یک دو جامی نزدیم آن مَی خون آب کجاست؟
روزه یک سو شد و عید آمد و مِضراب کجاست؟
فربود شکوهی (میرزا جلوه گیلانی) » گزیده اشعار
شعر مَی خون آب
یک دو جامی نزدیم آن مَی خون آب کجاست؟
روزه یک سو شد و عید آمد و مِضراب کجاست؟
لب بنه بر لب من، تشنه آن آبم کن
بهرهمند از لب آن تَرگل خوشآب کجاست؟
دوشم این نکته شنیدم ز پس پرده مهر
گل ندارد به لطافت رخ مهتاب کجاست؟
حال دل گوی که تا آیت عشق آموزی
این سخن جمله بماند، سخن ناب کجاست؟
گفت: دانی سخن دل به که باید گفتن؟
گفتم: آن مونس خوش لهجه شاداب کجاست؟
گفتم: ای دُر تو چه دردی به صدف داری؟ گفت:
اندرین بحر خود آن گوهر نایاب کجاست؟
دیشب از داغ غم هجر تو بلبل میخواند
ناشکیبم ز تب و تاب مرا تاب کجاست؟
به ادب کار برآید به جهان، دل خوشدار
به از این گر طلبی، مسلک و آداب کجاست؟
جلوه! کی دولت تدبیر به امید رسد؟
شبِ تار است مگر، مهر جهان تاب کجاست؟
بدون دیدگاه