ولایت و محبت اهل بیت علیهم السلام
(ولایت اهل بیت)

درباره‌ی کلمه ولایت و مشتقات آن در کتب محققان لغت چنین آمده است:
ابن اثیر در «نهایه اللغه» گوید: «ولی» از اسماء خداوند متعال و به معنی ناصر و یاری کننده است و برخی آنرا به معنی متولی امور عالم و خلائق دانسته اند و نیز «والی» از نامهای گرامی حضرت باری تعالی و به معنی مالک همه اشیاء و متصرف در آنها است. در کلمه «ولایت» مفاهیم تدبیر و قدرت و فعل متضمن است به این معنی که اگر کسی فاقد بعضی و یا جمیع خصوصیات فوق باشد کلمه والی بر او اطلاق نمی شود.
راغب در «مفردات» خود آورده است: کلمه «ولایت» به کسر اول به معنی نصرت و یاری و به فتح اول به مفهوم اختیار داشتن و ولی امر بودن است و بعضی این کلمه را همچون کلمه «دلالت» که با فتح یا کسر اول معنی واحدی دارد به هر دو صورت کسر و فتح به یک معنی دانسته اند.
کتاب «مجمع البحرین» در آیه شریفه «هنا لک الولایه لله الحق» کلمه «ولایت» را ربوبیت و نصرت معنی کرده و کلمه «ولایت» به کسر اول را امارت و فرمانروایی دانسته است و گوید: این کلمه را به فتح اول به معنی محبت و به کسر آن به مفهوم تولیت امر و فرمانروایی و سلطنت گفته اند.
بنابر آنچه یاد شد کلمه «ولایت» در اصل به معنی فرمانروایی و صاحب اختیاری و در برخی از موارد مفهومش محبت و دوستی است. هم چنین است مشتقات آن مانند کلمات «والی، ولی و مولی»

ملای رومی گوید:

کیست مولا آنکه آزادت کند
بـند رقــیت ز پـایـت بـر کند

زیـن سـبب پیغمبر بـا اجـتهاد
نـام خـود وان عـلى مـولا نهاد

چون به آزادی ولایت هـادی است
مـؤمنان را ز اولیـا آزادی است

خداوند متعال، در قرآن مجید، ولایت بر بندگان و صاحب اختیاری امور امت اسلام را به پیامبر اکرم (ص) تفویض فرموده است: «النبی اولى بالمؤمنین مـن انـفسهم …»(۱)
یعنی: ولایت و صاحب اختیاری پیامبر، نسبت به امور مردم اهل ایمان، بیش از خود آنان است.

این ولایت مطلقه، بر حسب آیه شریفه «انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکاه و هم راکعون»(۲). «منحصر به خداوند و رسول اکرم و آن مرد با ایمانی است که در حال رکوع به مستمندی صـدقه داده است، و بنابه روایـات فراوان از طریق شیعه و سنی، نزول این آیه، در شأن حضرت علی علیه السلام است که در حالت رکوع نماز، انگشتری خویش را به سائل نیازمند مرحمت کرد. به مفاد صریح آیه کریمه فوق، ولایت مطلقه انحصاری بر مسلمانان، مربوط به خداوند متعال و رسول گرامی و امیر المؤمنین صلوات الله علیهما است و این ولایت در هر سه مورد، از یک گونه و به این معنی است که : ولایت و صاحب اختیاری و حاکمیت که به علی علیه السلام، تفویض شده، همانست که برای پیامبر ارجمند علیه السلام (ص) مقرر گردیده و این هر دو، از ولایت عام و مطلق حق تعالی منشا گرفته است.

۱- قرآن مجید، سوره احزاب، آیه 6
۲ ۔ قرآن مجید، سوره مائده، آیه ۵۵ یعنی: ولی امر و صاحب اختیار مطلق شما، منحصرا خداوند متعال و رسول او و مؤمنانی هستند که نماز را بر پا داشته و در حالت رکوع انفاق می کنند.

 جلوه ای از این ولایت و اولویت، در آیه کریمه ذیل، انعکاس یافته است: «و ماکان لمؤمن و لا مؤمنه اذ قضى الله و رسوله امراً ان یکون لهم الخیره من امرهم و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالاً مبیناً.»(۱)، یعنی: چون خدا و پیامبرش در امـری قـضاوت کنند، هیچ مرد و زن با ایمانی را نمی رسد که در برابر آن، اراده و اختیاری از خود در کارشان، اعمال کنند و هر آنکس که نافرمانی خدای و رسولش کند به گمراهی آشکار در افتاده است.

و در آیه دیگر آمده است: «فلا و ربک لا یؤمنون حتى یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجاً مما قضیت و یسلموا تسلیما».(۲) یعنی: «چنین است قسم به پروردگار تو که اینان به حقیقت، اهل ایمان نمی گردند تا آنکه در خصومت و نزاعشان، تنها تو را حاکم و داور قرار دهند و آنگاه در برابر حکمی که به سود و یا زیان ایشان صادر کنی، احساس تنگدلی و دشواری ننموده و از دل و جان تسلیم و تمکین فرمان تو باشند..

پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم، در مواقف بسیاری به ولایت امیرالمؤمنین على علیه السلام و ائمه طاهرین (ع) اشاره و تصریح فرموده انـد ایـنک برخی از این روایات را که از طرق شیعه و سنی نقل شده و پاره ای از آنها در حد تواتر است، خواهیم آورد. در بازگشت از حجه الوداع ، پیامبر اکرم از سوی خداوند متعال، با تأکید به معرفی علی علیه السلام به عنوان جانشین و ولی امر مسلمین مأمور شد خطبهای طولانی قرائت فرمود علی علیه السلام را بر سر دست بلند کرد و فرمود: «من کنت مولاه فهذا على مولاه» و هم چنین به ولایت ائمه اسلام از فرزندان عـلى عـلیه السلام پرداخت و وظائف مسلمانان را نسبت به آنان برشمرد و به دنبال این نصب و معرفی بود که آیه شریفه اکمال دین و اتمام نعمت از سوی خداوند نازل گردید. بریده اسلمی گوید: در جنگی در سرزمین یمن، همراه علی علیه السلام بودم ولی از رفتار آن حضرت نارضائی در من پیدا شد.

۱ – قرآن مجید، سوره احزاب، آیه ٣۶
۲ – قرآن مجید، سورۂ نساء، آیه ۶۵

 چون در بازگشت به مدینه، رسول خدا را زیارت کردم، از علی بن ابیطالب شکوه کردم. ناگهان رخسار مبارک پیامبر متغیر شد و به من فرمودند: «یا بریده الست اولى بالمؤمنین من انفسهم؟ فقلت: بلی یا رسول الله فقال : «من کنت مولاه فعلی مولاه» (۱)
یعنی: «ای بریده، مگر به فرمان حق تعالی، اختیار امر مؤمنین، بیش از خودشان، به دست من نیست؟ گفتم: آری ای رسول خدا. فرمودند: پس بدان هر که را من مولا و صاحب اختیارم، علی مولا و صاحب اختیار اوست.» از زید بن ارقم روایت شده که گفت: چون رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم از حجه الوداع بازگشت، در مکانی به نام «غدیر خم» (۲) فرود آمد. پس از آن فرمودند: ه کانی دعیت فاجیب انی قد ترکت فیکم الثقلین احدهما اکبر من الآخر کتاب الله و عترتی اهل بیتی فانظر واکیف تخلفونی فیهما فانهما لن یتفرقا حتى یردا على الحوض. ثم قال: ان الله عز و جل مولای و انا ولی کل مؤمن و مؤمنه. ثم اخذ بید على، فقال: من کنت ولیه فهذا ولیه.» (۳)

یعنی «من، از سوی حق تعالی خوانده شده ام و عنقریب اجابت خواهم کرد، اما در میان شما دو چیز گران که یکی از دیگری بزرگتر است، باقی می گذارم، کتاب خـدا و عترت و اهل بیتم. بنگرید که چگونه مرا در رعایت و حرمت آن دو،گرامی می دارید و سفارش مرا محترم می شناسید. بدانید که این دو را از یکدیگر جدایی نخواهد بود تا آن هنگام که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. پس از آن فرمودند: خداوند عزوجل مولا و سرور من است و من سرور و صاحب اختیار هر مرد و زن مسلمانم. سپس دست علی علیه السلام را بگرفت و گفت: هر کس را که من مولی و سرورم، این مرد، سرور و مولای اوست.»
اخطب خوارزمی از براء روایت کرده است که: در خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله از سفر حج بازمی گشتیم. در محلی میان مکه و مدینه، فرود آمد و دستور داد که منادی برای اقامه نماز ندا کند.

۱ – مناقب خوارزمی، صفحه ۷۹
۲ – « غدیر خم» بین مکه و مدینه و نزدیک به مسجد «جحفه» که یکی از مواقیت است، قرار دارد.
۳- مناقب خوارزمی، صفحه ۹۳

براه گوید: پیامبر اکرم در آن هنگام دست علی علیه السلام را بگرفت و فرمود: « الست(۱) اولى بالمؤمنین من انفسهم؟ قالوا: بلى. قال: فهذا ولى من انا ولیه… الى ان قال براء: فلقیه عمر بن الخطاب بعد ذلک، فقال: هنیئا لک یـا ابـن ابیطالب، اصبحت مولای و مولاکل مؤمن و مؤمنه » (۲)

یعنی : «آیا (به نص قرآن) اختیار امور مؤمنان، بیش از خودشان با من نیست؟ گفتند: چرا یا رسول الله، فرمودند: پس این مرد، ولی و سرپرست و صاحب اختیار هر کسی است که من ولی و صاحب اختیار اویم… براء گوید: عمر بن الخطاب، بعد از این واقعه به علی بن ابیطالب، تبریک و تهنیت گفت و اظهار داشت: تو دیگر مولای من و مولای هر مرد و زن مسلمان گردیده ای..

ابن ابی لیلی روایت کرده است که: پدرم می گفت: روز جنگ خیبر، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، پرچم را به علی بن ابیطالب سپرد و خـداوند به دست علی علیه السلام خیبر را بگشود و در روز غدیر خم، پیامبر اسلام، علی بن ابیطالب علیه السلام را بر پای داشت و به تمام مردم، اعلام فرمود که او مولای هر مؤمن و مؤمنه است و پس از آن، وی را مخاطب ساخته و گفت: «انت منی و انا منک ، تقاتل على التأویـل کـما قاتلت على التنزیل انث منى بمنزله هارون من موسى. انا سلم لمن سالمت و حرب لمن حاربت، الت العروه الوثقى التی لا انفصام لها. انت تبین لهم ما یشتبه علیهم من بعدى. انت امام کل مؤمن و مؤمنه و ولی کل مؤمن و مؤمنه بعدی. انت الذی انزل فیک و اذان من الله و رسوله الى الناس یوم الحج الأکبر.. انت الأخذ بستى و الذاب عن ملتی، انا اول من تنشق الارض عنه و انت معى. انا عندالحوض و انت معی. انا اول من یدخل الجنه و انت معى تدخلها و الحسن والحسین و فاطمه. ان الله اوحى الى ان اقوم بفضلک فقمت به فی الناس و بلغتهم ما امرنی الله بتبلیغه و قال له اتق الضغائن التی لک فی صدور من لا یظهرها الا بعد موتى اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون. ثم بکى فقیل مما بکاؤک یا رسول الله؟ فقال: اخبرنی جبرئیل علیه السلام انهم یظلمونه و یمنعونه حقه و یقاتلونه و یقتلون ولده و یظلمونهم بعده و اخبرتی جبرئیل عن الله عز و جل ان ذلک الظلم یزول اذا قام قائمهم و علت کلمتهم و اجتمعت الامه على محبتهم و کان الشانیءلهم قلیلاً والکاره لهم ذلیلاً وکثر المادح لهم و ذلک حین تغیر البلاد و ضعف العباد و الیأس من الفرج فعند ذلک یظهر القائم فیهم. و قال النبی (ص) : اسمه کاسمی و اسم ابیه کاسم ابی هو من ولدا بنتى فاطمه یظهر الله الحق بهم و یحمد الباطل باسیا فهم و یتبعهم الناس راغباً الیهم و خائفاً منهم قال: و سکن البکاء عن رسول الله فقال: معاشر الناس، ابشروا بالفرج فان وعد الله لا یخلف و قضاه لا برد و هو الحکیم الخبیر و ان فتح الله قریب. اللهم انهم اهلى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیراً اللهم اکلأهم و ارعهم وکن لهم و انصرهم و اعزهم ولا تذلهم و اخلفنی فیهم انک على ما تشاء قدیر» (۳)

۱- گفتار پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله اشاره است به آیه مبارکه «النبی اولى بالمؤمنین من انفسهم…» یعنى اختیار امور مؤمنان، بیش از خودشان، با پیامبر خداست ( آیه 6، سوره احزاب، قرآن مجید).
۲۔ مناقب خوارزمی، صفحه ۹۴
۳- مناقب خوارزمی – صفحات ۲۳ تا ۲۵

یعنی : «ای علی ، تو از منی و من از توام، تو با بیدینان بر تأویل قرآن می جنگی هم چنانکه من بر تنزیل قرآن با آنان در جنگ بودم. بین تو و من همان نسبت است که میان هارون و موسی بود. من با هر که تو به صلح باشی، در صلحم و با هر که در جنگ باشی، در جنگم. تو همان «عروه الوثقی» و آن رشته استوار هستی که هرگز نخواهد گسست. تو هستی که مسائل مشکل و موارد اشتباه این امت را پس از من، حل و فصل خواهی کرد. تو امام و پیشوای هر مرد و زن با ایمانی و تو هستی که پس از من، ولی و صاحب اختیار همه اهل ایمان از زن و مردی. تو هستی که خداوند آیه مبارکه «و اذان من الله و رسوله الى الناس یوم الحج الاکبر ان الله برىء من المشرکین و رسوله…» را در شان تو نازل کرد. تو هستی که سنت و راه و رسم مرا عمل کرده از دین و شریعت من حمایت خواهی کرد من ، نخستین کسی خواهم بود که از خاک برخواهم خاست و تو در آن هنگام در کنار منی. در کنار حوض، تو با من خواهی بود. من نخستین کسی خواهم بود که به بهشت داخل شوم و تو و حسن و حسین و فاطمه، همگام من خواهید بود. خداوند متعال مرا فرمان داد تا فضائل تو را بازگویم، به همین سبب، در میان مردم بپا خاستم و ایشان را به مکارم تو آگاه ساختم و به آنچه مأمور تبلیغ آن شده بودم اقدام و سفارش کردم که از کینه های نهفته در سینه ها که پس از مرگ من ابراز خواهد شـد بپرهیزند. خداوند آنان را لعنت کند و به لعنت لعنت کنندگان دچار سازد.

پس از آن پیامبر اکرم بگریست و چون از سـبـب گـریه اش جـویـا شـدند فرمودند جبرائیل علیه السلام به من خبر داد که مردم پس از مرگ من به علی ستم روا خواهـند داشت و او را از حقوقش منع خواهند کرد و با او به پیکار خواهند خاست و فرزندان او را خواهند کشت و مورد جفا قرار خواهند داد. نیز جبرائیل از سوی خداوند به من خبر داد که چون قائم اهل بیت قیام کند این ظلم و جفا را از میان بر خواهد داشت. در آن هنگام فرمان آنان روا خواهد شد و امت اسلام بر محبت ایشان اتفاق نـظـر خـواهـند داشت. دشمنانشان اندک و مخالفانشان ذلیل و خوار خواهند گردید و بسیاری ثناگوی آنان خواهند شد. این حوادث در آن هنگام رخ خواهد داد که شهرها و بلاد صورتی دیگر یافته اند و بندگان خدا مستضعف و ناتوانند و کسی را امید فرجی در دل نمانده است. آری در چنین هنگامه است که قائم آل محمد ظهور خواهد کرد.

پیامبر خدا در معرفی «قائم آل محمد» فرمود او همنام من است و پدرش نیز همنام پدرم. او زاده پسران دخترم فاطمه زهرا است که خداوند متعال به وسیله ایشان حق را آشکار می سازد و به شمشیرشان باطل را از میان بر میدارد. مردم با اشتیاق پیرو آنان می گردند و یا از ترس تبعیتشان را می پذیرند. در این هنگام پیامبر اکرم از گریه آرام شد و فرمود ای مردم دل خود را به ظهور فرج خوش دارید زیراکه وعده خداونـد تـخلف نمی کند و حکم حتمی پروردگار تغییر نخواهد کرد و گشایش از سـوی حـق تـعالى نزدیک است. خداوندا، آنان اهل بیت(۱) منند بار خدایا رجس و ناپاکی را از ایشان دور گردان و طهارت و پاکیشان مرحمت فرما، بار الها تو حافظ و نگهدار ایشان باش و آنان را رعایت و حمایت کن، پروردگارا نصرت و عزنشان ده و هرگز خوارشان مساز و ایشان را جانشینان من در ادامه حیات معنوی و دین و شریعت من فرما که تو بر هر چه بخواهی توانایی.
در کتاب مناقب شهر آشوب آمده است که شریک قاضی و عبدالله بن حمادی انصاری نقل کرده اند که چون اعمش را مرض مرگ در رسید، نزد او رفتیم و ابن شیرمه و این ابی لیلی و ابوحنیفه نیز در مجلس حضور داشتند. ابو حنیفه به اعمش گفت: اینک که در آخرین روزهای حیات دنیوی و نخستین روز آخرت خود هستی، آن به که از خدای پرواکنی و از آنچه در مورد علی روایت کرده بودی، توبه نمائی. اعمش گفت: مثلاً از چه توبه کنم؟ گفت: مثلاً از حدیث عبایه اسدی که نقل کرده است: «علی، قسمت کننده آتش دوزخ است، اعمش چون این سخن بشنید گفت : مرا بنشانید و به بالشی تکیه ام دهید. چون بنشست، گفت: قسم به خدایی که سر و کارم با اوست، مـوسى بن طریف، امام طائفه بنی اسد از عبایه بن ربعی برای من روایت کرد که خود از علی علیه السلام، شنیدم که می گفت: من، قسمت کننده آتش دوزخم. من، به آتش فرمان خواهم داد که این یک را رها کن که دوست من است و آن دیگر را فراگیر که از دشمنان من است. – در روایتی دیگر نیز ابو وائل از ابن عباس حدیث کرده که پیابمر صلی الله علیه و آله فرمود: «چون قیامت بر پا شود، خداوند، علی را مأمور فرماید که میان بهشت و جهنم بایستد و آتش را فرمان دهد که این یک را در کام خود فرو گیر که دشمن من است و از آن دیگر در گذر که از دوستان من است» باری چون سخن اعمش به این جا رسید، ابوحنیفه عبای خویش بر سر کشید و گفت: برخیزید از اینجا برویم که چه بسا ابو محمد اعمش، حرفهایی بزرگتر از آنچه گفت، بگوید. در حدیث است که اعمش نیز در همان شب دار فانی را وداع گفت.

۱- دعای رسول اکرم صلى الله تعالى علیه و آله و سلم اشاره است به آیه شریفه تطهیر: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً» یعنی: مشیت خداوند بر آن مقرر گردید که شما اهل بیت پیامبر را از رجس و ناپاکی دور دارد و ظهارت و پاکستان عنایت کند. (آیه ۳۳ سوره احزاب).

 در مجلد بیست و هفتم تفسیر امام فخر رازی به نقل از زمخشری صاحب تفسیر کشاف که هر دو از علماء بزرگ و مشهور اهل تسنن هستند، در ذیل تفسیر آیه مبارکه «…. قل لااسأ لکم علیه اجراً الا الموده فی القربی ….» (۱) چنین آمده است: چون این آیه بر پیامبر (ص) نازل شد، از آن حضرت پرسیدند خویشان تو که در این آیه به ارادت و محبت نسبت به آنان مأمور شده ایم، کیانند؟ حضرت در پاسخ فرمود: علی و فاطمه و دو فرزندشان» و به این ترتیب، معلوم شد که اقارب و خویشان پیامبر اکرم آن چهار تن هستند و تعظیم و تکریم خاص در مورد آنان باید به عمل آید. پس از آن گوید: زمخشری از پیغمبر اکرم (ص) روایت کرده است که فرمودند: «من مات على حب آل محمد مات شهیداً الا و من مات على حت آل محمد مات مغفوراً له الا و من مات على حت آل محمد مات تائبا الا و من مات على حب آل محمد مات مؤمنا مستکمل الایمان الا و من مات على حب آل محمد بشره ملک الموت بالجنه ثم منکر و نکیر الا و من مات على حت آل محمد یزف الى الجنه کما تزف العروس الى بیت زوجها الا و من مات على حب آل محمد فتح له فی قبره بابان الى الجنه الا و من مات على حب آل محمد جعل الله قبره مزار ملکئه الرحمه الا و من مات على حب آل محمد مات عـلى السنه و الجماعه الا و من مات على بغض آل محمد جاء یوم القیامه مکتوباً بین عینیه آیس من رحمه الله» الا و من مات على بغض آل محمد مات کافراً الا و من مات على بغض آل محمد لم یشم رائحه الجنه.» یعنی: «هر کس که با محبت آل محمد بمیرد، شهید مرده است. هر کس با محبت آل محمد بمیرد، آمرزیده مرده است. هر کس که با محبت آل محمد بمیرد، تائب مرده است. هر کس که با محبت آل محمد بمیرد، مؤمن و کامل الایمان مرده است. هر کس با محبت آل محمد بمیرد، فرشته مرگ و از آن پس نکیر و منکر به او بشارت بهشت می دهند. هر کس با محبت آل محمد بمیرد همچون عروس که بحجله شوهر بخرامد خرامان به بهشت خواهد رفت هر کس با محبت آل محمد بمیرد از قبرش دو درب به بهشت گشوده می گردد هر کس که با محبت آل محمد بمیرد، خداوند، قبر او را زیارتگاه فرشتگان رحمت قرار می دهد. هر کس با محبت آل محمد بمیرد، بر سنت پیغمبر از دنیا رفته است. اما آنکس که با بغض و کینه نسبت به آل محمد بمیرد، روز قیامت، چنان محشور شود که بر جبهه اش نوشته شده نامید از رحمت خداوندی» آنکس که با دشمنی آل محمد بمیرد، کافر مرده است و آنکس که با بعض آل محمد بمیرد، بوی بهشت به مشامش نخواهد رسید.

۱- سوره شوری آیه ۲۳

 و نیز در کتاب مناقب خوارزمی از رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم روایت شده است که فرمود: «… لا یقبل الله ایمان عبد الا بولایه على بن ابیطالب علیه السلام و البرائه من اعدائه..»
یعنی: «خداوند، ایمان هیچ بنده ای را نمی پذیرد مگر آنکه در دلش ولایت علی بن ابیطالب و دشمنی و بیزاری نسبت به دشمنان وی ثابت باشد..»
و در همان کتاب از انس بن مالک مرویست که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: من احت علیا قبل الله منه صلوته و صیامه و قیامه و استجاب دعاءه الا و من احت علیا اعطاه الله بکل عرق فی بدنه مدینه فی الجنه الا و من احب آل محمد آمن من الحساب و المیزان و الصراط الا و من مات على حب آل محمد قانا کفیله بالجنه مع الانبیاء الا و من ابغض آل محمد جاء یوم القیامه مکتوبا بین عیتیه: «ایس من رحمه الله …»
یعنی: « آنکس که دوستدار علی علیه السلام باشد، خداوند نماز و روزه و شب خیزی او را قبول می فرماید و دعا و خواهشش را مستجاب می سازد. آگاه باشید آنکس که علی را دوست بدارد، خداوند به عدد رگهای موجود در اندامش، شهرهای بهشتی به او کرامت می کند. آنکس که دوستدار اهل بیت محمد (ص) باشد، از حساب و میزان و صراط قیامت در امان است. آنکس که با محبت خاندان محمد (ص) از جهان چشم فرو بندد، من بهشت را در جوار پیامبران خدا برای او ضمانت می کنم و آگاه باشید آنکس که در دلش بغض و دشمنی نسبت به خاندان محمد (ص) باشد، روز قیامت، بر میان دو دیده اش نوشته شده است: «بی نصیب و ناامید از رحمت حق.»
ولایت امیرالمؤمنین علی (ع) و ائمه طاهرین، سلام الله علیهم اجمعین در بسیاری از روایات معتبر، از ارکان اسلام و ایمان و سبب قبول طاعات و پذیرش حاجات، معرفی شده و ایمان و عمل بدون ولایت در پیشگاه پروردگار متعال بی اثر و نامقبول شناخته شده است. در احادیث فراوان حضرت امیرالمؤمنین و ائمه طاهرین (ع) را واسطه فیض و مجرای ثواب و عقاب و قسیم بهشت و دوزخ اعلام کرده اند.
همچنین آثار فراوانی در متون اصیل اسلامی به منظور تحریض اهل اسلام به محبت و احترام نسبت به اهل بیت پیغمبر اکرم دیده می شود تا آنجا که در آیاتی از قرآن مجید مهرورزی و عشق و ارادت به خاندان نبوت و ائمه طاهرین علیهم السلام، به عنوان مزد و پاداش رسالت و مشقات شبانه روزی حضرت رسول (ص) معین گردیده است: «… قل لا اسألکم علیه اجراً الا الموده فی القربی(۱).» یعنی: بگو ای پیامبر، من در مقابل رنجهایی که در راه رسالت و راهنمایی شما متحمل شده ام، انتظار پاداشی از شما ندارم جز آنکه نسبت به خاندان من به محبت و مودت رفتار کنید.
باید توجه داشت که ارادت و محبت به اهل بیت پیامبر، گرچه پاداش رنج رسالت حضرت معین شده است اما در حقیقت، راه رستگاری امت و نقطه جمع ملت در مقابل پراکندگی است. خداوند متعال فرماید: «قل ما سألتکم من اجر فهو لکم ان اجرى الا على الله و هو على کل شیء شهید. (۲) یعنی: بگو ای پیامبر، مودت و محبت نسبت به اهل بیت(ع) که به عنوان پاداش رنج پیامبری خود خواستار آن بودم، سودش به خودتان باز میگردد که پاداش من، تنها از سوی خداوند است و اوست که بر همه چیزگ ز گواه است. ام الائمه، حضرت زهراء مرضیه صلوات الله علیها در خطابه تاریخی خود در مسجد مدینه در احتجاج با غاصبان خلافت، فرمود: «… و ولایتنا اماناً للفرقه …» یعنی: «خداوند متعال، ولایت ما خاندان رسالت را به منظور امان جامعه اسلام از خطر تفرقه و بلای پراکندگی مقرر فرمود.»
اخبار و احادیث در مسأله ولایت و محبت اهل بیت و ائمه اطهار علیهم السلام نه باندازه ای است که بتوان در این بخش مختصر گرد آورد لیکن تبرکاً برخی از آنها را ذیلا می نگاریم و از خداوند امیدواریم که ما را وسعت قلب و سلامت نفس و طهارت مولد کرامت فرموده باشد که فهم پاره ای از مشکلات آن احادیث بر ماگران نیاید که خود فرموده اند: ان احادیشنا صعب مستصعب لا یحتمله الا ملک مقرب او نبی مرسل او مؤمن امتحن الله قلبه للایمان. یعنی: «روایاتی که در باره ولایت ما است از مسائل دشوار و سختی است که جز فرشتگان مقرب و انبیاء مرسل و مؤمنانی که قلویشان به ایمان، آزمایش گردیده است، دیگری آنها را فهم و تحمل نتواند کرد.»

۱۔ قرآن مجید، سوره شوری، آیه ۲۳.
۲ ۔ قرآن مجید، سوره صبا، آیه ۴۷.

 و اینک پاره ای از آن احادیث و نسأل الله تعالى ان یتفضل علینا بولایه اهل البیت علیهم السلام :
در روایت مشهور که علماء شیعه و سنی نقل کرده اند، آمده است که پیامبراکرم (ص) فرمود: «بنی الاسلام على خمس : الصلوه و الزکوه و الصوم و الحج و الولایـه»
یعنی: اسلام بر پنج پایه استوار است: بر نماز و زکات و روزه و حج و ولایت…»

حجه الاسلام غزالی در کتاب نصیحت نامه خود خطاب به یکی از شاگردانش چنین می گوید: «و در حدیثهای دیگر چه گویی: بنی الاسلام علی خمس: شهاده ان لا اله الا الله و ان محمداً رسول الله و ان علیا ولی الله و اقام الصلوه و ایتاء الزکوه و صوم شهر رمضان و حج البیت من استطاع الیه سبیلاً،»
یعنی: اسلام بر پنج مبنا قرار دارد، یکی گواهی به توحید و رسالت حضرت محمد (ص) و ولایت حضرت علی (ع) است و دیگر نماز و سوم و چهارم و پنجم: زکوه و روزه و زیارت خانه خدا برای مستطیعان است.

در کتاب بحار از پیغمبر اکرم (ص) چنین مرویست: «ان الاسلام بنی عـلى خـمس دعائم: الصلوه و الزکوه والصوم و الحج و ولایه على بن ابی طالب علیه السلام و لم بدخل الجنه حتى یحب الله و رسوله و علی بن ابیطالب و عترته. یعنی: اسلام بر پنج پایه نهاده شده است: نماز و زکوه و روزه و حج و ولایت علی بن ابیطالب عـلیـه السـلام. هیچکس به بهشت، داخل نتواند شد مگر آنکس که خدا و پیامبر و علی و خاندان او را دوست بدارد.

در محاسن برقی از زراره آمده است که امام صادق علیه السلام فرمود: «بنی الاسلام على خمسه اشیاء على الصلوه و الزکوه و الحج و الصوم و الولایه قال زراره : فائ ذلک افضل؟ فقال: «الولایه افضل لانها مفتاحهن و الولی هو الدلیل علیهن … اما لوان رجلاً قام لیله و صام نهاره و تصدق بجمیع ماله و حج جمیع دهره و لم یعرف ولایه ولى الله فیوالیه و یکون جمیع اعماله بدلالته الیه، ما کان له على الله حق فی ثواب و لاکان من اهل الایمان، یعنی: اسلام بر پنج چیز بنا شده است: نماز و زکوه و حج و روزه و ولایت . زراره پرسید: کدام یک برترند؟ فرمودند: «ولایت برترین آنها است، زیرا که کلید آنها است و «ولی» راهنمای به سوی آنان است … بدان که اگر مردی همه شب بر پا ایستد و همه روز روزه بدارد و تمام اموال خویش را تصدق کند و در همه عمر خود به حج مشغول باشد، اما عارف و شناسای ولایت ولی حق نباشد و اعمالش به دلالت وی و راهنمایی او نباشد، چنین شخصی از اهل ایمان نیست و حتی برای دریافت ثواب و پاداش از خداوند نخواهد داشت.»

در تفسیر این بیت از غزل حافظ، مرحوم شیخ قدس سره چنین فرموده اند:

تسبیح و خرقه لذت مستی نبخشدت
همت در این عمل طلب از می فروش کن

مراد از این سخن آنست که اشتغال مجرد به نماز و روزه و ظواهر شریعت محمدی صلى الله علیه و آله. وقتی همراه با تمشک به ولایت علی امیرالمؤمنین علیه السلام نباشد، نفعی برای انسان نخواهد داشت، مانند اهل سنت که از درک ولایت بی بهره اند. بنابر این عامل اصلی و عمده، توجه و تمشک به حبل الله یعنی ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام است، و آیه شریفه «قل لا اسئلکم علیه اجراً الى الموده فی القربی» یعنی «بگو ای پیامبر که بر رسالت خود اجر و مزدی از شما طلب نمی کنم جز دوستی نسبت به اهل بیتم» دلالت بر همین معنا دارد، یعنی غرض اصلی و هدف نهایی از این رسالت جز دوستی اهل بیت پیغمبر (ص) نیست. پس توحید به منزله ریشه درخت و نبوت همچون شاخه ها و برگها و ولایت به منزله میوه آن درخت است، و غرض نهایی از غرس درخت، چیزی جز میوه آن نیست. پس میوه را بگیر و از شکر گزارندگان باش.

و در روایت حافظ ابو نعیم از علی علیه السلام منقول است که فرمود:
«ناجیت النبی عشر نجوات لما نزل آیه النجوى فکان منها انی سألته ما الحق؟ قال: الاسلام و القران و الولایه اذا انتهت الیک.»
یعنی: آنگاه که آیه مبارکه «نجوی» نازل گردید، من ده نوبت با پیامبر اکرم نجوی کردم و در یکی از آنها از آنحضرت پرسیدم حق چیست؟ فرمود: حق، عبارتست از اسلام و قرآن و ولایت، آن زمان که به تو رسد و بر تو قرار گیرد.
و نیز سعید بن جبیر از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله روایت کرده است که فرمود: «جحود نعمه الله کفر و جحود نبوتی کفر و جحود ولایه على علیه السلام کثر لان التوحید لا یبنى الاعلى الولایه.»
یعنی: انکار نعمت خداوندی، کفر است و انکار پیامبری و نبوت من کفر است همچنین انکار ولایت علی علیه السلام نیز کفر خواهد بود، زیرا که توحید جز بر پایه های ولایت استوار نمی باشد.
در بسیاری از روایات معتبر آمده است که انبیاء و امم سالفه نیز مکلف به معرفت ولایت علی علیه السلام و ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین بوده اند و از آن جمله در کتاب «بصائر الدرجات جابر از حضرت ابو جعفر علیه السلام روایت کرده است که : «ولایتنا ولایه الله التی لم یبعث نبیاً قط الا بها، یعنی: ولایت ما خاندان رسالت، ولایت خداوند است که هیچ پیامبری از سوی حق متعال به رسالت مبعوث نشده است مگر آنکه مامور به تبلیغ ولایت ما بوده است.

نیز در روایت محمد بن مسلم آمده است که از حضرت ابا جعفر علیه السلام شنیدم که می فرمود: «ان الله تبارک و تعالی اخذ میثاق النبیین على ولایه على … یعنی: خداوند تبارک و تعالی از همه پیامبران، نسبت به ولایت علی علیه السلام پیمان گرفته است…
در کافی از عبد الاعلى مرویست که از حضرت ابو عبدالله علیه السلام شنیدم که فرمود: «ما من نبی جاء قط الا بمعرفه حقنا و تفضیلنا على من سوانا.» یعنی: تاکنون پیامبری نیامده است مگر آنکه عارف به حق ما بوده است و برتری ما – اهل بیت را بر دیگران، باور و اعتراف داشته است.

در کتاب «سفینه الابحار» از حضرت ابی الحسن علیه السلام نقل شده است که «ولایت علی علیه السلام مکتوب فی صحف جمیع الانبیاء و لن یبعث الله رسولا ً الا بنبوه محمد صلى الله علیه و آله و وصیه على علیه السلام».
یعنی: ولایت علی علیه السلام، در کتب آسمانی همه پیامبران الهی نوشته شده است و خداوند متعال، پیامبری را مبعوث به رسالت نفرمودند مگر آنکه او را مکلف به معرفت نبوت حضرت محمد و وصایت علی صلوات الله علیهما نمود.

و در کتاب «اختصاص» این سنان از مفضل بن عمر حدیث کرده است که حضرت ابو عبدالله علیه السلام به من فرمود: «ان الله تبارک و تعالی توحد بملکه فعرف عباده نفسه ثم فوض الیهم الأمر و اباح لهم الجنه فمن اراد الله ان یطهر قلبه من الجن و الانس عرفه ولایتنا و من اراد ان یطمس على قلبه امسک عنه معرفتنا ثم قال: یا مفضل و الله ما استوجب آدم ان یخلقه الله بیده و ینفخ فیه من روحه الا بولایه على علیه السلام و ماکلم الله موسى تکلیما الا بولایه على علیه السلام ولا اقام الله عیسى بن مریم آیه للعالمین الا بالخضوع لعلى علیه السلام ثم قال: اجعل الأمر ما استأ هل خلق من الله النظر الیه الا بالعبودیه لنا.»

یعنی: «خداوند تبارک و تعالی در فرمانروائی کائنات، متوحد و منفرد است؛ خود را به بندگانش شناساند و امر را در اختیار خودشان نهاد و بهشت را برای ایشان مباح فرمود. مشیت خداوند هر گاه به پاکی و طهارت قلب بندهای از جن و انس تعلق گیرد، او را با ولایت ما آشنا می سازد و اگر اراده کند که بر دل کسی راه سعادت بر بندد، معرفت ولایت ما را از او دریغ خواهد نمود. پس از آن گفت: یا مفضل، بخدا سوگند که آدم علیه السلام سزاوار آن نشد که خداوند او را به دست خویش بیافریند و بر او از روح خویش بردمد مگر به خاطر ولایت علی علیه السلام و حق تعالی موسی را کلیم خویش نفرمود مگر به ولایت علی علیه السلام و عیسی بن مریم را آیت و نشانه بر جهانیان نساخت مگر به خاطر خضوعی که وی در برابر علی علیه السلام داشت و سپس امام فرمود: خلاصه آنکه، هیچکس شایستگی نظر عنایت حق تعالی را نتواند یافت مگر به وسیله اطاعت و عبودیت نسبت به ما اهل بیت.»

در کتاب «کنز الفوائد» از نوشته شیخ ابو جعفر طوسی در کتاب «مسائل البلدان» نقل شده است که یکی از اصحاب علی علیه السلام گوید: روزی سلمان رضی الله عنه به حضور امیرالمؤمنین شرفیاب شد و درخواست کرد که آن حضرت راجع به شخصیت خود بیاناتی فرماید. امام علیه السلام فرمود: «یا سلمان، انا الذی دعیت الأمـم کـلها الى طاعتی فکفرت فعذبت فی النار و انا خازنها علیهم حقاً اقول یا سلمان انه لا یعرفنی احد حق معرفتی الأکان معی فی الملأ الأعلى قال ثم دخل الحسن و الحسین علیهما السلام فقال یا سلمان هذان شفا عرش رب العالمین و بهما تشرق الجنان و امهما خیره النسوان اخذ الله على الناس المیثاق لی فصدق من صدق وکذب من کذب فهو فی النار و انا الحجه البالغه و الکلمات الباقیه و انا سفیر السفراء. قال سلمان: یا امیر المؤمنین لقـد وجدتک فی التوریه کذلک و فی الانجیل کذلک بابی انت و امی یا قتیل الکوفان لولا انت یقول الناس و اشوقاه رحم الله قاتل سلمان لقلت فیک مقالاً تشمئز منه النفوس لانک حجه الله الذی به تاب علی آدم و بک انجی یوسف من الحب و انت قصه ایوب و سبب تغیر نعمه الله علیه فقال امیرالمؤمنین: اندری ما قصه ایوب و سبب تغیر نعمه الله علیه؟ قال : الله اعلم و انت یا امیرالمؤمنین. قال: لما کان عند الانبعاث للنطق شک ایوب فی ملکی و تلکاء فقال: هذا خطب جلیل و امر جسیم. قال الله عز و جل : یا ایوب تشک فی صوره اقمته انا انی ابتلیت آدم بالبلاء فوهبته له و صفحت عنه بالتسلیم عـلیـه بـامره المؤمنین ثم ادرکته السعاده بی. یعنی انه تاب و اذعن بالطاعه لامیر المؤمنین علیه السلام و ذریته الطیبین.

یعنی : «ای سلمان، من آنم که همه امم به اطاعت از فرمان من خوانده شده اند و چون سر به کفر برداشتند، در آتش دوزخ گرفتار گردیدند و اینک من خازن و نگهبان جهنم و عذاب آنانم. ای سلمان به تحقیق به تو بگویم که هیچکس نیست که حق مرا بشناسد، مگر آنکه در ملأ اعلی در کنار من خواهد بود. سلمان گوید: در این هنگام، حسنین علیهما السلام وارد شدند. امیرالمؤمنین فرمود: ای سلمان، این دو، گوشواره های عرش پروردگارند و بهشت به نور ایشان، روشن می شود و مادرشان بهترین زنان عالم است. خداوند، از همه مردمان بر ولایت من، پیمان گرفته؛ گروهی تصدیق و گروهی تکذیب کردند و در آتش، معذب شدند. منم حجت بالغه و کلمات جاودانه و منم سفیر سفیران. سلمان عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین، من نیز تو را در کتب آسمانی توریه و انجیل به همین اوصاف خوانده ام پدر و مادرم فدای تو ای کشته دیار کوفه، اگر مردم را تحمل شنیدن بود و نمی گفتند خدا رحمت کند قاتل سلمان را، در باره تو سخنی به زبان می آوردم که نفسها از آن بیزاری می جویند، زیرا که تو آن حجت خدایی که توبه آدم به خاطر تو مورد قبول حق افتاد و یوسف به واسطه تر از آن چاه، نجات یافت، و توئی داستان ایوب و توئی سبب دگرگونی نعمت بر او. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آیا داستان ایوب و تغییر نعمت او را میدانی؟ عرضه داشت: خداوند و تو یا امیرالمؤمنین بهتر از من می دانید. حضرت فرمود: در عالم ذر که جمله مخلوقات برای اذعان ربوبیت برانگیخته شدند، ایوب در فرمانروایی من بر جهان دچار تردید گشت و گفت: این، امری پس گران و بزرگ است. خداوند عز و جل فرمود: ای ایوب، در عظمت چیزی که خود به عنایت خویش بر پای داشته ام، تردید می کنی؟ آنگاه که آدم را به بلایی آزموده و مبتلا ساختم، به خاطر آنکه نسبت به علی به عنوان امیر مؤمنان، سر تسلیم فرود آورد، از گناهش درگذشتم و او را بخشودم سپس، سعادت به سراغش باز آمد.»

همچنین در کتاب «کنزالفوائد» از حضرت ابو عبدالله علیه السلام نقل شده است که: «خرج الحسین بن على علیهما السلام ذات یوم على اصحابه فقال بعد الحمد الله جل عزو الصلوه على محمد، یا ایها الناس ان الله ما خلق العباد الا لیعرفوه فاذا عرفوه عبدوه و اذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عباده من سواه فقال له رجل بابی انت و امی یابن رسول الله ما معرفه الله؟ قال: معرفه اهل کل زمان امامهم الذی یجب علیهم طاعته.»
یعنی: «روزی حضرت امام حسین علیه السلام نزد یاران خود، سخن آغاز کرد. پس از حمد و ثنای خداوند و درود بر رسول او، فرمود: ای مردم، خداوند، بندگان را جز به منظور معرفت نیافرید. اگر بنده، خدای خود را بشناسد، بناچار، سر به عبادت او خواهد گذاشت و چون پرستنده خدا شد، دیگر خود را به پرستش دیگری نیازمند نخواهـد یافت. مردی از حضرتش پرسید: ای فرزند رسول خدا، پدر و مادرم به فدایت، مقصود از معرفت خداوند چیست؟ فرمود: مقصود آنست که مردم هر زمان امام واجب الاطاعه خود را باز شناسند.»

قال على علیه السلام : «کنت وصیا و الادم بین الماء و الطین». یعنی: علی علیه السلام فرمود: «من وصئ بودم در حالیکه آدم بین آب و گل بود.» قال على علیه السلام : «لو شئت لأوقرت س ، سبعین بعیراً من باء بسم الله الرحمن الرحیم.»
یعنی: «اگر می خواستم هفتاد شتر را از باء بسم الله الرحمن الرحیم سنگین بار می کردم.»

حنان بن سدیر از حضرت ابی جعفر علیه السلام روایت کرده است «ما ثبت الله حب على علیه السلام فی قلب احد فزلت له قدم الا ثبت له قدم اخرى.» یعنی: «خداوند، محبت علی علیه السلام را در دل هیچکس قرار نداده است، مگر آنکه اگر گامی از او بلغزد، گام دیگرش را استوار فرماید.»

ابو خالد کابلی گوید از حضرت ابی جعفر علیه السلام، معنی آیه شریفه «فآمنوا بالله و رسوله و النور الذی انزلنا….(۱) را پرسیدم. فرمود: «یا ابا خالد والله ائمه من آل محمد صلى الله علیه و آله الى یوم القیامه و هم والله النور الذی انزل و هم و الله نور الله فی السموات و فی الارض و الله یا ابا خالد لنور الامام فی قلوب المؤمنین انور من الشمس المضیه بالنهار و هم والله ینورون قلوب المؤمنین و یحجب الله عز و جل نور هم عمن یشاء فتظلم قلوبهم والله یا ابا خالد لا یحتنا عید و یتولانا حتى یطهر الله قلبه و لا یطهر قلب عبد حتى یسلم لنا و یکون سلما لنا فاذا کان سلماً لنا سلمه الله من شدید الحساب و امنه من فزع یوم القیامه الأکبر.»

« یعنی: ای اباخالد، امامان است، تا روز قیامت، از خاندان محمد مصطفی (ع) خواهند بود و به خدا قسم که ایشانند آن نوری که خدا نازل فرموده است و به خدا که آنان نور آسمانها و زمین اند. به خدا قسم، ای اباخالد، که نور امام در قلوب مؤمنان، رخشنده تر از نور خورشید در روز است و به خدا که ایشان، قلوب مؤمنان را روشن و نورانی می سازند و خداوند، کسانی را که مشیتش باشد، از فیض این نور، محجوب و مهجور فرماید و در نتیجه دلهایشان را ظلمت و تاریکی فرا خواهد گرفت. به خدا قسم ای اباخالد، هیچکس به محبت و دوستی ما نائل و هیچکس را ولایت ما حاصل نمی شود، مگر آنـان کـه خداوند، قلوبشان را تطهیر فرموده باشد و این طهارت، هنگامی متحقق می شود که نسبت به ما تسلیم باشند و چون در برابر ما سر تسلیم فرود آورند، خداوند از حساب سخت قیامت، سلامتشان خواهد داشت و از فزع روز عظیم رستاخیز امانشان خواهد داد.» در کتاب بحارالانوار، جلد ۲۴، صفحه 160 این روایت نقل شده است: عن ابی جعفر علیه السلام فی قول الله عز و جل «یا ایها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافه»
قال: «فی ولایتنا» و فی الارشاد عن جابر عن أبی جعفر علیه السلام قال: «السلم ولایه امیرالمؤمنین و الأئمه علیهم السلام.»

۱ – یعنی: به خدا و پیامبرش و به نوری که فرو فرستادیم، ایمان آورید… (قرآن مجید، سوره تغابن، آیه ۸).

یعنی: امام باقر علیه السلام در تفسیر کلمه «سلم» در آیه شریفه یاد شده فرمودند: مقصود از آن ولایت امیرالمؤمنین و ائمه علیهم السلام می باشد.

امام صادق علیه السلام به پسر نعمان فرمود: «ان حبنا اهل البیت ینزله الله من السماء له خزائن تحت العرش کخزائن الذهب و الفضه لا ینزله الا بقدر و لا یعطیه الا خیر الخلق و ان له غماماً کغمام المطر فاذا اراد الله ان یختص به من احث من خلقه، اذن لتلک الغمام فتهطلت کما تبطل السحاب فتصیب الجنان فی بطن امه.»

یعنی: محبت ما اهل بیت پیامبر را خداوند از آسمان فرو می فرستد و آن را خراینی است در زیر عرش پروردگار، همچون خزاین زر و سیم که جز به مقدار معین و مقرر، نازل نخواهد شد و جز بهترین خلق خدا از آن، نصیب نخواهد داشت. محبت ما اهل بیت را ابری است، همانند ابرهای باران را. آنگاه که خداوند، اراده کند که از فیض آن، به بهترین بندگان خود، بهره ای عنایت فرماید. اجازه می دهد که آن ابر، بر آن کس فرو بارد و حتی قلوب کودکان، در شکم مادران خود نیز، از این باران مرحمت، برخوردار خواهند شد..

بحب على تزول الشکوک
و ترکوا النفوس و تصفوا البحار

ومهما رأیت مـحباً له
ثــم الزکـاء و ثـم الفـخار

و مـهــــــــــما رأیت عـدواً له
فــفی اصـله نسبه مستعار

فلا تعذلوه عـلى فعله
فحیطان دار ابـیـه قـصار(۱)

۱- یعنی : با محبت علی، شک و تردید از دلها می رود و طینت ها طهارت می گیرد و آلودگیها به صفا و پاکی بدل گردد. هر جا دوستدار علی را ببینی، در آنجا مهارت و پاکی و فخر و سرافرازی را خواهی دید. و آنجا که دشمن علی را بینی، باید بدانی که در نش خالی است مباد که چنین کسان را به دشمنی علی شماتت و سرزنش کنی، زیرا که بی شک دیوارهای خانه پدرش کوتاه بوده»

خوارزمی در کتاب «مناقب» از ابن عباس روایت کرده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «لو اجتمع الناس عل حب علی بن ابیطالب لما خلق الله عز و جل النار.»

یعنی: «اگر تمام مردم، محبت و ارادت عـلى بـن ابیطالب علیه السلام را در دل می داشتند، خداوند عز و جل آتش دوزخ را نمی آفرید.»
صاحب بن عباد علیه الرحمه سروده است:

ابا حسن لو کان حبک مدخلی
جهنم کان الفوز عندى جحیمها

و کیف یخاف النار من کان موقتاً
بان امیرالمؤمنین کان قسیمها(۱)

حسن بصری روایت کرده است که پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: «اذا کان یوم القیامه یقعد على بن ابیطالب على الفردوس و هو جبل قد علا على الجنه و فوقه عرش رب العالمین و من سفحه یتفجر انهار الجنه و تتفرق فی الجنان و هو جالس على کرسى من نور یجرى بین یدیه التسنیم لا یجوز احد الصراط الا و معه براءه بولایته و ولایه أهل بیته یشرف على الجنه فیدخل محبیه الجنه و مبغضیه النار.» (۲)
یعنی: «چون قیامت بر پا شود، علی بن ابیطالب (ع) بر «فردوس که کوهی است مشرف بر بهشت، می نشیند و بر فراز آن کوه عرش پروردگار قرار دارد و از زیر آن جویبار بهشت، سرچشمه گرفته است و در باغهای جنان، روان می شود. علی علیه السلام بر تختی از نور، جلوس کرده است و از پیش روی او، چشمه بهشتی «تسنیم» جریان دارد. هیچکس را قدرت گذر از صراط نیست مگر آنکه سند ولایت علی و محبت اهل بیت او را با خود داشته باشد. علی، مشرف بر بهشت آمده است، دوستداران خود را به بهشت وارد کند و دشمنانش را به آتش دوزخ می فرستد.»

۱- یعنی: ای ابوالحسن (ع) اگر به محبت تو مرا در آتش دوزخ افکند، آن دوزخ برای من فوزی عظیم خواهد بود. آخر آنکس که معتقد شده است که علی قسیم بهشت و دوزخ است، از آتش جهنم چه هراسی دارد.
۲ – مناقب خوارزمی، صفحه ۳۱

و در جمله هایی از زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام مأثور است: «السلام على خلیفتک التی بها تعاقب و تثیب و بها تأخذ و تعطى. السلام على نعمه الله السابغه و نقمته الدامغه» و اشاره به آنست که هر عقاب و ثواب و هر نقمت و نعمت که پروردگار متعال به بندگان خود، اعمال می فرماید همه از ناحیه ولایت و به واسطه آن مقام معظم الهی است.

در کتاب «عده الداعی» از سلمان فارسی روایت کرده اند که گفت: از حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود:
«ان الله عز و جل یقول: یـا عـبادی، اولیس من له الیکم حوائج کبار لاتجودون بها الا ان یتحمل علیکم باحب الخلق الیکم، تقضوا بها کرامه لشفیعهم الا فاعلموا ان اکرم الخلق عندى و افضلهم لدى محمد و اخوه على و من بعد الائمه الذین هم الوسائل الى الله؛ الا فلید عنى من همته حاجه یرید نفعها او دهته داهیه یرید کشف ضرها بمحمد و آله الطاهرین الطیبین اقضها له احسن ما تقضیها من یستشفعون باعز الخلق الیه، فقال قوم من المشرکین و هم مستهزؤن به یا ابا عبدالله فما لک لاتقترح على الله بهم ان یجعلک اغنى اهل المدینه؟ فقال سلمان: دعوت الله و سألته ما هو اجل و انفع و افضل من ملک الدنیا باسرها سألته بهم صلى الله علیهم ان یهب لى لساناً ذاکراً لتحمیده و ثنائه و قلباً شاکراً لآلائه و بدناً صابراً على الدواهی و هو عز و جل قد اجابتی الى ملتمسى من ذلک و هو افضل من ملک الدنیا بحذا غیرها و ما تشتمل من خیراتها مائه الف الف مره.»

یعنی: خداوند عز و جل فرمود «ای بندگان من، مگر چنین نیست که اگر کسی حاجتی بزرگ از شما بخواهد شما در بر آوردن آن حاجت مضایقه داشته باشید، هر گاه شخص حاجتمند عزیز ترین کسانتان را، شفیع حاجت خود آورد، حاجت روایش خـواهـد ساخت؟ اینک بدانید که گرامی ترین خلایق و افضل و برتر از همه کس نزد من، محمد و برادرش، علی و سپس امامان هستند که وسائل ارتباط خلق با خالقند. بدانید، هر کس را حاجتی مهم باشد که بخواهد از آن بهره مند شود و یا مشکلی بزرگ باشد که خواهد از گزندش امان یابد، باید که محمد و اهل بیت طاهرین او را، نزد من، شفیع سازد، تا به بهترین وجه، حاجت روایش کنم و مشکل از پیش پایش بردارم.»
پس از شنیدن این گفتار، برخی از مشرکان، به تمسخر، سلمان را گفتند: چرا با این اوصاف که گفتی، آنان را نزد خداوند شفیع نیاوردی که ترا ثروتمند ترین مـرد مـدینه سازد؟ سلمان در پاسخ گفت: من، از این طریق، چیزها از خدا خواسته ام که هزاران بار سودمندتر و برتر و والاتر است از دنیا و هر آنچه در دنیا است. من، از خداوند مسألت کرده ام که به خاطر این بزرگواران، مرا زبانی مرحمت کند که حمد و ثنای حضرتش گوید و قلبی که نعم پروردگار خویش را سپاس گزارد و تنی که بر سختیها بردبار و صبور باشد و خداوند عز و جل نیز آنچه خواسته ام، مرحمت فرموده است، اینها چیزهایی است که از همه این جهان و مظاهر آن و از همه خیرات این جهانی هزاران هزار بار ارجمند تر است.

ننوشت برای ورد روز و شب من
جز ذکر علــــــى معلم مکتب من

گر غیر علــــی کسی بود مطلب مـن
ای وای من و کیش من و مذهب من

از مالک بن انس پیشوای مذهب مالکی اهل تسنن مرویست که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: حت على حسنه لایضر معها سیئه و بغضه سیئه لا تنفع معها حسنه» (۱)
یعنی : محبت على حسنه و ثوابی است که در جنب آن هیچ معصیت و گناهی زبان نرساند و بغض و دشمنی نسبت به او معصیتی است که با آن هیچ صواب و حــــهای سودمند نخواهد بود.

در کتاب «بحار الانوار» ضمن حدیثی طولانی از یکی از برادران جن نقل شده که: امام صادق علیه السلام از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم روایت کرده است که فرمود: «… یا على، والذی بعثنی بالحق لا یدخل الجنه احد الا من اخذ منک بنسب او سبب»
یعنی: یا علی، قسم به خداوندی که مرا به حق برانگیخت، هیچکس از امت من، به بهشت، داخل نخواهد شد مگر آنکه با تو به نسب و یا به سبب پیوستگی داشته باشد.

در باب «رؤیا» از کتاب «دارالسلام» آمده است که (۲) : شیخ اقدم، حسن بن علی بن شعبه در کتاب «تحف العقول» و هم چنین عالم کامل عمادالدین محمد بن ابی القاسم طبری در جزء اول کتاب «بشاره المصطفى لشیعه المرتضى» از شیخ ابوالبقاء ابراهیم بن حسین بن ابراهیم بصری از ابیطالب محمد به حسن بن عتبه از ابی الحسن محمد بن حسین بن احمد از محمد بن رهبان دبیلی از علی بن احمد بن کثیر عسکری از احمد بن مفضل ابوسلمه اصفهانی از ابی علی راشد بن على بن وابل الفرشی از عبدالله بن حفص مدنی از محمد بن اسحق از سعد بن زیده بن ارطاه روایت کرده است که گفت: کمیل بن زیاد را ملاقات و از او در باره فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب پرسش کردم. گفت: در این مورد، سفارشهایی که آن حضرت به من فرموده، برای تو باز می گویم که از دنیا و مافیها سودمندتر باشد.

۱ – مناقب خوارزمی، صفحه ۳۵.
۲- روایت طولانی زیر، از آن جهت که مشتمل بر مطالب و موارد «ولایتی» است، در این مبحث ذکر می شود و چون حاوی مطالب سودمند دیگری نیز هست، دریغ آمد که عبارات آن جز در چند مورد تقطیع شود.

 پس از آن گفت : روزی امیرالمؤمنین علیه السلام مرا فرمود:
«یاکمیل بن زیاد، سم الله وسم کل یوم باسم الله و قل لا حول ولا قوه الا بالله و توکل على الله و اذکرنا و سم باسمائنا وصل علینا و استعذ بالله و بنا و ادرأ بذلک عن نفسک و ولدک و ما تحوطه عنایتک تکف شر ذلک الیوم.»
یعنی: «ای کمیل بن زیاد، هر روز را با نام خداوند عز و جل و ذکر «بسم الله الرحمن الرحیم ولا حول ولا قوه الا بالله العلى العظیم» آغاز و بر خدا توکل کن و ما را به نام، بر زبان آور و صلوات بفرست و از شرور و بلایا به خدا و به ما پناه بر و با اینکار، خویشتن و فرزندان و آنچه را که مورد توجه تو است، از شر آن روز نگاهدار.»

« یاکمیل، ان رسول الله صلى الله علیه و آله ادبه الله عز و جل و هو ادبنی و انا اؤدب المؤمنین و اورث الآداب المکرمین.»
«ای کمیل، خداوند عز و جـل، پیامبر خود را تأدیب فرمود و او نیز مرا مؤدب ساخت و من نیز به نوبه خود، تأدیب مردم با ایمان را به عهده دارم و بندگان گرامی حق را به آداب نیکو آراسته می سازم.»

«یا کمیل، ما من علم الأ و انا افتحه و ما من شیء الا و القائم یختمه.»
«ای کمیل، علمی نیست مگر آنکه گشاینده آن منم و ختم هر چیز بدست «قائم» انجام خـواهـد پذیرفت.»

«یا کمیل، ذریه بعضها من بعض والله سمیع علیم.»
«ای کمیل، «قائم» از فرزندان من است که در قرآن آمده است: ذریه بعضها من بعض(۱) یا کمیل، لا تأخذ الأعنا تکن منا و ما من حرکه الا و انت محتاج فیها الى معرفته»

۱- آیه ۳۴، سوره آل عمران.

«ای کمیل، باید که معارف خویش را از ما اخذ کنی تا از ما محسوب شوی و هیچ کاری نیست مگر آنکه در انجام آن به معرفت، نیازمندی.»

«یا کمیل، اذا اکلت الطعام قسم باسم الله الذی لا یضر مع اسمه داء و فیه شفاء من کل الاسواء و لاتبخل علیه فانک لم ترزق الناس شیئاً والله یجزل لک الثواب بذلک.» «ای کمیل، به هنگام خوردن، نام خدای را بر زبان آور، نامی که با آن هیچ چیز، زیان نرساند و شفاء هر درد و گرفتاری است و هرگز نسبت به مردمان، از مال خود، بخل مورز که روزی هیچکس به دست تو نهاده نشده است، اما با این کار، ثواب فراوان برای خود خواهی اندوخت.»

«یاکمیل، احسن خلقک و ابسط جلیسک و لا تنهرن خادمک.» «ای کمیل، خلق و خوی خویش را نیکو گردان و با همنشین خود، گشاده روی باش و خدمتگزاران خود را به خشم از خویشتن مران.»

«یا کمیل، اذا انت اکلت فطول اکلک لیستوف من معک و ترزق منه غیرک.»
«ای کمیل، چون به خوردن طعام پرداختی، مدت آن را دراز کن تا آنکه هم سفره تو نیز از آن سیر شود و روزی خود خورد» (و یا دیگری نیز از آن غذا بهره مند شود).

«یا کمیل، اذا استوفیت طعامک فاحمد الله على ما رزقک و ارفع بذلک صـوتک لیحمده سواک فیعظم بذلک اجرک.»
«ای کمیل، چون از غذا دست کشیدی، خدای را سپاس گزار و به صدای رسا به ستایش حق پرداز تا دیگران نیز به تو تأسی کنند و اجر و پاداشت افزون گردد.»

«یاکمیل، لا توقرن معدتک طعاماً ودع فیها للماء موضعاً و للریح مجالاً.» ای کمیل، معده خویش از خوراک، سنگین مساز و جای آب و نفس در اندرون، باقی بگذار.

«ای کمیل، لا تنفد طعامک فان رسول الله صلى الله علیه و آله لم ینفده .»
ای کمیل، آنچه بر سفره داری، تمام مخور که رسول خدا صلى الله علیه و آله چنین نمی کرد.»

«ای کمیل، لا ترفعن یدک عن الطعام الا و انت تشتهیه فـاذا فعلت ذلک فانت تستمر ثه.»
«ای کمیل، پیش از آنکه سیر شوی، دست از طعام بازگیر که اینکار، غذا را در کام نوگواراتر خواهد، ساخت.»

«یاکمیل، صحه الجسد من قله الطعام و قله الماء، یاکمیل، البرکه فی المال من ابناء الزکاه و مواساه المؤمنین وصله الاقربین و هم الاقربون.»
«ای کمیل، سلامت بدن در کم خوردن و کم نوشیدن است و برکت مال، در پرداخت زکات و مواسات با مردم با ایمان و پیوستگی با نزدیکان است و بدان که مؤمنین، نزدیکان تواند.»

یا کمیل، زد قرابتک المؤمن على ما تعطى سواه من المؤمنین وکـن بـهم ارأف و علیهم ا اعطف و تصدق على المساکین.»
«ای کمیل، عطاء خویش را نسبت به خویشاوندان مؤمن خود، بیش از دیگر مؤمنان، قرار ده و با آنان، مهربانی افزون تر کن و توجه خود به ایشان، زیاده گردان و بر مسکینان و نیازمندان، ببخش.»

«یاکمیل، لا تردن سائلاً ولو بشق تمره او من شطر عنب.»
«ای کمیل، هیچ خواهنده را از در خویش محروم منما ولو به آنکه پاره ای خرما با خوشه ای انگور به وی ببخشی.» یا کمیل، الصدقه تنمو عند الله تعالى.» «ای کمیل، صدقه، نزد خداوند متعال، نمومی کند و بر آن افزوده می‌شود.»

 «یاکمیل، حسن خلق المؤمن من التواضع و جماله التعفف و شرفه التفقه و عزه ترک القال و القبل ایاک و المراء فانک تغرى بنفسک السفهاء و تفسد الاخاء.» «ای کمیل، حسن خلق مرد با ایمان به تواضع اوست و آرایش و جمالش در عفت و خویشتن داری و شرف وی در دانش و بینش و معرفت و عزتش در ترک گفتگوهای بی مورد است. از مجادله در سخن، بپرهیز که نادانان را در جهل خود، استوارتر می سازد و به اخـوت و برادری نیز زیان می رساند»

«یاکمیل، قل الحق على کل حال و ازر المتقین و اهجر الفاسقین و جانب المنافقین و لا تصاحب الخائنین.»
«ای کمیل در هر حال حق گو باش و با پرهیزگاران محبت و دوستی کن و از فاسقان و تباهکاران بگریز و از مردمان منافق و دورو کناره گیر و با خیانت پیشگان مجالست مکن.»

«یاکمیل، ایاک و تطرق ابواب الظالمین و الاختلاط بهم و الاکتساب منهم و ایاک آن تعظمهم او تشهد فی مجالسهم بما یسخط الله علیک و ان اضطررت الى حضورهم فداوم ذکر الله تعالی و توکل علیه و استعذ بالله من شرورهم و اطرق عنهم و انکر بقلبک فعلهم و اجهر بتعظیم الله تعالى لتسمعهم فانهم یهابوک و تکفی شرهم.»
«ای کمیل، هرگز حلقه بر در ستمکاران مکوب و با آنان میامیز، مبادا که آنان را بزرگ شماری و یا آنکه در مجلسی از مجالس ایشان شرکت جوئی که موجب خشم خداوند بر تو شود و اگر از حضور در جلسات کسانی اینچنین ناگزیر شدی پیوسته به یاد خداوند تعالی باش و بر او توکل کن و از شرور آنان به پروردگار خود پناه بر و به لب خاموش باش و در دل اعمال تباه ایشان را انکار کن و آشکارا به تعظیم و تکریم حق تعالی پرداز بدانگونه که به گوش آنان رسد تا از تو هراس کنند و شرشان از تو باز گردد.»

یا کمیل ان احب ما امتثله العباد الى الله بعد الاقرار به و باولیائه علیهم السلام التحمل و التعفف و الاصطبار.»
«ای کمیل، محبوب ترین بندگیها و اطاعت ها نزد پروردگار، بعد از اعتقاد و اقرار به توحید و اعتراف به ولایت اولیاء خدا علیهم السلام، بردباری و عفت و خویشتن داری و شکیبایی است..»

 «با کمیل، لا ترى الناس افتقارک و اضطرارک و اصبر علیه بعز و تستر.»
«ای کمیل، درویشی و فقر و گرفتاری خود را به دیگران باز مگو و با مناعت طبع و پرده پوشی بر ناداری و گرفتاری خود صابر و شکیبا باش.»

«یاکمیل لابأس بان تعلم اخاک سرک و من اخوک؟ اخوک الذی لا یخذ لک عند الشده و لا یقعد عنک عند الجریره و لا یخدعک حتى تسأله و لا یترکک و امرک حتی تعلمه فإن کان جمیلا اصلحه».
ای کمیل، باکی نیست که راز خود را به برادر خود بازگشائی لیکن بنگر که برادر تو کیست؟ برادر تو کسی است که به هنگام گرفتاری تو را به خواری وانگذارد و چون به گناهی آلوده گردی ترا به حال خود رها نکند، و در پاسخ به درخواست تو، ترا وانگذارد و تو را با گرفتاریهایت رها نکند تا آنکه از وضع و حالت او را آگاه کنی تا اگر دسترس دارد، مشکل ترا حل نماید.»

«یا کمیل، المؤمن مرآه المؤمن لأنه یتأمله و یسد فاقته و یجمل حالته.»
«ای کمیل، مؤمنان، یکدیگر را هم چون آیینه اند که در وضع هم به دقت می اندیشند و در رفع فقر و گرفتاری یکدیگر می کوشند و در اصلاح حال هم اقدام می کنند.» یاکمیل، المؤمنون اخوه و لا شیء آثر عند کل اخ من اخیه.» «ای کمیل، مؤمنان با یکدیگر برادرند و هیچ چیز، نزد برادر از برادر عزیزتر نیست.»

«یاکمیل ان لم تحت اخاک فلست اخاه»
«ای کمیل، اگر احساس می کنی که نسبت به برادر خود، محبت نداری، در حقیقت برادر او نیستی»

«یاکمیل! ان المؤمن من قال بقولنا فمن تخلف عنا قصر عنا و من قصر عنا لم یلحق بنا و من لم یکن معنا فقى الدرک الأسفل من النار.»
«ای کمیل، مؤمن کسی است که باور و گفتارش با ما یکی باشد پس آنکس که چنین نباشد، در حق ما تقصیر و کوتاهی روا داشته است و کسانی چنین نتوانند در کنار ما باشند و آنکس که با ما نباشد، در درک اسفل جهنم، جای خواهد داشت .»

«یا کمیل کل مصدور ینفث فمن نفت الیک منا بأمر فاستره و ایاک آن تبدیه فلیس لک من ابدائه توبه فاذا لم تکن توبه فالمصیر الى لظی.»
«ای کمیل، هر کس که سینه از سری و غمی تنگ دارد، می خواهد که با دیگری از آن عم سخن بگوید حال اگر کسی سر محبت ما را نزد تو باز گفت، مبادا که آن راز را به دیگری بازگشایی که گناه این کار را تو به نیست و چون توبه از گناهی میسر و مقبول نباشد، سر و کار آدمی با شعله های آتش خواهد بود.(۱)

۱ – طاهر آنست که در آن زمان، شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام، از مخالفان در شدت و تقیه بوده اند.

« یا کمیل اذاعه سر آل محمد علیهم السلام لا یقبل الله تعالى منها و لا یحتمل احد علیها و ما قالوه لک مطلقاً فلا تعلمه الأ مؤمناً موافقاً باکمیل لا تعلموا الکفار من اخبارنا فیزیدوا علیها فیبدوکم بها الى یوم یعاقبون علیها،»
«ای کمیل، فاش کردن اسرار آل محمد علیهم السلام گناهی است که توبه از آن مورد قبول خداوند واقع نخواهد شد و هر کسی را توانایی تحمل این اسرار نیست. آنچه خاندان رسالت بدون قید و شرط به تو ابراز داشته اند، به دیگران باز مگو مگر آنکه مؤمنی موافق باشد. ای کمیل، اخبار ما را به کفار تعلیم نکنید که آنها از خود چیزی بر آن می افزایند و در میان مردم پراکنده می سازند و بالاخره روزی شما را دچار عقاب و زحمت می کنند.»

«یاکمیل لا بد لماضیکم من اوبه و لا بدلنا فیکم غلبه باکمیل سیجیع الله تعالى لکم خبر البدء و العاقبه.»
«ای کمیل، بی شک، پیشینیان شما را بازگشتی است و فرمانروایی و پیروزی آینده از آن ماست و خداوند متعال خیر آغاز و انجام برای شما پیروان ما مقرر خواهد فرمود »

یاکمیل انتم ممنوعون باعداء کم تطربون بطربهم و تشربون بشربهم و و تأکلون باکلهم و تدخلون مداخلهم و ربما غلبتم على نعمتهم على اکراه منهم لذلک و لکن الله عز و جل ناصرکم و خاذلهم فاذاکان والله یومکم و ظهر صاحبکم لم یأکلوا والله معکم و لم یردوا مواردکم و لم یقرعوا ابوابکم و لم ینالوا نعمتکم اذ له خائبین اینما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیلاً احمد الله تعالى و المؤمنین على ذلک و على کل نعمه»
«ای کمیل، امروز، شما شیعیان ما با دشمنانتان در شادی و غم و در خوردن و آشامیدن و آمیزش و رفت و آمد، در آمیخته اید و چه بسا که اکراه داشته باشند که شما نیز از نعمت های آنان بهره مند شوید، لیکن خداوند عز و جل شما را یاری و ایشان را خوار خواهد ساخت. به خدا قسم آنروز که هنگام ظفر شما فرا رسد و ولی و صاحب امرتان ظاهر گردد، دیگر آن دشمنان، حق شرکت در خورد و خوراک و محال آمیزش با شما را نخواهند یافت و اجازه نمی یابند که حلقه بر درهای شما زنند و بر نعمتهای شما دست برند، ذلیلانی محروم خواهند بود که هر جا یافت شوند، گرفتار و به خواری کشته شوند. تو و تمام مؤمنین خدای تعالی را بر آن پیروزی و بر هر نعمتی، سپاسگزار باشید.»

«یا کمیل قل عند کل شده لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظیم تکفها و قل عند کل نعمه الحمد لله تزداد منها و اذا ابطأت الارزاق علیک فاستغفر الله یوسع علیک فیها.»
«ای کمیل، به هنگام بروز شدائد و سختیها بگو: لا حول ولا قوه الا بالله العلى العظیم» تا شر آن از تو دفع شود و به وقت نعمت، بگو: «الحمدالله» تا بر نعمتت بیفزاید و اگر روزی بر تو تنگ شود، از خداوند متعال طلب آمرزش و استغفار کن تاگشایش در روزیت پدید آید..

«یاکمیل اذا وسوس الشیطان فی صدرک فقل اعوذ بالله القوى من الشیطان الغوى و اعوذ بمحمد الرضی من شر ما قدر و قضی و اعوذ باله الناس مـن شـر الجـنه و النـاس اجمعین وصلى الله على محمد و آله و سلم تکفى مؤنه ابلیس و الشیاطین معه ولو انهم کلهم ابالسه مثله.»
«ای کمیل، اگر شیطان در سینه تو وسوسه انگیخت، بگو: «اعوذ بالله القوى من الشیطان الغوى و اعوذ بمحمد الرضى من شر ما قدر و قضی و اعوذ باله الناس من شر الجنه و الناس اجمعین وصلى الله على محمد و آله و سلم. تا شر ابلیس و شیاطین دیگر از تو دفع گردد و از گزند آنها هر چند همگی ابلیس و از شیاطین بزرگ باشند، امان یابی.»

«یا کمیل ان لهم خدعا و شقاشق و زخارف و وساوس و خیلاء على کل احد قـدر منزلته فی الطاعه و المعصیه فبحسب ذلک یستولون علیه بالغلبه، یا کمیل لا عدو اعدى منهم و لاضار اضربک منهم امنیتهم ان تکون معهم غداً اذا جثوا فی العذاب لا یفتر عنهم بشره و لا یقصر عنهم خالدین فیها ابدأ. یا کمیل سخط الله تعالى محیط بمن لم یحترس منهم باسمه و بنبیه و جمیع عزائمه. یا کمیل انهم یخدعوک بانفسهم فـاذا لم تجبهم مکروا یک و بنفسک بتحسینهم الیک شهواتک و اعطاءک امانیک و ارادتک و یسولون لک و پنسونک و پنهونک و یأمرونک و یحسنون ظنک بالله عز و جل حتى ترجوه فتغتر بذلک فتعصیه و جزاء العاصی لظی. یاکمیل احفظ قول الله تعالى عز و جل الشیطان سول لهم و املى لهم و المسؤل الشیطان و المملى الله تعالی.»
«ای کمیل، شیاطین را بسی خدعه و نیرنگ و ظاهر سازی و وسوسه و تکبر است و هر کس را به مقتضای منزلتی که در عبادت و با حالی که در معصیت خداوند، دارد، فریفته و در غلبه بر او اهتمام می ورزند. ای کمیل، ترا دشمن تر و زیان بخش تر از شیاطین چیزی نیست؛ هدفشان آنست که فردای قیامت که در جهنم، استقرار یافتند، تو نیز در کنار آنها باشی؛ جهنمی که شراره هایش سردی نپذیرد و آنان در آن آتش تمام ناشدنی، مخلد و جاویدان، معذب خواهند بود. ای کمیل، بر آنکس که خویشتن را با نام ارجمند خدا و پیامبر و اذکار و تعویذها از شرور این شیاطین، محفوظ نمی سازد، خشم خداوند، احاطه دارد. ای کمیل، اگر به دعوت شیاطین پاسخ مساعد ندهی آنها ترا می فریبند، در کارت، حیله ها خواهند کرد؛ تمایلات شهوانی را در چشم تو می آرایند و ترا در رسیدن به آرزوها و خواسته های نامشروع، کمک میکنند و بدیها را نزد تو تزیین می کنند و به غفلت و فراموشیت می افکنند و بر تو امر و نهی می کنند و به فریب، حسن ظـن تـو را نسبت به الطاف خداوند عز و جل بر می انگیزند تا به ناحق امیدوار و مغرور شوی و در نتیجه به معاصی و تباهکاریها دست یازی و پیداست که پاداش معصیتکار، زبانه های آتش دوزخ است. ای کمیل، مباد که گفتار خداوند متعال را که فرمود «…. الشیطان سول لهم و املی لهـم…» از خاطر ببری یعنی: شیطان، بدیها را در نظر مردم می آراید و خداوند نیز اسباب کار و امداد آنان را فراهم می سازد. »

« یاکمیل اذکر قول الله تعالى لابلیس: …. وأجلب علیهم بخیلک و رجلک و شارکهم فی الاموال والاولاد و عدهم و ما یعدهم الشیطان الا غروراً» ان ابلیس لا یعد عن نفسه و انما یعد عن ربه لیحملهم على معصیته فیورطهم. یا کمیل إنه یأتى لک بلطف کیده فیأمرک بما یعلم انک قد الفت من طاعه لاتدعها فتحسب ان ذلک ملک کریم و انما هو شیطان رجیم فاذا اسکنت الیه و اطمأننت حملک على العزائم المملکه التی لانجاه معها. پاکمیل ان له فخاخاً ینصبها فاحذر ان یوقعک فیها.» ای کمیل، بیاد آرگفتار خداوند را که به شیطان فرمود: …. و اجلب علیهم بخیلک و رجلک و شارکهم فی الاموال و الاولاد و عدهم و ما بعدهم الشیطان الا غروراً  یعنی: «سپاه سواره و پیاده خود را برای مقابله با انسانها تجهیز کن و در دارایی و فرزندان ایشان مشارکت کن و به وعده ها آنان را سرگرم ساز گرچه وعده های شیطان، جز فریبی بیش نیست.» ای کمیل، شیطان، از طرف خود به مردمان وعده نمی دهد بلکه وعده ها را از سوی خداوند متعال به آدمیان القاء می کند تا آنکه ایشان را به معصیت ها آلوده سازد و به ورطه های مهلک و خطرناک درافکند. ای کمیل، شیطان، با دقت و ظرافت، در تو نیرنگ می کند و تو می پنداری که فرشته ای بزرگوار است که مشوق تو به این عبادتها است در حالیکه جز شیطانی رجیم نیست که با این خدعه در صدد است که اعتماد و اطمینان ترا جلب کند و سپس تو را بر کارهای تباه و مهلک وادارد تا دیگر راه نجاتی برای تو باقی نماند. ای کمیل، شیطان را بسی دامهاست زنهار که در آنها نیفتی و گرفتار نشوی.»

«یاکمیل ان الارض مملوءه من فخافهم فلن ینجو منها الأمن تشبت بنا و قد اعلمک الله انه لن ینجو منها الأعباده و عباده اولیاءنا و هو قول الله عز و جل «ان عبادی لیس لک علیهم سلطان … و قوله عز و جل «انما سلطانه على الذین یتولونه و الذین هم به مشرکون یا کمیل انج بولایتنا من ان یشرکک الشیطان فی مالک و ولدک کما امر.»
«ای کمیل، زمین، پر از دامهای شیاطین است و هرگز کسی را از آنها راه نجاتی نیست مگر آنکه به دامان ولایت ما اهل بیت، چنگ زند و خداوند متعال، خود نیز تـرا اعلام فرموده است که جز بندگانش، هرگز کسی را از آن دامها چاره و نجاتی نیست؛ بندگان خدا ارادتمندان ما هستند. پروردگار به شیطان فرماید: «ان عبادی لیس لک علیهم سلطان(۱)…» و نیز فرماید: «انما سلطانه على الذین یتولونه و الذین هم به مشرکون(۲)…» یعنی: ترا به بندگان من، تسلط و فرمانروایی نیست» و «فرمانروایی و تسلط شیطان منحصر بر کسانی است که دوستدار اویند و آنها که نسبت به پروردگار خود مشرک گردیده اند، ای کمیل به برکت ولایت ما خود را از آنکه شیطان در اموال و اولادت دست اندازی کند وارهان.»

۱- آیه ۶۵، سورہ بنی اسرائیل، قرآن مجید
۲- آیه ۱۰۰، سوره نحل، قرآن مجید

« یاکمیل لا تغتر باقوام یصلون فیطیلون و یصومون و یتداومون و یتصدقون فیحسبون انهم موفقون. یا کمیل اقسم بالله لسمعت رسول الله صلى الله علیه و آله یقول ان الشیطان اذا حمل قوما على الفواحش مثل الزنا و شرب الخمر و الربا و ما اشبه ذلک من الخنا و المآثم، ثم حبب الیهم العباده الشدیده و الخشوع و الرکوع و الخضوع و السجود ثـم حملهم على ولایه الائمه الذین یدعون الى النار و یوم القیامه لا ینصرون.»
«ای کمیل، مباد که فریفته نماز گزارانی شوی که نماز خویش را طولانی می کنند و یا آنها که بر روزه داری مداومت می کنند و از اموال خود صدقه می دهند و می پندارند که توفیق شامل حالشان شده است. ای کمیل به خدا سوگند که از رسول گرامی صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: پس از آنکه شیطان قومی را بر اعمال زشت چون زنا و شرابخواری و ریا و خیانتکاریها و گناهانی از این قبیل واداشت، در دل آنها علاقه به عبادتهای سنگین و خضوع و خشوع و رکوع و سجود را القاء می کند و آنگاه ایشان را به محبت و سرسپردگی نسبت به پیشوایان و سردمداران کفر وا می دارد که این پیشوایان خود به آتش دوزخ دعوت می شوند و در روز قیامت کسی آنها را یاری نخواهد کرد.»

« یا کمیل انه مستقر و مستودع فاحذر ان تکون من المستودعین و انما تستحق أن یکون مستقرا اذا لزمت الجاده الواضحه التی لا تخرجک الى عوج و لا تزیلک عن منهج ما حملناک علیه و ما هدیناک الیه.»
«ای کمیل، ایمان، دو گونه است: مستقر و مستودع. در اندیشه باش که مباد، ایمانت مستودع باشد و از تو باز پس گرفته شود. ای کمیل، زمانی سزاوار ایمان مستقری که از جاده روشن و آشکاری که از کژیها دور است و به آن راهنمائیت کرده ایم، منحرف نشوی.»

« یاکمیل لارخصه فی فرض و لا شده فی ناقله. باکمیل ان الله عز و جل لا یسألک الاعلى الفرض و انما قدمنا عمل النوافل بین ایدینا للاهوال العظام و الطامه یوم المقام.»
ای کمیل، در امور واجب، رخصت مخالفت نیست و در نوافل و اعمال مستحبه شدت و قطعیتی وجود ندارد. ای کمیل، خداوند متعال، جز در امـور واجب از تو مؤاخذه نخواهد فرمود. اما آنچه از اعمال مستحب و تـوافـل، در این جهان انجام می دهیم، بخاطر دفع هراس بزرگ و آن خطر عظیمی است که در قیامت، رو در روی خود خواهیم یافت.»

« یاکمیل آن ذنوبک اکثر من حسناتک و غفلتک اکثر من ذکرک و نعم الله علیک اکثر من کل عملک. یاکمیل انه لا تخلو من نعمه الله عز وجل عندک و عافیته فلا تخل من تحمیده و تمجیده و تسبیحه و تقدیسه و شکره و ذکره على کل حال. یا کمیل لا تکونن من الذین قال الله عز و جل : … نسوا الله فانسیهم انفسهم…» و نسبهم الى الفسق فقال: «… اولئک هم الفاسقون».
«ای کمیل، گناهان تو بیش از حسنات و غفلتت بیش از توجه و نعمت های خدا بر تو بیش از همه اعمال تست. ای کمیل، تو هیچگاه از نعمت و عافیت و مرحمت حق متعال، خالی نمی مانی؛ پس ترتیبی ده که به هر حال از حمد و ثناء و تسبیح و تقدیس و شکر و ذکر حضرتش خالی نمانی. ای کمیل، مباد که از آن گروه باشی که خداوند تعالی در باره ایشان فرمود: «… نسوا الله فانسبهم انفسهم… (۱)

۱ – آیه ۱۹، سوره حشر، قرآن مجید

یعنی: اینان، خدایرا فراموش کردند و در نتیجه، خداوند، چنان گرفتارشان کرد که خودشان راه فراموش کنند چنین مردمان را خداوند به فسق و تباهکاری نسبت داده و فرموده است: «… اولئک هم الفاسقون (۱). یعنی: این چنین کسان، فاسقان و گناهکارانند.»

« یا کمیل! لیس الشأن ان تصلى و تصوم و تتصدق، الشأن ان تکون الصلوه فعلت بقلب نقی و عمل عند الله المرضى و خشوع سوى و ابقاء للجد فیها.»
«ای کمیل! مهم آن نیست که نماز بگزاری و روزه بداری و تصدق کنی، بلکه مهم آنست که نمازت را با قلبی پرهیزکار بجای آوری و عملت نزد خداوند مورد رضایت و خشوعت تمام و کوششت مداوم باشد.»

«یا کمیل انظر قیم تصلی و على ما تصلى ان لم تکن من وجهه و حله فلاقبول.»
«ای کمیل، بنگر که در کجا و بر چه نماز میگزاری که اگر جایز و مباح نباشد، نمازت پذیرفته نخواهد شد»

« یا کمیل ان اللسان یبوح بالقلب والقلب یقوم بالغذاء فانظر فیما تـغذی قلبک و جسمک فان لم یکن ذلک حلالاً لم یقبل الله تسبحک و لاشکرک.»
«ای کمیل، زبان آشکار کننده قلب است و قلب، به خوراک انسان، زنده و پا بر جا است. پس بنگر که قلب و جسم خود را با چه خوراکی تغذیه می کنی که اگر حلال و مباح نباشد، تسبیح و سپاس تو نزد خداوند پذیرفته نخواهد شد.

« یاکمیل افهم و اعلم انا لا ترخص فی ترک اداء الأمانات لاحد من الخلق. فمن روى عنى فی ذلک رخصه فقد أبطل و اثم و جزاءه النار بما کذب.»
«ای کمیل، بدان که ما نسبت به هیچ یک از بندگان خدا به ترک اداء امانت مجاز نیستیم، پس اگر کسی جواز چنین کاری را از من نقل کرد. سخن به باطل گفته و گناهکار است و جزاء او به مجازات چنین دروغی آتش دوزخ است.»

« اقسم لسمعت رسول الله صلى الله علیه و آله یقول لی قبل وفاته بساعه مراراً ثلاثه : یا ایا الحسن اد الامانه الى البر و الفاجر فیما قل و جل حتى فی الخیط و المخیط.»
«سوگند می خورم که حضرت رسول گرامی صلی الله علیه و آله ساعتی پیش از رحلت خود سه بار به من فرمود: ای ابوالحسن امانت را خواه بزرگ و گران باشد یا به کم ارزشی نخ و سوزن به صاحبش چه نیکوکار باشد یا بدکار، بازگردان.»

« یا کمیل لا غزو الا مع امام عادل و لا نقل الا مع امام فاضل. یا کمیل ارأیت لو لم یظهر نبی وکان فی الارض مؤمن نفى اکان فی دعائه الى الله تعالى مخطأ او مصیبا؟ بلی و الله مخطأ حتى ینصبه الله عز و جل و یؤهله له.»
«ای کمیل جز در رکاب امام عادل جنگ مکن و غنائم جنگی، جز با حضور و اذن امام بر تو روا و جایز نیست. ای کمیل اگر پیامبری ظهور نکرده باشد، ولی در زمین مؤمنی پرهیزگار زیست کند آیا می پنداری درست است که این مؤمن مردم را بسوی خدا دعوت کند با آنکه این کار از وی نادرست است؟ به خدا که چنین کاری خطا و ناصواب است مگر آنکه خداوند او را برای این کار بگمارد و اهلیت این عمل را به او اعطا فرماید.»

« یا کمیل الدین الله فلا تغترن باقوال الامه المخدوعه التی قد ضلت بعد ما اهتدیت و جحدت بعد ما قبلت »
«ای کمیل : دین برای خدا است پس به سخنان امت قریب خورده مغرور مشو، امتی که بعد از هدایت دچار گمراهی شد و آنچه را که قبلاً پذیرفته بود انکار کرده (اشاره به ولایت امیر المؤمنین علیه السلام است).

« یا کمیل! الدین الله فلا یقبل الله من احد القیام به الا رسولاً او نبیا او وصیا. یا کمیل انما هی نبوه و رساله و امامه و لا بعد ذلک الا متولین و ضالین و معتدین.»
«ای کمیل، دین، از آن خداوند است و خداوند قیام به امر دین را جز از رسول و نبی و یا وصی پیامبر نخواهد پذیرفت. ای کمیل، مناصب الهی دینی عبارتند از نبوت و رسالت و امامت از آنان که بگذریم جز گمراهان و ستم پیشگان و پشت کنندگان به دین، کسی دیگری در این امر الهی، دخالت و اقدام نمی کند.»

« یا کمیل انما حظى من حظى بدنیا زائله مدبره و نحظى باخره باقیه ثابته. یاکمیل نحن الثقل الاصغر و القرآن الثقل الأکبر یشهد الثقل الأکبر للثقل الاصغر و یشهد الثقل الاصغر للثقل الأکبر کل واحد منهما ملازم لصاحبه غیر مفارق له حتى یردا الى الله عز و جل فیحکم بینهما و بین العباد فاذا کنا کذلک فعلام یتقدمنا من تقدم و یتأخر عنا من تأخر! و قد اسمعهم رسول الله صلى الله علیه و آله و قد جمعهم فنادى الصلوه جامعه ایاماً سبعه وقت کذا او کذا فلم یتخلف احد فصعد المنبر فحمد الله و اثنی علیه و قال: «معاشر الناس انی مؤد عن ربی عز و جل لا مخبر عن نفسی و من صدقنى فقد صدق الله و من صدق الله اصابه الجنان و من کذبنی کذب الله عز و جل و من کذب الله اعقبه النیران.» ثم نادانی فصعدت فاقامتی دونه و رأسی الى صدره و الحسن و الحسین عن یمینه و شمال ثم قال: «معاشر الناس امرنی جبرائیل عن الله تعالى انه ربی و ربکم ان اعلمکم ان القرآن هو الثقل الاکبر للثقل الاصغر و یشهد الثقل الاصغر للثقل الأکبر کل واحد منهما ملازم لصاحبه غیر مفارق له حتى یردا على الله عز و جل فیحکم بینهما و بین العباد.»
«ای کمیل، برخی از دنیای ناپایدار، بهره بردند، اما ما اهل بیت رسالت، بهره خویش را از آخـرت جـاوید خواهیم گرفت. ای کمیل، ما، ثقل اصغریم و قرآن، ثقل اکبر است؛ ثقل اکبر،گواه ثقل اصغر و ثقل اصغر، شاهد ثقل اکبر است؛ هر یک از این دو ملازم دیگری است و از هم جدا نمی شوند تا آنکه بر خداوند متعال، وارد شوند و او بین این دو ثقل و بین بندگان خود، حکم کند. حال که ما در چنین شان و مقامی هستیم، به چه دستاویزی، برخی خود را بر ما مقدم می دارند و برخی دیگر، راه خویش از ما جدا کرده اند؟! با آنکه رسول خدا صلى الله علیه و آله، مردم را به عنوان نماز جماعت جمع کردند و چون همگی جمع شدند، بر منبر، فراز شد و پس از حمد و ثنای باری تعالی فرمود: «ای مردم از جانب خداوند عز و جل و نه از پیش خود با شما سخن می گویم؛ هر کس مرا تصدیق کند؛ خدای را تصدیق کرده است و بهشت به او خواهد رسید و هر آنکس مرا تکذیب کند، خدای را تکذیب کرده و آتش در انتظار اوست.» پس از آن مرا نزد خود خواند، به منبر شدم و مرا در کنار خود چنان قرار داد که سرم در محاذات سینه مبارکش واقع شد و حسن و حسین در سمت راست و چپش بودند؛ آنگاه گفت: «ای مردم، جبرئیل از سوی حق تعالی، از سوی پروردگار من و شما مردم مرا فرمان آورده است که به شما اعلام کنم: قرآن ثقل اکبر و این وصی من و دو پسرم و آنها که پس از ایشان از صلبشان به جهان خواهند آمد، ثقل اصغرند. ثقل اصغر گواه ثقل اکبر و ثقل اکبر شاهد بر ثقل اصغر است. این دو پیوسته ملازم یکدیگرند و از هم جدا شدنی نیستند تا آنکه به خـداونـد متعال وارد شوند و تا آنکه او، میان این دو و میان بندگان، حکم کند.»

« یاکمیل قد ابلغهم رسول الله صلى الله علیه و آله رسالته و نصح لهم و لکن لا یحبون الناصحین، یاکمیل قال رسول الله قولا ً اعلنه و المهاجرون و الانصار متوافرون یوماً بعد العصر یوم النصف من شهر رمضان قائم على قدمیه من فوق منبره: علی منی و ابنای منه و الطیبون منی و منهم و هم الطیبون بعد امهم و هم سفینه نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها هوى: الناجی فی الجنه و الهاوی فی لظى : یا کمیل و ان الفضل بید الله یؤتیه من یشاء و الله ذو الفضل العظیم.(۱)»
«ای کمیل، رسول خدا، صلى الله علیه و آله پیام خداوند را به مردم باز رساند و نصیحتشان کرد اما مردم دوستار ناصحان نیستند. ای کمیل، رسول گرامی در حالیکه گروهی کثیر از مهاجران و انصار حضور داشتند آشکارا گفتار خود را به مردم باز گفت. بعد از نماز عصر نیمه ماه مبارک رمضان بود، روی منبر خود به پای ایستاد و فرمود: علی، و این دو پسرم که فرزندان اویند و همچنین پاکانی از فرزندان من و ایشان که بعد از مادرشان، پاکان روزگارند از منند. آنها به منزله کشتی نوحند که هر کس بر آن نشست، نجات یافت و هر کس از آن تخلف ورزید، در هلاکت سقوط کرد نجات یافتگان را جای در بهشت و هالکان را حوالت به زبانه های آتش است. ای کمیل، فضل و برتری ها به دست خداوندگار است، به هر کس که مشیتش تعلق گیرد، مرحمت خواهد کرد و خداوند است که صاحب فضل عظیم است»

« یا کمیل نحن والله الحق الذی قال الله عز و جل : ولو اتبع الحق اهواء هم لفسدت السموات و الارض و من فیهن.»
«ای کمیل، به خدا قسم که ما همان «حق» هستیم که خداوند عز و جل فرمود: «ولو اتبع الحق اهوائهم لفسدت السموات والارض و من فیهن…» (۲)
یعنی: اگر حق، پیرو خواسته های این مردم می شد، آسمانها و زمین و هر که در آنها است، به فساد و تباهی در می افتادند.»

۱- آیه ۲۹ سوره حدید
۲ – آیه ۷۱، سوره مؤمنون، قرآن مجید

« یا کمیل انا احمد الله على توفیقه آبای و المؤمنین على کل حال، با کمیل انما حطی من حظى بدنیا زائله مدیره فافهم و تحظى باخره باقیه ثابته، یا کمیل کل یصیر الى الاخره و الذی یرغب فیها منها ثواب الله عز و جل و الدرجات العلى و الجنه التی لا یورثها الا من کان تقیاً.» «ای کمیل در هر حال، خدای را برای توفیقی که به من و به دیگـر مـؤمنان عنایت کرده است، ستایش می کنم. ای کمیل، برخی، حظ و بهره خود را از حظوظ این جهان ناپایدار، اختیار کرده اند، لیکن تو هشیار باش و از جهانی دیگر که باقی و جاوید است، حظ و بهره خویش را برگیر. ای کمیل، همه را رو بسوی آخرت است؛ در این میان آنچه باید به آن رغبت داشت ثواب خداوند عز و جل و درجات رفیع بهشت است که آن را جز پرهیزگاران، میراث نخواهند برد.»

«یاکمیل، آن شئت فقم.» «ای کمیل، اینک اگر مایلی برخیز.»

در کتاب «امالی صدوق» از نوف بکالی روایت شده است که در صحن مسجد کوفه به حضور امیرالمؤمنین على علیه السلام شرفیاب شدم. پس از سلام و اداء احترام، عرضه داشتم؛ یا امیرالمؤمنین، مرا موعظتی فرما، فرمود: احسن یحسن الیک. فقلت : زدنی یا امیرالمؤمنین. قال: یا نوف ارحم ترحم، فقلت: زدنی یا امیرالمؤمنین. فقال : یا نوف قل خیراً تذکر بخیر. فقلت: زدنی یا امیرالمؤمنین. فقال: اجتنب الغیبه فانها ادام کلاب النار. فقال بانوف کذب من زعم انه ولد من حلال و هو یأکل لحوم الناس بالغیبه وکذب من زعم انه ولد من حلال و هو یبغضنى و یبغض الائمه من ولدى وکذب من زعم انه ولد من حلال و هو یحب الزنا وکذب من زعم انه یحب الله و هو مجترء على معاصی الله کل یوم و لیله. یا نوف اقبل وصیتی لاتکونن نقیباً و لاعریفاً ولا بریداً. یا نوف صل رحمک یزید الله فی عمرک و حسن خلقک بخفف الله حسابک. یا نوف ان سرک ان تکون معى یوم القیامه فلا تکن للظالمین معیناً. یا نوف من احبنا کان معنا یوم القیامه و لو ان رجلاً احب حجراً لحشره الله معه، یا نوف ایاک ان تتزین للناس و تبارز الله بالمعاصی فیفضحک الله یوم تلقاه، یا نوف احفظ عنى ما اقول لک تنل به خیر الدنیا و الآخره.. یعنی: «نیکی کن تا نیکی ببینی. گفتم: بیشتر فرما ای امیرالمؤمنین. فرمود: بر دیگران، رحم آور تا به تو رحم کنند. د. گفتم: بیشتر. فرمود: گفتار خویش را نیکو گردان تا از تو به نیکوئی یاد کنند. گفتم: یا امیرالمؤمنین، باز هم بیشتر فرما، فرمود: ای نوف، از غیبت مردمان، بپرهیز که آن خوراک سگان جهنم است. ای نوف، دروغ گفته است آنکس که خود را حلال زاده دانسته است و گوشت مردم را به غیبت، می خورد. و دروغ گفته است آنکس که خود را حلال زاده پنداشته است و نسبت به من و دیگر امامانی که از پشت منند، دشمنی و کینه می ورزد. دروغ گفته است آنکس که خود را حلال زاده پنداشته است و به زناکاری رغبت نشان می دهد و نیز دروغ گفته است آنکس که خود را حلال زاده پنداشته است، در حالیکه روز و شب، نسبت به انجام معاصی و گناهان، جرأت و جسارت می ورزد. ای نوف، از من بپذیر و هیچگاه سمت ریاست و سرپرستی دیگران را به عهده نگیر و بپرهیز از اینکه مأمور اخذ مالیات ها و یا پیک باشی. ای نوف، ارتباط خود را با خویشاوندان خود استوار کن تا خداوند زندگانیت را دراز فرماید و اخلاق خویش نیکو ساز تا خداوند در حساب تو را آسان گیرد. ای نوف، آنکس که در این جهان، دوستار ما باشد، در قیامت نیز با ما خواهد بود که اگر آدمی به سنگی دل بسته باشد، خداوند، او را با همان سنگ محشور خواهد کرد. ای نوف، از آن حذر کن که خویشتن را در چشم مردمان بیارایی، و با پروردگار خود با ارتکاب معاصی به مبارزه برخیزی که به مکافات آن، در روز قیامت که به ملاقات حق تعالی خواهی رفت، رسوا و مفتضحت سازد. ای نوف، آنچه سفارشت کردم، به خاطر بسپار و آنها را به کار بند. تا به خیر دنیا و آخرت دست یابی»

عارف قیومی جلال الدین رومی قدس سره فرماید:

تا صورت پیوند جهان بود علی بود
تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود

شاهی که ولی بود و وصی بود علی بود
سلطان سخا و کرم و جود علی بود

هم آدم و هم شیث و هم ایوب و هم ادریس
هم یوسف وهم یونس وهم هود علی بود

هم موسى و هم عیسى وهم خضر وهم الیاس
هـم صـالح پیغمبر و داود علی بود

در ظلمت ظلمات به سرچشمه حیوان
هم مرشد و هم راهبر خضر علی بود

داوود که می ساخت زره با سرانگشت
استاد زره سـاز بـه داوود علی بود

مسجود ملایک که شد آدم ز علی شد
در قبله محمد بد و مقصود علی بود

آن عارف سجاد که خاک درش از قدر
بر کنگره عـرش بیفزود علی بود

هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن
هم عابد و هم معبد و معبود علی بود

وجهی که بیان کرد خداوند در «الحمد»
آن وجه بیان کرد و بفرمود علی بود

عیسی به وجود آمد و فی الحال سخن گفت
آن نطق و فصاحت که در او بود علی بود

آن «لحمک لحمی» بشنو تا که بدانی
آن یار که او نفس نبی بود علی بود

موسی و عصا و ید بیضاء نبوت
در مصر بفرعون که بنمود علی بود

چندانکه در آفاق نظر کردم و دیدم
از روی یقین در همه موجود علی بود

خاتم که در انگشت سلیمان نبی بود
آن نور خدایی که در او بود علی بود

آن شاه سرافراز که اندر شب معراج
با احمد مختار یکی بود علی بود

ســـــــر دو جهان پرتو انوار الهـی
از عرش به فرش آمد و بنمود علی بود

آنجا که جوی شرک نماند به حقیقت
آن عارف و آن عابد و معبود علی بود(۱)

جبریل که آمد ز بر خالق بی چون
در پیش محمد بد و مقصود علی بود

آنجا که دویی شرکت بود در ره توحید
میدان که یکی بود که بنمود علی بود

محمود نبودند مر آنها که ندیدند
کاندر ره دین احمد و محمود علی بود

آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآن
کردش صفت عصمت و بستود علی بود

این کفر نباشد سخن کفر نه این است
تا هست علی باشد و نابود علی بود

آن قلعه گشایی که در قلعه خیبر
برکند به یک حمله و بگشود علی بود

آن شـاه سـرافـراز که اندر ره اسلام
تا کار نشد راست نیاسود علی بود

آن شیر دلاور که ز بهر طمع نفس
برخوان جهان پنجه نیالود علی بود

هارون ولایت ز پس موسی عمران
بالله که علی بود علی بود

این یک دو سه بیتی که بگفتم به معنا
علی بود حقا که مراد من و مقصود علی بود

سر دو جهان جمله ز پیدا و ز پنهان
شمس الحق تبریز که بنمود علی بود

۱ – صد بار نظر کردم و دیدم به حقیقت
آن عارف و آن عابد و معبود علی بود

رباعی :

ننوشت برای ورد روز و شب مـن
جز ذکر عـلى مـعلم مکتب من

گر غیر علی کسی بود مطلب مـن
ای وای من و کیش من و مذهب من

عارف نیشابوری گوید:

شد بدوش احمد آن رشک ملک
چـون دعـای مستجایی بر فلک

از رواق کـــــــــــه بـتـــــها در فکــــــــند
جــــــــــــــــمله را بر پای پیغمبر فـکـند

چون ز عرش دوش احـمـد بـازگشت
بـر دل پاک عـلى ایـن راز گشت

کز ادب فعلی که کردم دور بود
پـای مـن کـتـف رسـول الله بسـود

شبنم از گلبرگ رخسارش چکید
نــــو بهارش را خـــــــزان غـــم رسـید

گـفـت بـا او سرو گلزار خـدا
کـی نـــال بوستان «هـل اتـی»

در شب مــــــــعراج چـون بـالا شـدم
تا به خلوتگاه «او ادنی» شدم

از شکــوه بـارگاه کبــــــــریا
در تزلزل بودم از سر تا به پا

شوق قرب دوست بـر جـانـم فـتاد
لرزه ای بـر چــــــار ارکـــانم فـتاد

دستی آمـد دوش هوشم را سترد
از ضــــــــمیرم وحشت آن حـال بـرد

لذتـى کـان شب از آن دسـتم نمود
وز شـــــــراب دوسـتی مـسـتـم نـمود

مدتی انـــدر پـیش بشتـافتم
در کـف پای تو اکنون یافتم

ای بـه مـعراج محبت جـای تـو
عرش و کرسی همت والای تو

نیست جایی از تو خالی یا علی
کفر اگر نبود خـدایـی یـا على

حسین بن معین الدین میبدی گوید:

ای مصحف آیـات الهـی رویت
و ای سلسله اهـل ولایت مـویت

ســـــرچـشـمـه زنـدگی لب دلجـویت
محراب نــــــــماز عـارفان ابـرویت

***

آن بــاده کـه «لا اله الا الله» است
ســـــــاقیش محمد رسول الله است

مقصود ز باده و ز ساقی نشاه است
ایـن نشأه یـقیـن عـلی ولی الله است

***

گر نبودی فاطمه بی زوج بود
بحر وحدت ساکن و بی موج بود

انـبیــــــا را عـــــــده ها نگشوده بود
کوکب ذوالعـر مهـا بـی اوج بـود(۱)

***

ای نقطه محیط که گاهی به فـوق فـاء
بنمودهای تجلی و گاهی به تحت باء(۲)

***

هر کسی را به جهان گر شرفی است
که به آن فـخـر کنـد حین شـرف

به جهانم جز از این نیست شرف
خــــانه زاد عـلی‌ام شـاه نجف(۳)

۱ – ۲ و ۳ – اثر طبع مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی رحمه الله علیه

حـرف اول از نبوت حـرف نـون
قـلـب نـون واو آمـده ای ذوفنون

حرف اول از ولایت حـرف واو
قـلب واو آمـد الف ای کنجکاو

حرف اول از الوهــــــــت الف
مـبـــــــدا جــــــــمله حــروف مـؤتلف

پس ولی قلب نبی و جـان اوست
قلب قلب ذات سـر الله هو است

***

الله بـود یک الف و هـاء و دو لام
حیران شده در کنه وجودش اوهام

از بـــــــــــــه الف عـلى را بـــــطلب
وز هـاء و دو لام جو محمد را نام

***

چونکه اوصاف محمد با علی است
گر تو گویی یا محمد یا علی است

ابـا حـن لو کـان حــک مـدخلی
جهنم کـان الفـوز عندى جحیمها

و کیف یخاف النـار مـن کـان مـوقناً
بـــــــان امــــــــرالمــؤمنین فسیمها

یعنی : ای «ابا حسن» اگر محبت تو موجب ورود من بجهنم شود، در نزد من به دوزخ رفتن رستگاری است؛ و چگونه ممکن است از آتش بترسد کسی که یقین دارد که امیرالمؤمنین (ع) قسمت کننده آتش است.

جامی الف است احد از او جوی مـدد
وانگـــــه بـشـــــار بــناتش بـه عـدد

بنگر که علی است و العـلى سـرالله
اذ قــال الله قـل هـو الله احـد

جلد ۱ کتاب نشان ازبی نشانها

دانلود کتاب نشان از بی‌نشان‌ها (کامل و با فرمت PDF)

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=31222

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند