جستجوی مردان حق و پیروی ایشان

رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:
«المرء على دین خلیله فلینظر أحدکم من یتخالل».
«هر کس در دین خود، پیرو دوست خویش است؛ پس هر یک از شما باید بدقت بنگرد که با چه کس دوستی می کند.»

در کتاب «من لا یحضره الفقیه» از محمد بن سنان، از مفضل بن عمر، از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
«من لم یکن له واعظ من قلبه و زاجر من نفسه و لم یکن له قرین مرشد استمکن عدوه من عنقه.»
« هر کس که در قلب و اندرون خود، واعظی و در نفس خویش، باز دارنده ای نداشته و او را همنشینی نباشد که به راه راست ارشادش کند، در حقیقت، دشمن خود، شیطان را بر خود فرمانروایی داده است.»

در کتاب «مصباح الشریعه» از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود:
«قد قل ثلثه اشیاء فی کل زمان؛ الاخاء فی الله و الزوجه الصالحه الألیفه فی دین الله و الولد الرشید. فمن اصاب احدى الثلثه، فقد اصاب خیرالدارین و الحظ الا و فر من الدنیا، و احذر ان تواخی من ارادک لطمع اوخوف او میل اولاکل او شرب و اطلب مؤاخاه الاتقیاء ولو فی ظلمات الارض و ان افنیت عمرک فی طلبهم فان الله عز و جل لم یخلق افضل منهم على وجه الارض بعد النبیین علیهم السلام و ما انعم الله تعالى على عبد بمثل ما انعم به على التوفیق لصحبتهم، قال الله تعالى: «الاخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو الأ المتقین» (۱) و اظن ان من طلب فی زماننا هذا صدیقاً لاعیب، فیه، بقى بلا صدیق. الا ترى ان اول کرامه اکرم الله بها انبیائه عند اظهار دعوتهم، بصدیق امین او ولی و کذلک من اجل ما اکرم الله به اصدقائه و اولیائه و امنائه، صحبه انبیائه و هو دلیل على ان ما فی الدارین نعمه، احلى و اطیب و ازکى من الصحبه فی الله و المؤخاه لاجله.»
یعنی : «سه چیز در هر دوره و زمانی کمیاب است: یکی دوستی به خاطر خدا، دیگر زنی صالح که با همسر خود مهربان باشد و سوم فرزند رشید و خردمند. هر کس که به یکی از سه نعمت بالا دست یافت، در حقیقت به خیر دو جهان و بهره کامل از زندگی نائل آمده است. به هوش باش تا از دوستی آنها که به انگیزه طمع و ترس و یا به خاطر خورد و خوراک به تو نزدیک می شوند، سخت بپرهیزی. پیوسته در جستجوی دوستی پرهیزگاران و حق پرستان باشی، هر چند که در ظلمات زمین پنهان باشند و هر چند که عمر خویش را بر سر اینکار گذاری؛ زیرا کـه خـداوند متعال بر روی گیتی، پس از پیامبران، مخلوقی عزیزتر و برتر از پرهیزگاران و حق پرستان نیافریده است و نعمتی والاتر از آن نیست که پروردگار به بنده خود، توفیق مصاحبت و همنشینی ابرار و پرهیزگاران کرامت کرده باشد. خداوند در قرآن مجید می فرماید: «در قیامت، هـمه دوستان دشمن یکدیگرن مگر پرهیزگاران.» گمان دارم که در این زمانه، هر کس که دنبال دوستی بی عیب باشد، سرانجام بی دوست خـواهـد مـاند. نمی بینی که نخستین مرحمتی که پروردگار، به انبیاء خود، در آغاز کار دعوتشان، مرحمت کرده است همانا دوستی صدیق و امین و یا ولی است که به ایشان ارزانی داشته است. و بدان که گرامی ترین نعمتی که خدا به دوستداران و اولیاء و امناء خود کرامت فرموده است، نعمت همنشینی پیامبران خویش است و به همین سبب، والاتر و گواراتر و ارجمند ترین عنایت حق تعالی، توفیق مصاحبت و برادری در راه خدا و به خاطر او است.»

۱- آیه ۶۷ ، سوره زخرف، قرآن مجید

شرف خواهی به گرد مقبلان گرد
که زود از مقبلان، مقبل شود مرد

***

چو بر سنبل چرد آهـوی تـاتار
نسیمش بوی مشک آرد پدیدار

***

پیرو راهروان باش که تا پیش افتی
که مرا باز پس افکنده بس پیشی ها

«…. فیهدیهم اقتده….» – «از هدایت راه و روش آنان (انبیا و مردمان خـدا) پیروی کن» (۱)

۱- آیه ۹۰، سوره انعام، قرآن مجید

گذار بر ظلمات است خضر راهی جو
مباد کاتش محرومی آب ما ببرد

***

آفتابی است قبول نظر اهـل کـمال
که بیک تابش آن سنگ شود صاحب حال

تا ز گرد ره مردی نکنی سرمه چشـم
از پس پرده غیبت ننمایند جمال

هر که خاصیت اکسیر محبت دانست
به یکی عشوه گروکرد همه منصب ومال

آرزومند وصـالیـم خـدایـا مـپسند
ما چنین تشنه و دریای کرم مالامال

***

 مرا یا رب بـه اهـل درد از لطف آشنایی ده
چو طفل اشک از دامان بی دردان رهایی ده

***

اینهمه گفتیم لیک انـدر بسیج
بی عنایات خـدا هـیچیم، هیچ

بی عنایات حـق و خـاصان حق
گر ملک باشد سیاهستش ورق

***

دری است در این بحر بجویید که هست
اندر طلبش جمله بپویید که هست

رفــــــــتند رونــدگان و گفتند نبود
رفتیم و ندیدیم بجویید که هست

آب حیات که در ظلمات است، کنایه از این معنی است که هر چه را خواهی در ضد آن جستجو کن؛ اگر عزت می طلبی، خاک راه مردان حق باش و اگر صدر جویی ذیل محفلشان بنشین، اگر آرزومند غنائی، به فقر رو کن و اگر بلندی می خواهی، خاکسار شو. اینک نیک دیده بگشای و صراط مستقیم و راه مردان خدا را بازیاب.

ای بسا ابلیس آدم رو که هست
پس به هر دستی نباید داد دست

عارف ربانی مرحوم حاجی میرزا زمان کلاتی قدس سره گوید:

اگر خواهی به مقصد راه یابی ای جوان اول
به پیری عهد و پیمان کن که با حق است پیمانش

به امر اهل دل می باید اندر پاس دل کوشی
رساند پاس دل اندر شهود حق به پایانش

تو را رکن رکین آزادی و وارستن است از خود
اگر وارستگی نبود نباشد محکم ارکانش

به واجب چون رسد ممکن مگر آنگاه ره یابد
که اول نفس کافر کیش را سازد مسلمانش

نرنجد از جـفـای مـردم و هرگز نرنجاند
دعا گوید جواب حرف زشت عیب جویانش

کسی کو متصف باشد به اوصاف و صفات حق
«فـــــاحیاه حیوه طـیبه» فرمود یزدانش

غم دوران مخور ای دل که قابل نیست دورانش
وفا از تن مجو ای جانکه در خاک است سامانش

هر آن رندی که پیوندی ندارد با دل کامل
به رندی در شمار خویش نشمارند رندانش

فغان از دعوی نادان که زنجیر است تدبیرش
امان از درد بی درمان که شمشیر است درمانش

هـوای بـاغ دنـیـا عـاقبت ضعف دماغ آرد
بر آور ریشه اش از بیخ و بشکن شاخ و اغصانش

عروس عشوه دنیاست خصم جانت ای جاهل
از آن بگریز و بگسل با طلاقی گوهر آسانش

چو دل با غصه همدم شد نگردد گرد آسایش
چو تن با درد عادت کرد نبود میل درمانش

عجب دردی است درد بینوایی روز تنهایی
که «ساقی» مانده دور از بزم و عشرتگاه یارانش

فی سفینه البحار من کتاب الزید الزراد، «قال قلت لابی عبدالله علیه السلام نخشی آن لانکون مؤمنین.» قال و لم ذلک. فقلت و ذلک انا لانجد فینا من یکون اخوه عنده آثر من در همه و دیناره و نجد الدنیا و الدرهم آثر عندنا من اخ قد جمع بیننا و بینـه مـوالاه امیرالمؤمنین علیه السلام. قال (ع) : کلا، انکم مؤمنون و لکن لا تکملون ایمانکم حتى یخرج قائمنا فعندها یجمع الله احلامکم فتکونوا مؤمنین کاملین. و لو لم یکن فی الارض مؤمنون کاملون اذا لرفعنا الله الیه و انکرتم الارض و انکرتم السماء بل و الذی نفسی بیده ان فی الارض فی اطرافها مؤمنین ما قدر الدنیا کلها عندهم تعدل جناح بعوضه. ثم ذکر علیہ السلام اوصافهم بنحو ما ذکر امیرالمؤمنین علیه السلام اوصاف المتقین. ثـم قـال علیه السلام : و اشوقاه الى مجالستهم و محادثتهم. یا کرباه لفقد هم و با کشف کرباه لمجالستهم. اطلبوهم، فان وجدتموهم و اقتبستم من نورهم اهتدیتم و فزنم بهم فی الدنیا و الآخره، هم اعز فی الناس من الکبریت الاحمر، حلیتهم طول السکوت وکتمان السر و الصلوه و الزکوه و الحج و الصوم و المؤاساه للاخوان فی حال العسر و الیسر.

یعنی : در کتاب سفینه البحار از کتاب «زید زراد» چنین نقل شده است که گفت: « خدمت حضرت ابی عبدالله علیه السلام عرض کردم: ما می ترسیم مبادا که مؤمن نباشیم. حضرت فرمود: چرا مؤمن نباشید؟ عرض کردم: به این علت که ما در میان خود کسی را که برادرش را بر درهم و دینارش مقدم بـدارد و پول خود را در راه او ایثار کند نمی یابیم، بلکه درهم و دینار در نزد ما، از برادری و دوستی و ولایت امیر المؤمنین علیه السلام که ما را گرد هم آورده است، گرامی تر است. حضرت فرمودند: نـه چـنین نیست، شما بدون تردید مؤمنید ولی تا زمانی که قائم ما خروج نکرده است ایمانتان کامل نمی شود پس در آن هنگام ا، است که خداوند آرزوهایتانرا جمع می کند و شما مؤمن کامل خواهید شد. و اگر مؤمنین کامل در روی زمین نبودند، خداوند ما را بسوی خود بالا می برد و شما زمین و آسمان را منکر می شدید. بلکه قسم به آن کسی که جانم به دست او است در اطراف زمین مؤمنینی وجود دارند که نزد آنان دنیا به اندازه بال پشهای ارزش ندارد. سپس آن حضرت اوصاف آن مؤمنین کامل را همانند آنچه امیرالمؤمنین علیه السلام در وصف متقین فرموده اند، بیان فرمود. آنگاه آن حضرت فرمودند: چقدر مشتاق به هم نشینی و گفتگو با آنان هستیم. چقدر از فقدان آنان اندوهگینم و چقدر همنشینی با آنان اندوهم را می زداید. آنان را جستجو و طلب کنید. پس اگر آنان را یافتید و از نورشان بهره مند شدید هدایت یافته اید و بوسیله آنان در دنیا و آخرت رستگار شده اید. آنان در میان مردم از گوگرد سرخ کمیاب تر و عزیز ترند. زینت آنان خاموشی طولانی و پوشاندن سر و نماز و زکوه و حج و روزه و مواسات با برادران، در حال سختی و راحتی است.

فی مجمع البحرین : «رحم الله عبداً اخذ بحجزه هاد فنجی» استعار لفظ الحجزه لهدى الهادی و لزوم قصده و الاقتداء به وفیه ایماء الى الحاجه الى الشیخ فی سلوک سبیل الله.»

و در کتاب مجمع البحرین ذیل روایت «خداوند رحمت کند بنده ای را که به مرشدی و راهنمایی تمسک جست و آنگاه نجات یافت» مؤلف بزرگوار چنین می افزاید: در این روایت لفظ «حجزه» به معنی تمسک برای هدایت هادی و راهنما و لزوم قصد و اقتداء به او بعاریت گرفته شده است و در آن اشارتی به نیاز و حاجت به شیخ در سلوک راه خدا است.

گر دولت درد دین تو را دست دهد
یا برق ارادت طلب در تو جهد

یا موی کشـان بسـوی پیرت ببرند
یا پیر دو اسبه رو بسوی تو نهد

صفات بندگان خاص و مقربان درگاه حق تعالی

این حدیث از رسول خدا صلى الله علیه و آله در کشکول شیخ بهایی قدس سره نقل شده است که فرمود:

«فی صفه عبدالحقیقی هو ان یکون طاعه الله حلاوته و حب الله لذته و الى الله حاجته و مع الله حکایته و على الله اعتماده و حسن الخلق عادته و السخاوه حرفته و القناعه ماله و العباده کسبه و التقوى زاده و القرآن حدیثه و ذکر الله جلیسه و الفقر لباسه و الجوع طعامه و الظماء شرابه و الحیاء قمیصه و الدنیا سجنه و الشیطان عدوه و الحق حارسه و الموت راحته و القیامه نزهته و الفردوس مسکنه.»
یعنی : «بنده تمام عیار حضرت پروردگار،کسی است که اطاعت و فرمانبرداری خدا، شیرینی او و محبت خدا لذتش باشد، حاجت به خدای خود برد و حکایت خویش به او گوید و توکل و اعتماد خود بر او بندد. او کسی است که حسن خلق عادتش، سخاوت و گشاده دستی حرفه و کارش، قناعت مالش، عبادت حق کسب و شغلش، تقوی و پرهیز زاد و توشه اش، قرآن سخن و گفتارش، یاد خـدا هـمنشینش، فـقـر لبـاسش، گرسنگی خوراکش، تشنگی شراب و آبش، شرم و حیا تن پوشش، دنیا زندانش، شیطان دشمن و بداندیشش، حق نگهبانش، مرگ آسایشش، قیامت موجب شادی و انبساطش و بالاخره بهشت فردوس مسکن و مأوایش باشد.» (صدق رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم).

در حدیث هجدهم از کتاب «اربعین» شیخ بهائی طاب رمسه آمده است که : «قالت الحواریون لعیسى (ع): یا روح الله من نجالس؟ قال: من یذکرکم الله رؤیته، و یزید فی علمکم منطقه، و یرغبکم فی الآخـره عـمله»
یعنی: «حواریون به حضرت عیسی علیه السلام گفتند: یا روح الله، با چه کس باید که نشست و برخاست کنیم؟ فرمود: با آنکس که دیدارش به یاد خدایتان اندازد و سخنش بر دانشتان بیفزاید و اعمالش، به آن جهان مشتاقتان سازد.»

در کتاب «مجمع البحرین» منقول است که: معروف کرخی به حضرت ابو عبدالله، جعفر بن محمد الصادق علیهما السلام عرضه داشت: ای فرزند ارجمند پیامبر، مـرا موعظتی کن. حضرت فرمود: «اقلل معارفک قال زدنی. قال انکر من عرفت منهم.» (ای معروف) از آشنایان خود بکاه، عرض کرد بیشتر بفرما با آشنایان نا آشنا شو.

صاحب کتاب «کافی» از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
« ان لاهل الدین علامات یعرفون بها: صدق الحدیث و اداء الأمانه و الوفاء بالعهد و صله الأرحام و رحمه للضعفاء و قله المراقبه للنساء (او قال علیه السلام: قـلـه المـواتـاه للنساء) و بذل المعروف و حسن الخلق وسعه الخلق و اتباع العلم و ما یقرب الى الله عز وجل زلفی، طوبى لهم و حسن مآب … الأففى هذا فارغبوا ان المؤمن من نفسه فی شغل و الناس منه فی راحه اذا جن علیه اللیل افترش وجهه و سجد الله عز و جل بمکارم بدنه یناجی الذی خلقه فی فکاک رقبته الا فهکذا فکونوا.»
یعنی : «مردمان دیندار را با این نشانه ها بشناسند: راستی در گفتار، رد امانتها، وفاء به عهد، پیوند با خویشان، دلسوزی و مهرورزی با ناتوانان، کم آمیختن با زنان، بذل و بخشش بجا و معقول، خوشخویی و خوشرویی با مردمان و آسانگیری در کار ایشان، پیروی از علم و دانش و عمل به آن چه آدمی را به خداوند متعال نزدیک می سازد خنک آنها که چنین اند و سرانجام نیک ایشان راست… به هوش باشید که در این گونه کردارها میل و رغبت به کار برید. مؤمن گرفتار خویشتن است، اما مردم از جانب وی در آسایشند. چون شب پرده بر جهان افکند، او رخساره فرش زمین سازد و جبهه در سجود حق بر خاک نهد و از خالق خویش نجواگونه آزادی خود استدعا کند. آری باید چنین باشید.»

در جلد نخست کتاب «بحارالانوار» آمده است که امام رضا از حضرت عـلى بـن الحسین علیهم السلام روایت کرده که فرمود:
«اذا رأیتم الرجل قد حسن سمته و هدیه و تماوت فی منطقه و تخاضع فی حرکاته فرویدالا یغرنکم فما أکثر من یعجزه تناول الدنیا و رکوب الحرام منها لضعف نیته (بدنه) و مهانته و جبن قلبه فنصب الدین فخاً لها فهو لا یزال یختل الناس بظاهره ان تمکن من الحرام اقتحمه و اذا وجد تموه یعف عن الحرام فرویدا لا یعزنکم و ان شهوات الخلق مختلفه فما أکثر من ینبو عن المال الحرام و ان کثرو یحمل نفسه على شوهاء قبیحه فیأتی منه محرماً فاذا وجد تموه یعف عن ذلک فرویدالا یغرنکم حتى تنظروا ما عقده عقله فما أکثر من ترک ذلک اجمع ثم لا یرجع الى عقل متین فیکون ما یفسده بجهله اکثر مما یصلحه بعقله فاذا وجدتم عقله متیناً فرویدالا یغرنکم حتى تنظروا امع هواه یکون على عقله او یکون مع عقله على هواه وکیف محبته للریاسات الباطله و زهده فیها فان فی الناس من خسر الدنیا و الاخره یترک الدنیا للدنیا و یرى ان لذه الرئاسه الباطله افضل من لذه الاموال و النعم المباحه المحلله فیترک ذلک اجمع طلباً للرئاسه حتى اذا قبل له اتق الله اخذته العزه بالاثم فحسبه جهنم و لبئس المهاد فهو یخبط خبط عشوا یقوده اول باطل الى ابعد غایات الخساره و یمده رته بعد طلبه لما لا یقدر علیه فی طغیانه و هو یحل ما حرم الله و یحرم ما احل الله لا یبالی بمافات من دینه اذا سلمت له الرئاسه التی قد یتقى من اجلها و اولئک الذین غضب الله علیهم و لعنهم و اعد لهم عذاباً الیما و لیکن الرجل، کل الرجال، نعم الرجل هو الذی جعل هواه تبعاً لامر الله و قواه مبذوله فی رضاء الله یرى الحق اقرب الى عزاً لابد من العز فی الباطل و . یعلم ان قلیل ما یحتمله من ضرائها یؤدیه الى عذاب لا انقطاع له و لایزول فذلکم الرجل نعم الرجل فیه فتمسکوا و بسنته الذل مع فاقتدوا و الی ربکم به فتمسکوا فانه لاترد له دعوه و لا تخیب له طلبه.»
یعنی : « اگر کسی را دیدید که ظاهری آراسته و سری براه دارد و آهسته و نرم سخن می گوید و در حرکات خود فروتنی و تواضع نشان می دهد مبادا که فریفته او شوید. چه بسیار آدمی که از به دست آوردن این دنیا و ارتکاب معاصی و محرمات به علت ناتوانی جسم و یا ترس و بزدلی وامانده شده و دین را چون دامی برای شکار خود برگزیده است و پیوسته مردم را با ظاهر فریبنده خویش می فریبد و اگر دسترس به حرام می یافت از ارتکاب آن دریغ نداشت. باز اگر دیدید که وی از اعمال نامشروع پرهیز و گریز دارد مباد که بدامش افتید که تمایلات و شهوات مردمان گونه گونه است. چه بسیارند آنها که از مال حرام هر قدر باشد صرفنظر می کنند ولی در برابر زیبایی زنی بد کاره به آلودگی گناه دچار می شوند. تازه اگر در چنین موارد نیز متقی و خویشتن دار باشد باز هم به دام او گرفتار نشوید. بلکه باید در میزان خرد و خردمندی چنین مردم بنگرید. چه بسا کسانی که از اعمال زشت و ناروا دوری میگزینند ولیکن در راه و روش خویش از عقل و خرد دستوری نمی گیرند. آنچه را که اینگونه مردم به سبب جهل و نادانی خود فاسد و تباه می سازند بیشتر از چیزهایی است که با خردمندی خویش درست و شایسته انجام می دهند. اینک اگر کسی را دارای عقلی متین و خردی استوار یافتید باز هم به او تمکین نکنید مگر آنکه بنگرید و ببینید که آیا وی به نیروی عقل خویش بر هوای نفس خود پیروز شده است و یا آنکه هوای نفس بر قوای عاقله اش چیره است پس به دقت او را بیازمایید که تا چه حد به ریاست و مقام این جهانی دلبسته و مایل است و یا آنکه به چه میزان نسبت به آن بی اشتیاق و بی رغبت است، زیرا که در میان مردم کسانی هستند که به خاطر دنیا از دنیا چشم می پوشند و خود را آزاده و زاهد نشان می دهند که در حقیقت اینان خسرالدنیا و الآخره و زیانکار دنیا و عقبایند؛ در مذاق کسانی چنین، ریاست دنیوی، از نعمتهای مباح و حلال آن، لذیذتر و شوق انگیز تر است و به همین سبب از همه چیز به خاطر آن در میگذرند، تا آن جاکه اگر هم پندشان دهند که از خدای بترسید و تقوی پیش گیرید، میل بسیار به گناه و فریب معاصی نخواهد گذاشت که از راه باطل خود باز گرداند. چنین کسانی را دوزخ کفایت است و چه بد جایگاهی است دورخ اشتباه و لغزش اینان، هم چون لغزش و اشتباه مردمان شیکور است که هر باطل و انحرافی ایشان را تا قعر خسارت و تباهی فرو می کشد و پروردگار نیز اینگونه مردمان را مسدد می کند تا در طغیانشان، هر چه بیشتر فرو روند. حرام خدا را حلال و حلال او را حرام می سازند و اگر ریاستی که برای تحصیل آن، خویش را متقی و پرهیزگار نشان داده اند، سالم بماند، از نابودی و تباهی دینشان غم و پروایی ندارند. آری اینگونه مردم مـورد خشم و لعنت خداوندند و برای شکنجه آنها عذابی دردناک فراهم آمده است.
اما مرد، مرد به تمام معنی و کامل عیار و بالاخره نیکمرد پسندیده، آن کس است که هوای نفس را تابع فرمان حق میکند و توانایی خویش را در راه رضای خداوند مصروف می دارد؛ ذلت و خواری در راه پروردگار خویش را به عزت ابدی و جاودان، نزدیکتر می بیند و آن را از عزتی که در باطل و انحراف به دست می آید محبوبتر می شناسد و به یقین می داند که تحمل اندکی سختی در راه خدا او را به نعیم دائم، در آن جاکه هرگز فنا نمی پذیرد و رنگ نیستی نمی بیند، خواهد رسانید و اندکی از سور و سرور این دنیا که به مقتضای هوی و هوس از آن برخوردار گردد، او را به عذابی پیوسته و تمام ناشدنی خواهد کشانید.
آری به دامن چنین نیکمردی چنگ زنید و از راه و روش او برای تقرب به پروردگار خویش پیروی کنید که دعای این گونه مردان هرگز رد نمی شود و خواستشان به ناامیدی نمی پیوندد.»

در کتاب «معانی الاخبار» از امام صادق علیه السلام مروی است که فرمود:
«اختبروا شیعتی بخصلتین فان کانتا فیهم فهم شیعتی: محافظتهم على اوقات الصلوه و مواساتهم مع اخوانهم المؤمنین بالمال و ان لم یکونا فیهم فاغرب ثم اغرب ثم اغرب.»
«شیعیان مرا به این دو خصلت بیازمایید؛ اگر واجد آن دو بودند، به حقیقت شیعه منند: نخست آنکه بر اوقات نماز مراقبت و مواظبت کنند و دیگر آنکه نسبت به برادران ایمانی خود مواسات کنند و از مال و نعمت خویش بر آنان دریغ ندارند. اگر در کسی این دو خصلت نباشد، از شیعیان و پیروان من نیست باید که از چنین کسان دوری، دوری، دوری گزینید.»

«رب وفقنى بتوفیقک فلا حول و لاقوه الا بک.»

از حضرت رضا علیه السلام روایت شده که فرمود: « لایکون المؤمن مؤمناً حتى یکون فیه ثلاث خصال: سنه من ربه و سنه من نبیه و سنه من ولیه فاما السنه من ربه فکتمان السر و اما السنه من نبیه فمداراه الناس و اما السنه من ولیه فالصبر فی البأساء و الضراء».
«مؤمن آنگاه به حقیقت ایمان می رسد که در وی سه خصلت باشد: سنتی از پروردگار و سنتی از پیامبر و سنتی از ولی خدا در او متحقق گردد. سنت پروردگار، همانا رازداری و کتمان اسرار و سنت پیامبر، مدارای با خـلـق خـدا و اسنت ولی حق عبارت از صبر و شکیبایی در سختی ها و مشکلات است.»

در کتاب «مسکن الفؤاد» شهید ثانی رحمه الله علیه است که:
« اوحى الله الى بعض الصدیقین ان لى عباداً من عبادی یحبونی و احبهم و یشتاقون الی و اشتاق الیهم و یذکرونی و اذکرهم فان اخذت طریقتهم احببتک و آن عدلت عنهم مقتک. فقال یا رب و ما علامتهم؟ قال: یراعون الطلال فی النهار کما براعی الشفیق غنمه و یحنون الى غروب الشمس کما یحن الطیر الى او کارها عند الغروب. فاذا جهم اللیل و اختلط الظلم و فرشت المفارش و نصبت الاستره و خلاکل حبیب بحبیبه نصبوا الی اقدامهم و افترشت التی وجوههم و ناجونی بکلامی و تملقونی بانعامی ما بین صارخ و باک و ما بین متأوه و باک و ما بین قائم و قاعد و ما بین راکع و ساجد بعینی ما یتحملون من اجلى و بسمعى ما یشکون من حتى. اقل ما اعطیهم ثلثاً: اقذف من نوری فی قلوبهم فیخبرون عنى کما اخبر عنهم و الثانی لو کانت السموات و الأرضون و ما فیهما فی موازینهم لاستقللتها لهم و الثالث اقبل بوجهی الیهم افترى من اقلبت بوجهی الیه یعلم ما ارید ان اعطیه.»
یعنی : «پروردگار متعال به یکی از صدیقین وحی فرمود که : بندگانی دارم که دوستدار منند و من نیز دوستار ایشانم، مشتاق منند و من هم مشتاق آنانم، پیوسته در یاد منند و من نیز بیاد ایشانم. اگر راه و رویه آنان را پیش گیری، تو را هم دوست خواهم داشت و اگر از طریقه ایشان روی بگردانی به خشم من دچار خواهی شد. عرضه داشت: پروردگارا، نشانه این چنین بندگان چیست؟ خطاب آمد: اینان روزها چون شبانی که گله خویش را به پناه سایه ای برد خویشتن را به سایه دیوار می کشند و همچون پرندگان که شب هنگام به لانه و آشیانه روند، مراقب غروب آفتابند. چون شب فرا رسد و تاریکی بر جهان افتد و بسترهای آسایش گسترده شود و پرده ها فرو افتد و هر کس با محبوبی به خلوت نشیند، اینان، گاه بر پای ایستاده اند و گاه چهره بر خاک عبادت می نهند و به مناجات با من می پردازند و انعام مرا سپاس میگزارند؛ برخی به ناله و گریه و بعضی به آه و شکوه، ایستاده و نشسته، راکع و ساجد، راز و نیاز با من سر می کنند. آنچه در راه من تحمل می کنند همه را می بینم و شکوه های محبت آمیزشان را می شنوم. کمترین مرحمتم به چنین بندگانی یکی آن است که از نور خود به قلبهاشان روشنی میبخشم که با آن نور از من آگاهی یابند همان گونه که من از ایشان آگاهی دارم. دوم آنکه آسمانها و زمین ها و هر چه در آنها است در برابر وزن و ارزش اینان هم سنگ نشوند، سوم آنکه روی خویش به سوی ایشان کنم. می بینی که من بر هر کس روی کنم خواهد دانست که من چه می خواهم به او اعطاء و مرحمت کنم.»

حضرت علی علیه السلام روایت کرده اند که چون از رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم از علامات و نشانه های مؤمن پرسیدند در پاسخ ایشان فرمودند: «من علامه المؤمن اربع: ان یطهر قلبه من الکبر و العداوه و ان یطهر لسانه من الکذب و الغیبه و ان یطهر عمله من الریاء و السمعه و ان یطهر جوفه من الحرام و الشبهه.»
«مؤمن را چهار نشانه است: یکی آنکه قلب خود را از کبر و دشمنی بزداید و دیگر آنکه زبان را از دروغ و غیبت پاک سازد و سوم آنکه عمل خویش را از ریا و سمعه(۱) بپردازد. و بالاخره چهارم آنکه اندرون از مال حرام و شبهه خالی دارد.»

۱- سمعه یعنی خودنمایی

از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم منقول است که فرمود:
« لا یستقیم ایمان عبد حتى یستقیم قلبه و لا یستقیم قلبه حتى یستقیم لسانه.»
«تا زمانیکه قلب بندۂ خدا استقامت نیابد ایمانش کمال نپذیرد و تا زمانیکه زبانش استقامت نیافته است قلبش استقامت نگیرد،»

امام رضا علیه السلام فرمود: الایمان اربعه ارکان: التوکل على الله و التفویض الى الله و الرضا بقضاء الله و التسلیم لامر الله»
« ایمان را چهار رکن است: توکل بر خدا و تفویض امور به او و رضا بـه خـواسـته پروردگار و تسلیم در برابر امر حق.»

اصول آنچه باید در شیخ ارشاد وجود داشته باشد. سه چیز است: شریعت، طریقت و حقیقت ولیکن شرایط احراز این مقام داشتن بیست شرط به تفصیل ذیل است:
۱ – علم، بدین معنی که شیخ مرشد باید که به قدر ضرورت از علم شریعت بهره مند باشد تا بتواند مسائل و مشکلات مریدان و طالبان را حل کند.
۲ – اعتقاد به مذهب حق: یعنی که باید شیعه اثنی عشری و با دامتی پاک از لوث بدعتها باشد که اهل بدع همه در ضلالت و گمراهیند.
۳- عقل: شیخ و پیشوا باید که دارای عقل ذاتی دینی و عقل معاش دنیوی باشد.
۴ – سخاوت : باید که سخی الطبع باشد و برفع مایحتاج مریدان و مردمان قیام و اقدام کند.
۵ – شجاعت : باید که شجاع باشد و از ملامت مردمان و آزار ایشان نهراسد و مریدان را به گفته هر کسی از خود نراند.
۶ – عفت : باید که عفیف النفس باشد تا مریدان از او در واهمه نباشند و اعتقادشان در او تباه نگردد.
۷ – علو همت : باید که همت بلند دارد و به دنیا و حطام آن مگر به قدر ضرورت التفات نکند و از مریدان طمع مال نداشته باشد.
۸ – شفقت : باید که نسبت به مریدان مشفق و مهربان باشد و ایشان را به کارهایی که فوق طاقتشان است تکلیف نفرماید و با رفق و مدارا به کار و عمل تشویقشان کند و علاقه مندشان سازد.
۹ – حلم: باید که حلیم و بردبار باشد و از ناملایمات، از جای به در نرود و مریدان را از خویش نرنجاند، مگر آنگاه که ضرورت تأدیب و تهذیب اقتضا کند.
۱۰ – عفو : باید از گناه و لغزش مریدان که به مقتضای خـوی بشری سر می زند درگذرد.
۱۱- حسن خلق : باید که خوشخو باشد، تا مریدان از خلق درشت وی نرمند و از گردش پراکنده نشوند، و از او اخلاق نیک کسب کنند.
۱۲ – ایثار: باید که مصلحت مریدان را بر مصالح خویش مقدم و مرجح بدارد.
۱۳ – کرم: باید که در وی کرم ولایت باشد.
۱۴ – توکل : باید که به خداوند متوکل باشد و مریدان را به سبب خوف معیشت و مؤونت از خویشتن نراند.
۱۵ – تسلیم : باید که امور خود را به خدای خویش واگذارد.
١۶ – رضا : باید که به قضای الهی و مشیت پروردگار راضی و خشنود باشد و در ضمیرش، اعتراضی نسبت به مقدرات خداوندی نقش نبندد.
۱۷ – وقار : باید که با مریدان به عزت و وقار رفتار کند تا سنگینی وی مانع از گستاخی ایشان گردد، وگرنه مقام و موقع شیخ نزد آنان سقوط خواهد کرد و به ارادتشان آسیب خواهد رسید.
۱۸ – سکون : باید که در کارها تعجیل نکند و در امور آرامش خویش را از دست ندهد.
۱۹ – ثبات : باید که در جمیع امور ثابت قدم باشد و بویژه با مریدان نیکو عهد و بر سر پیمان باشد و به هر حرکتی که بر خلاف از ایشان صادر گردد، همت از آنان دریغ ندارد.
۲۰ – هیبت : باید که با هیبت خود، در دل مریدان شکوه خویش را حفظ کند تا نفس آنان از جلالت استاد و راهنمای خود، آرامش یابد.
و در هر حال «ان الله یهدی من یشاء» خداوند است که هر که را بخواهد هدایت و راهنمایی خواهد فرمود.

بوی گل راهنما گشت به بلبل ز نخست
ورنه بلبل چه خبر داشت که گلزار کجاست

***

موسی به سعی خود نبرد ره به کوی دوست
تا شعله سر ز وادی ایمن نمی کشید

جستجوی مردان حق

جلد ۱ کتاب نشان ازبی نشانها

صفحه اینستاگرام حرف محبت

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=31945

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند