“نشسته‌ام به راه تو به صد امید تا که تو
به صد کرشمه نوبتی به روی ما گذر کنی”

اشعار فربود شکوهی - میرزا جلوه گیلانیدکتر فربود شکوهی (میرزا جلوه گیلانی) ، گزیده اشعار

آشیان دل

گشاده‌ای چو چشم خود،
تو مرغ جان خبر کنی
ز آشیان دل پرد،
اگر دمی نظر کنی

نشسته‌ام به راه تو
به صد امید تا که تو
به صد کرشمه نوبتی
به روی ما گذر کنی

تو خویشتن صنم که‌ای،
ز قامت قیام تو
به سجده آورند سر،‌
ملک که تا نظر کنی

کسی ندیده‌ام زند
به شاخ تر تبر چرا
به عمر در جوانی‌ام
تو خون من هدر کنی؟

چنین به گفت پیر ما:
”به راه عشق بایدت
که گوشوار عقل را
ز گوش خود بدر کنی

نخورده مست گشته‌ای
ز جام لعل فام او
اگر خوری تو باده‌ای
هوای یکدیگر کنی

ببین ز کشته پشته ها
شدست در هوای او
برای دیدنش چرا
ز کوی او حذر کنی؟

شود دگر مگر رسد
ز کوی یار جلوه‌ای
بیا بگیر توشه‌ای
بدان سرا سفر کنی”

نشسته‌ام به راه تو-شعر آشیان دل میرزا جلوه گیلانی

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=40604

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند