“از توبه ز می توبه شکستم تو گواهی
ای پیر مغان تا تو مرا پشت و پناهی”

اشعار فربود شکوهی - میرزا جلوه گیلانیمیرزا جلوه گیلانی (دکتر فربود شکوهی) » غزلیات

از توبه ز مَی، توبه شکستم تو گواهی
ای پیر مُغان! تا تو مرا پُشتوپناهی

پیمان‌شکنی از دلِ بشکسته هویداست
بر این سخنم، اشک به خُون داد، گواهی

در کُوی مُغان آن بُتِ رَعنا چو بدیدم
گفتم به دل: «ای دل! چه بخواهی، چه نخواهی

 آن ماه سیه‌چشم، سیه کرد مرا بخت
بختِ من سرگشته نکرده‌ست، گناهی

 با آن بُتِ عیار به یَکبار بگفتم:
«سَد-دل بِرَوَد در پَی تو هم‌چو سپاهی

تا پرده کناری بِزَدی از رُخت، ای ماه!
نورِ رُخت از زلفِ سیه بُرده، سیاهی

در آبِ رَوان عکسِ رُخت را چو دلم دید
از خود شد و فریاد برآورد که: «ماهی».

هر دَم که نِشاندی به دلم ناوکِ مُژگان
یَکبار نَجَست زین دلِ ما ناوکِ آهی

از مِهرِ رُخت شهره شَهری شُدم، آخِر
وز مِهر بدانم که مرا نیز بخواهی

 گفتا: «بِکَش این پایِ امید از سَرِ راهم
گر عاشقِ زاری تو بِکُن گاه، نگاهی

 گُل جامه دریده‌ست، رَهِ جامه‌دَران زن
ای بلبل شُوریده! به هر روز، پگاهی».

 ای جلوه سرمَست! مَده پَند به مَستان
هرگز نبَرَد زیره به کرمان، سَرِ راهی

غزل از توبه ز می توبه شکستم فربود شکوهی جلوه

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=38869

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند