یک دو جامی نزدیم آن مَی خون آب کجاست؟
روزه یک سو شد و عید آمد و مِضراب کجاست؟

اشعار فربود شکوهی - میرزا جلوه گیلانیفربود شکوهی (میرزا جلوه گیلانی) » گزیده اشعار

شعر مَی خون آب

یک دو جامی نزدیم آن مَی خون آب کجاست؟
روزه یک سو شد و عید آمد و مِضراب کجاست؟

لب بنه بر لب من، تشنه آن آبم کن
بهره‌مند از لب آن تَرگل خوش‌آب کجاست؟

دوشم این نکته شنیدم ز پس پرده مهر
گل ندارد به لطافت رخ مهتاب کجاست؟

حال دل گوی که تا آیت عشق آموزی
این سخن جمله بماند، سخن ناب کجاست؟

گفت: دانی سخن دل به که باید گفتن؟
گفتم: آن مونس خوش لهجه شاداب کجاست؟

گفتم: ای دُر تو چه دردی به صدف داری؟ گفت:
اندرین بحر خود آن گوهر نایاب کجاست؟

دیشب از داغ غم هجر تو بلبل می‌خواند
ناشکیبم ز تب و تاب مرا تاب کجاست؟

به ادب کار برآید به جهان، دل خوش‌دار
به از این گر طلبی، مسلک و آداب کجاست؟

جلوه! کی دولت تدبیر به امید رسد؟
شبِ تار است مگر، مهر جهان تاب کجاست؟

یک دو جامی نزدیم آن مَی خون آب کجاست؟ - فربود شکوهی

صفحه اینستاگرام حرف محبت

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=2536

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند