در ادامه رسائل فهرست کتاب نشان از بی نشان ها در بخش هجدهم از آن می‌رسیم به عنوانی چون : ( صبر و شکیبایی، روزی و رزق ، مشورت و استخاره، استغفار و طلب آمرزش ) که به صورت مفصل با ذکر مثال‌هایی شنیدنی در این بخش از آنها یاد شده است. مولف کتاب عالم ربانی مرحوم آیت الله علی مقدادی اصفهانی از زبان پدر بزرکوارش مرحوم آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی این موارد را ذکر و به آنها پرداخته است.

صبر و شکیبایی

از گفتار بزرگان است که: «اذا اردت ان تعرف شکر الرجل على المزید فانظر کیف صبره على النقص.»
یعنی: «اگر خواهی که شکر و سپاسگزاری کسی را در موقع افزایش نعمت، بشناسی، بنگر که در کم و کاست زندگانی خود چگونه بردبار و شکیبا است.»

از امیرالمؤمنین، على علیه السلام روایت شده که: « سیکون زمان لا یستقیم الملک الا بالقتل و الجور و لا یستقیم لهم الغنى الا بالبخل و لا یستقیم لهم المحبه فی الناس الا باتباع اهوائهم و الاستخراج من الدین فمن ادرک ذلک الزمان و صبر على الذل و هو یقدر على العز و صبر على بغضه الناس و هو یقدر على المحبه، اعطاه الله ثواب خمسین صدیقاً.»
یعنی : «زمانی فرا خواهد رسید که سلطنت و فرمانروایی جز در سایه کشتار و بی رحمی حاصل نگردد و ثروت، جز به بخل و پستی به دست نیاید و محبوبیت در میان مردم جز با پیروی از تمایلات و خواسته های آنان و ترک دین و مذهب خویش، یافت نشود. آن کس که در چنین زمانه و در این هنگامه، بر فقر خود صبر و شکیبایی ورزد و از ثروت و مکنت، چشم بپوشد و با آنکه قادر بر کسب محبت و جلب دوستی اهل زمانه باشد، لیکن از آن صرفنظر و بر بغض و دشمنی آنان، بردباری کند، خداوندش ثواب پنجاه صدیق و بنده مقرب، عنایت خواهد فرمود.»

صبر کن بر آب تلخ و شو رت اکوثر شوی
سر مپیچ از ترک سر تا صاحب افسر شوی

***

هر که در خواری هجر تو تحمل نکند
دامن از باغ وصال تو پر از گل نکند

همچنین از امیرالمؤمنین علیه السلام منقول است که به حارث اعور فرمود: «ثلثه بهن یکمل المسلم: التفقه فی الدین و التقدیر فی المعیشه و الصبر على النوائب.»
یعنی:« سه چیز است که موجب کمال مسلمان میگردد: یکی تدبر و تفقه در دین و دیگر اندازه نگهداشتن در امر معیشت و سوم صبر و بردباری در مشکلات و بلیات.»

خداوند متعال فرماید: «… و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انالله و انا الیه راجعون – اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئک هم المهتدون.» (۱)
یعنی : « …. و بشارت ده صابران و شکیبندگان را، آنانکه چون به مصیبتی و ناگواری دچار شدند، بردباری کردند و گفتند: ما برای خدا آمده ایم و به سوی او باز خواهیم گشت. صلوات خدا و رحمت پروردگار، ویژه چنین کسان است و آنان، خـود هـدایت یافتگانند.»

۱- آیات ۷ – ۱۵۵، سوره بقره، قرآن مجید

به قعر چاه فراقی و لیک هیچ مگوی
جز آنکه در غم فرزند پیر کنعان گفت

چه چاره جز که «فصبر جمیل» این، آن است
که شیخ گوشه نشین در سرای اخوان گفت

امیرالمؤمنین علیه السلام فرماید: «اطرح عنک واردات الهموم بعزائم الصبر و حسن الیقین.»
یعنی :«چون سپاه غم و اندوه بر جانت هجوم کند، با استواری در صبر و باکمال یقین و ایمان، آن را از خویشتن، بران.»

شاعر گوید:

در خاک طالقان برسیدم به عالمی
گفتم مرا به تربیت از جهل پاک کن

گفتا برو چو خاک تحمل کن ای فقیه
با آنچه خوانده ای همه در زیر خاک کن

حضرت امام جعفر صادق(ع)، از جد خود حضرت علی بن الحسین، صلوات الله علیهم چنین روایت فرمود: «الصبر من الایمان بمنزله الرأس من الجسد و لا ایمان لمن لا صبر له.»
یعنی : «قدر و منزلت صبر و بردباری در ایمان، به منزله سر در بدن انسان است و آن کس را که صبر نیست، ایمان نیست.»

از اصبغ بن نباته روایت شده است که حضرت امیرالمؤمنین عـلى بـن ابیطالب علیہ السلام فرمود: «الصبر صبران صبر عند المصیبه حسن جمیل و احسن من ذلک الصبر عند ما حرم الله علیک.»
یعنی: « صبر بر دو گونه است: نخستین، صبر برابر ناگواری و مصیبت ها که صبری نیکو و زیباست و از آن نیکوتر، صبر در خویشتن داری از محرمات خداوند است.

روزی و رزق

حضرت ابو عبدالله، جعفر بن محمد الصادق، علیهما السلام فرمود: ما سد على مؤمن باب رزق الأفتح الله له ما هو خیر منه. یعنی، هرگز دری از روزی به روی بنده مؤمن، بسته نمی شود، مگر آنکه خداوند، دری بهتر، به روی او خواهد گشود.

بیت

خداگر ز حکمت ببندد دری
ز رحمت گشاید در دیگری

***

هله نومید مباشی اگرت یـار بـرانـد
گرت امروز براند نه که فردات بخواند

در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آنجا
که پس از صبر تو را او به سر صدر نشاند

گر بروی تو ببندد همه درها و گذرها
در دیگر بگشاید که کس آن راه نداند

هله قصاب به خنجر چو سر میش ببرد
نهلد کشته خود را و سوی خویش کشاند

چو دم میش نماند ز دم خود کندش پر
تو ببین کاین دم یزدان به کجاهات رساند

به مثل گفتمت این را و اگر نه کرم او
نکشد هیچ کسی را وز کشتن برهاند

همگی ملک سلیمان به یکی مور ببخشد
بدهد هر دو جهان را و دمی را نستاند

دل من گرد جهان گشت و نیابید نشانش
بکه ماند بکه ماند بکه ماند بکه ماند؟

در حدیث آمده است: علموا نساء کم سوره الواقعه فانها سوره الغنى.
یعنی : «زنان خود را سوره مبارکه اذا وقعت الواقعه بیاموزید که سوره غنا و بی نیازی است و تلاوت آن، موجب مکنت و ثروت می گردد.

روایت شده است که شخصی به حضور امیرالمؤمنین علیه السلام، از تنگی معیشت خود، حکایت کرد. امام فرمود: «لعلک تکتب بقلم معقود. فقال: لا. فقال: لعلک تمشط بمشط مکسور، فقال: لا، فقال: لعلک تمشی امام من هو اکبر منک سناً. فقال: لا. فقال: لعلک تنام بعد الفجر. فقال: لا، فقال: لعلک تترک الدعاء للوالدین. فقال: نعم یا امیر المؤمنین, فقال علیه السلام : فاذکر هما فانی سمعت رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم یقول: ترک الدعاء للوالدین یقطع الرزق..
یعنی: « فقر و تنگدستی تو شاید به این سبب است که با قلم گره دار می نویسی، عرضه داشت: خیر یا امیرالمؤمنین. فرمود: شاید با شانه شکسته، موی خویش را می آرایی گفت: نه. فرمود: شاید از کسی که عمرش از تو بیش تر است، جلوتر می روی. گفت: نه فرمود: شاید بعد از طلوع فجر می خوابی، گفت: نه. فرمود: شاید که در مورد پدر و مادر خود از دعای خیر دریغ می ورزی. عرضه داشت: آری یا امیرالمؤمنین. پس آنگاه امام دستور فرمود که برای رفع بلای تنگدستی، پدر و مادر خود را از دعا فراموش نکند و گفت: از رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که می فرمود: ترک دعای خیر برای پدر و مادر، روزی آدمی را می برد و او را به تنگدستی مبتلا می سازد.(۱)

۱ – به مقتضای این روایت، نوشتن با قلم گره دار و شانه کردن موی با شانه شکسته و راه رفتن جلوتر از بزرگتران و خواب بعد از طلوع فجر و بالاخره غفلت از دعای خیر در حق پدر و مادر از اسباب ضیق معیشت و تگدستی است.

نیز شخصی به خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد: یا رسول الله، من مردی ثروتمند و سالم و گرامی در میان مردم بودم و شادمان، روزگار می گذراندم؛ اما اکنون فقیر و بیمار و نزد خلق، خفیف و خوار شده ام و اندوه جهان، بر دل من هجوم آورده است. تمام روز در تلاش معاش و کفاف رنج می برم؛ لیکـن چـیـزی فـراهـم نمی توانم کرد؛ گویی که نام من از دیوان روزی و روزی خوران، حذف گردیده است! پیامبر خدا فرمود: « یا هذا لعلک تستعمل میراث الهموم، لعلک تنعمم مـن قـعـود او تتسرول من قیام او تقلم اظفارک بسنک او تمسح وجهک بذیلک او تبول بماء راکد او تنام مضطجعاً على وجهک. فقال له النبی (ص) : اتق الله و اخلص ضمیرک و ادع بهذا الدعاء و هو دعاء الفرج (الهی طموح الآمال قد خابت إلا لدیک و معاکف الهمم قد تقطعت إلا علیک و مذاهب العقول قد سمت إلا إلیک فإلیک الرجاء و إلیک المرتجى یا أکرم مقصود و یا أخوذ مسؤول هربت إلیک بنفسی یا ملجأ الهاربین باثفال الذنوب أحملها على ظهری و ما أجد بی إلیک شافعاً سوى معرفتی بالک أقرب من رجاء الطالبون و لجأ إلیه المضطرون و أمل ما لدیه الراغبون یا من فتق العقول بمعرفته و أطلق الألسن بحمده و جعل ما امتن به على عباده بتأدیه حقه صل على محمد و آله و لا تجعل للهموم على عقلی سبیلا و لا للباطل على عملی برحمتک یا أرحم الراحمین.
یعنی : « ای مرد، شاید مرتکب اعمالی می شوی که موجب غم و اندوه است، شاید نشسته عمامه می پیچی یا ایستاده شلوار می پوشی و شاید ناخن خویش به دندان میگیری یا رخسار با دامن لباس خود، پاک می کنی. شاید که در آب راکد، پیشاب می ریزی و با به رو می خوابی. آنگاه رسول خدا (ص) به وی توصیه فرمود که: تقوی و پارسایی پیشه کن و دل از شوالب صفاده و با این دعاء از خداوند متعال رفع سختی و مشکل خود را بخواه. (۱)

خداوند متعال فرماید: «و من یتق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل على الله فهو حسبه…» (۱)
یعنی: «هر کس از خدای بپرهیزد و تقوی پیشه سازد، خداوند در کارش گشایش فراهم خواهد ساخت و او را از راهی که گمان نمی برد، روزی خواهد داد و آنکه بر خدا توکل و اعتماد کند، خدایش برای او کافی است.»
 ۲۔ آیه ۲ و ۱۳ سوره طلاق، قرآن مجید

سعدی گوید:

رزق هـر چند بی گمان برسد
شرط عقل است جستن از درها

گرچه کس بی اجل نخواهد مرد
تو مرو در دهان اژدرها

***

مل الرزق التـی تـطلبه
مثل الظل الذی یمشى معک

انت لا تـــــــدرکه متبعاً
و اذا ولیت عــه تـبعک

یعنی: مثل روزیی که تو در جستجوی آنی مثل سایه ای است که همگام تو است. تو او را دنبال خود نمی یابی، و هنگامی که پشت باو میکنی تو را دنبال می کند.

مشورت و استخاره

در کتاب «محاسن» حلبی از حضرت امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود: «ان المشوره لا تکون الا بحدودها الأربعه فمن عرفها بحدودها و الأکـانت مضرته على المستشیر أکبر من منفعتها فاولها ان یکون الذی یشاوره عاقلاً و الثانی ان یکون حراً متدیناً و الثالث ان یکون صدیقاً مواخیاً و الرابع أن یطلعه على سرک فیکون علمه به کعلمک ثم یشیر ذلک و بکتمه … الى ان قال: و ایاک و الخلاف فان خلاف الورع العاقل مفسده فی الدین و الدنیا.»
یعنی: «مشورت درست و مفید باید دارای شرایط چهارگانه زیر باشد در غیر این صورت، زیان مشورت برای مشورت کننده بیش از نفع آن خواهد بود.
نخست: آنکه با کسی مشورت کنند که خردمند و فرزانه باشد.
دوم: آنکه طرف مشورت، انسانی آزاده و دیندار باشد.
سوم : آنکه به راستی با وی دوست و برادر باشد.
و چهارم: آنکه آدمی، مستشار را در جریان حقیقت موضوع قرار دهد تا او هم از کم و کیف مطلب بخوبی آگاه شود و نظر خود را بر طبق آن ابراز دارد… تا آنجا که فرمود: اگر مشورت با شرایط یاد شده به عمل آید، باید که از مخالفت با نظر مستشار، بپرهیزند که مخالفت با رأی پرهیزگاران خردمند به دین و دنیای آدمی زبان می رساند.»

حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: « مشاوره عاقل الناس یمن و رشد و توفیق من الله عز و جل فاذا شار علیک الناصح العاقل فایاک و الخلاف فان فی ذلک العطب.»
یعنی : « مشورت با مردم خردمند و فرزانه، برکت و رشد و توفیقی از جانب حق تعالی است. پس نباید با نظر مشورتی عاقلان خبر خواه، مخالفت ورزید؛ زیرا که ایـن کـار، موجب هلاکت و شکست خواهد گردید.»

از وصایای پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به امیرالمؤمنین علیه السلام است: « لا مظاهره اوثق من المشاوره و لاعقل کالتدبیر و قال: اظهار الشیء قبل ان یستحکم مفسده.»
یعنی: « هیچ کمک و مساعدتی اطمینان بخش تر از مشورت نیست و هیچ عقلی همانند دوراندیشی نباشد و نیز فرمود: ابراز و اظهار امور، پیش از آنکه قاطعیت و استحکام یابد، موجب مفسده و تباهی است.»

کتاب «مکارم الاخلاق» از حضرت امام صادق علیه السلام روایت کرده است که: «اذا اردت امرأ فلا تشاور احداً حتى تشاور رنگ. قال: وکیف اشاور ربی؟ قال: تقول: استخیر الله مائه مره ثم تشاور الناس فان الله یجرى لک الخیر على لسان من احب.»
یعنی: « هر گاه که به انجام کاری اراده کردی، پیش از مشورت با دیگران، با پروردگار خود مشاوره کن. کسی پرسید: چگونه با پروردگار خود مشورت کنم؟ فرمود: صد بار بگو «استخیر الله» (۱) پس از آن با دیگران مشورت کن که در چنین حال، خداوند آنچه خیر توست، بر زبان هر کس که بخواهد، جاری خواهد کرد.»
۱- یعنی: از خداوند طلب خیر و صلاح می کنم

و باز از همان امام در باب «استخاره» نقل شده است که فرمود: «إن یستخیر الله الرجل فی آخر سجده من رکعتی الفجر مائه مره و مره، یحمد الله و یصلى على النبی ثم یستحبر الله خمسین مره ثم یحمد الله تعالى و یصلى على النبی و تتم المائه و الواحده.»
یعنی: «استخاره به این ترتیب است که انسان در پایان سجده آخر نماز دو رکعتی نافلۂ صبح، صد و یک مرتبه بگوید «استخیر الله یعنی در آغاز، الحمدلله بگوید و بر پیامبر صلوات فرستاده و پنجاه مرتبه استخیرالله» بگوید و پس از الحمدلله و صلوات، باقیمانده یکصد و یک بار «استخیر الله» را تکمیل کند.»

همچنین حضرت صادق علیه السلام به محمد بن خالد قشیری فرمود: «استخیر الله فی آخر رکعه من صلوه اللیل و انت ساجد مائه مره و مره. قال: کیف أقول؟ قال: تقول: استخیر الله برحمته،»
یعنی: « در سجود آخرین رکعت نماز شب، یکصد و یک بار از خداوند خود، طلب خیر کن، عرضه داشت چگونه طلب خیر کنم؟ فرمود: بگو «استخیر الله برحمته .»

مردی به خدمت حضرت ابی عبدالله (ع) عرضه داشت: بسیار می شود که از کاری که کرده ام پشیمان می شوم که چرا کردم. امام فرمود: «اذا صلیت صلوه الفجر فقل بعد ان ترفع یدیک حذاء وجهک: «اللهم انک تعلم و لااعلم و انت علام الغیوب فصل على محمد و آل محمد و خرلی فی جمیع ما عزمت به من اموری خیار برکه و عافیه ثم اسجد سجده تقول فیها مائه مره استخیر الله برحمته استقدر الله فی عافیه بقدرته ثم انت حاجتک فانها خیره لک على کل حال ولاتتهم ربک فیما یتصرف فیه.»
یعنی : « چون از نماز فجر فارغ شدی، دو دست تا برابر صورت خود بالا برده و بگو: « اللهم انک تعلم و لا اعلم و انت علام الغیوب فصل على محمد و آل محمد و خرلی فی جمیع ما عزمت به من اموری خیار برکه و عافیه» و پس از آن در حال سجده، یکصد و یک بار بگو: «استخیر الله برحمته استقدر الله فی عافیه بقدرته» آن گاه، در مورد حاجت خود اقدام کن که به هر حال، خیر و صلاح تو در آن است که پیش می آید و اگر خلاف میل تو بود، پروردگار را متهم مساز.

از حضرت امام رضا علیه السلام مروی است که: «اذا اراد احـدکم ان یستخیر الله فلیقرأ هذا الدعاء : (اللهم إنی أستخیرک و استشیرک لعلمک بالأشیاء ما لیس لی بها علم اللهم إن کان هذا الأمر خیر لی فأمرنی و إلا فانهنی عنه) ثم یقرأ فاتحه الکتاب الى الصراط المستقیم ثم یقول: یا من یعلم أهد من لا یعلم ثم یقبض على السبحه فـان جـاء فـرداً فلیعمل به والا فلیترک.»
یعنی : « چون کسی خواهد که در کاری استخاره کند، باید که این دعا را بخواند (۱) پس از آن سوره مبارکه حمد را تا آیه شریفه «اهدنا الصراط المستقیم» بخواند و بگوید: «یا من یعلم اهد من لا یعلم» و یک قبضه از دانه های تسبیح را گرفته و بنگرد اگر تعداد آنها فرد است، به نیت خود عمل کند وگرنه از انجام نیت خویش صرفنظر کند.
۱ – متن دعا کمی قبلتر داخل پرانتز آمده است.

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «ثلثه من کن فیه لم یندم: ترک العجله و المشوره و التوکل عند العزم على الله تعالى.»
یعنی : « سه چیز در آدمی باشد، هرگز به پشیمانی نیفتد: ترک شتاب و مشورت در امور و توکل بر خداوند متعال، هر گاه که به کاری تصمیم گیرد.»

استغفار و طلب آمرزش

در محضر امیرالمؤمنین علیه السلام، کسی جمله «استغفرالله» را بر زبان آورد. آن حضرت فرمود: « نکلتک امک اندری ما الاستغفار؟ ان الاستغفار درجه العلیین هو اسم وقع على سته معان: اولها: الندم على ما مضى و الثانی: ترک العود الیه ابـدأ و الثالث: ان تؤدى الى المخلوقین حقوقهم حتى تلقى الله املساً لیس علیک تبعه و الرابع: ان تعمد الى فریضه علیک ضیعتها نودی حقها و الخامس: ان تعمد إلى اللحم الذی نبت الى السحت فتذیب بالاحزان حتى تلصق الجلد بالعظم و ینشىء منهما لحماً جدیداً و السادس: ان تذیق الجسم الم الطاعه کما اذقته حلاوه المعصیه فعند ذلک تقول: استغفر الله.»

یعنی: «مادر به سوکت نشیند، آیا می دانی که استغفار چیست؟ استغفار، مرتبه بلند پایگان است. این کلمه، شش معنی دارد:
نخست: آنکه آدمی از کار و کرده خود، پشیمان شده باشد.
دوم: آنکه مصمم شود که دیگر به کردار بد گذشته خود، باز نگردد.
سوم : آنکه حقوقی که از مردم بر ذمه دارد، اداکند و پاک و صافی به ملاقات حق تعالی رود و عهده اش از بار حقوق دیگران، فارغ و آسوده باشد.
چهارم: آنکه واجباتی که عمل نکرده و تباه و ضایع ساخته است، بنحو شایسته به انجام رساند.
پنجم: آنکه فربهی تن خود را که به نامشروع، حاصل گردیده، به آتش اندوه، آب کند تا آنگاه که پوستی و استخوانی بیش از او به جای نماند و پس از آن،گوشت تازه از راه حلال و مشروع بر آن بروید.
ششم: آنکه به جبران حلاوت و لذتی که از ارتکاب معاصی احساس کرده، تلخی و مرارت طاعت را در ذائقه جان خود بچکاند. در چنین وضعی، آدمی شایسته آمرزش می گردد و بجاست که کلمه استغفار بر زبان آورد.

تو ز توبه دل بـه ایـن خـوش کرده ای
کــــزگــــــاهی احــــــــتراز آورده ای

ز امر و نهی کردگار انس و جـان
جنس عصیان را چو جنس زهردان

رد حکـم از هر گناهی حاصل است
زهر هر نوعی که باشد قاتل است

توبه آوردن ز یک جـرم ای دغـل
پس از دیگـر جـرمها جـسـتـن عـمل

از یکـی زهـر اجـتناب آوردن است
بـاز قـصد زهـر دیگـر کـردن است

آنچه در تـو اصـل نـافرمانی است
مایه گمراهی و نـادانـی است

چیست دانی هستی نفس است و بس
کوش تا زان توبه جویی زان سپس

هستی تست اصـل هـر جـرم و خطا
نیست شو تا خود نماند جز خدا

آنچه بشکستی و بستی توبه نیست
ای برادر تا تو هستی توبه نیست

تـوبه نبود جـز شکست خویشتن
توبه خـواهـی نشکند خود را شکن

از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده است که: «جهل المرء بعیوبه اکبر ذنوبه..»
یعنی: « بزرگترین گناه آدمی، عدم آگاهی او از عیوب خویش است.»

بیت

سبحه بر کف توبه بر لب دل پر از شوق گناه
معصیت را خنده می آید ز استغفار ما

در کتاب « کافی» از امام صادق علیه السلام، از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم روایت شده است که: «اربع من کن فیه وکان من قرنه الى قدمه ذنوباً بدلها الله حسنات: الصدق و الحیاء و حسن الخلق و الشکر.»
یعنی : « چهار خصلت است که اگر در کسی باشد، خداوند تعالی سیآت او را به حسنات، مبدل می کند، هر چند که از سر تا به پای، غرق گناه باشد. این چهار خصلت، عبارت است از: راستی، حیا، خوشخویی و شکرگزاری

نه شیخ می دهدم توبه و نه پیر مغان می
ز بسکه توبه شکستم، ز بسکه توبه نمودم

***

آن شیخ که بشکست ز خامی خم می
ننموده بسـاط می پرستان را طی

گر بھر خدا شکست پس وای به من
ور بهر ریا شکست پس وای به وی

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=32155

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند