مولوی : ” پیر جویم پیر جویم پیر پیر “
پیر جویم پیر جویم پیر پیر کار و باری که ندارد پا و سر ترک کن هی پیر خر ای پیر خر غیر پیر استاد و سرلشکر مباد پیر گردون...
پیر جویم پیر جویم پیر پیر کار و باری که ندارد پا و سر ترک کن هی پیر خر ای پیر خر غیر پیر استاد و سرلشکر مباد پیر گردون...
"گل خندان که نخندد چه کند" مه تابان به جز از خوبی و ناز چه نماید چه پسندد چه کند آفتاب ار ندهد تابش و نور پس بدین نادره گنبد...
قطعهی جدید "گر جان عاشق دم زند آتش دراین عالم زند" یا با همصدای شهرام ناظری، الوند جلالی، حامد نیکپی، خانم ورا پوسانر (Vera Possanner)، سعید فرجپور، محمد نصرتی، شاهین...
"در دو جهان لطیف و خوش همچو امیر ما کجا ابروی او گره نشد گر چه که دید صد خطا" مولوی ، دیوان شمس ، غزلیات (غزل ۴۴) در دو...
مولوی ، دیوان شمس ، غزلیات (غزل ۱۳۲) در میان پرده خون عشق را گلزارها عاشقان را با جمال عشق بیچون کارها عقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه...
"ساعتی میزان آنی ساعتی موزون این بعد از این میزان خود شو تا شوی موزون خویش" عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویش خون انگوری نخورده باده شان...
دایم ز ولایت علی خواهم گفت چون روح قدس نادعلی خواهم گفت مولوی ، دیوان شمس ، رباعیات (رباعی ۲۹۹) دایم ز ولایت علی خواهم گفت چون روح قدس نادعلی...
کفر جهل است و قضای کفر علم هر دو کی یک باش آخر حلم خلم کفر جهل است و قضـایِ کفر، عــلـم هر دو کی یک باشد آخر حِلم، خِلــم...
"جان من جان تو جانت جان من هیچ دیدستی دو جان در یک بدن ای تن ار بیاو به صد جان زندهای جان طلب کن جان و لاف تن مزن"...
" همه صیدها بکردی هله میر بار دیگر سگ خویش را رها کن که کند شکاردیگر " " خنک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش بنماند هیچش الا هوس...
" تو ز عشق خود نپرسی که چه خوب و دلربایی دو جهان به هم برآید چو جمال خود نمایی " " تو به گوش دل چه گفتی که به...
ای که میان جان من تلقین شعرم می کنی گر تن زنم خامش کنم ترسم که فرمان بشکنم خوان کرم گستردهای مهمان خویشم بردهای گوشم چرا مالی اگر من گوشهٔ...
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد مولوی » دیوان شمس » غزلیات (غزل ۵۶۳) دلا نزد...
هر كه عاشق ديديش معشوق دان كو به نسبت هست هم اين و هم آن تشنگان گر آب جويند از جهان آب جويد هم بعالم تشنگان چونك عاشق اوست تو...
"با من صنما دل یک دله کن گر سر ننهم، آنگه گله کن" مولوی » دیوان شمس » غزلیات با من صنما دل یک دله کن گر سر ننهم، آنگه...