد هـمچو موش

در هـر آنجا که برآرد موش دست
نیست گربه ور بود آن مرده است

گربه ای چه؟ شـیـرِ شـرافـکـن بـود
عـقـل ایـمـانی کـه انـدر تـن بـود

شهر پر دزد است و پر جامه کنی
خــــــــــواه شحنه باش و خـواه نی

عـقل در تـن حـاکـم ایـمـان بـود
که ز بیمش نفس در زندان بود

یعرف عقل الرجل باحدى ثلثه : اما برسوله و انا بکتابه و اما بهدینه. و اقول : وکثیراً ما یضطر الانسان فی الاول و الثالث الى غیر اهله.
یعنی : عقل مرد به یکی از این سه طریق شناخته می شود : به فرستاده اش و نامه و نوشته اش و هدیه اش. و میگویم: اغلب انسان در موارد اول و سوم به اضطرار ناشایسته را اختیار می کند.

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=31328

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند