“در مکتب رندی آی، تا جلوه حق بینی”

اشعار فربود شکوهی - میرزا جلوه گیلانیفربود شکوهی (میرزا جلوه گیلانی) ، گزیده غزلیات

“دین مهر”

در دین تو شیرین‌تر، از مِهر سخن گویم
شوری به سر اَفگندی، کز دست نمی‌شویم

بر تنگ‌دهان زیبد، یک بوسه تو بنشانی
تشبیه دهانت را،‌ با غنچه نمی‌گویم

تا یاد تو افتادم، ایمان سر آن دادم
رندی و خراباتی ، دین‌داری از آن جویم

شوریده به رقص آید، هر کو بزند جامی
کز آب لبت هر دم، پیمانه فرو شویم

چون کشتی بی‌لنگر ،‌ من نسل بنی‌آدم
هر روز به این سویم،‌ هر شام به آن سویم

این عالم هستی را ، با یک دو گنه زاید:
ولله که نکو گوید، آن پیر خطا پویم

آن کار که آدم کرد، آن را به خطا منگر
این نکته تو بر تو ، رازیست کرا گویم؟

از آه دل تیره ، سوزم گنه آدم
زان پس شودم آیا یک عالم نو جویم؟

ای جان جهان! بر گو ، آن سِرّ به سَر مُهرت
عالم به هوس نبود ، ‌فرمای چه من پویم؟

در مکتب رندی آی، تا جلوه حق بینی
این جمله چه خوش گوید‌، آن خواجه خوش‌خویم

"در مکتب رندی آی، تا جلوه حق بینی"

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=14404

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند