اگر ز غصه بمیرند بلبلان چمن
بیا که هیچ بهاری به حسرت ما نیست
فربود شکوهی (میرزا جلوه گیلانی) » گزیده اشعار
شعر خاطر خوش (فربود شکوهی)
هنوز جز به دل سنگ جای مینا نیست
اشارتیست که رویی به چشم بینا نیست
اگر ز غصه بمیرند بلبلان چمن
بیا که هیچ بهاری به حسرت ما نیست
به رنج بردن بیهوده گنج نتوان یافت
کلید گنج سعادت همیشه پیدا نیست
غنیمتیست تو را شمع، وصل پروانه
بههوش باشکه امروز رفت و فردا نیست
بود تعلق دل با تو هم چنان هر دم
بدین خیال دلم یک نفس شکیبا نیست
هنوز بر نَکَنم دل اگر چه پیرم باز
امید هست چو دانم که عشق تنها نیست
برو به کوی فلانی تو ای صبا! این دَم
بگو تو را سپر صبر هست ما را نیست
بریز باده صافی به جامم، ای ساقی!
خوشست خاطرم امشب که غیر با ما نیست
ز شیخ شهر شنیدم که یک زمان می گفت:
ببین که جلوه بجز رند بی و سر و پا نیست!
بدون دیدگاه