• بگذارید به آغوش غم خویش روم
  • بهتر از غم به جهان نیست مرا دوست هنوز
  • گر چه با دوری او زندگی ام نیست ولی
  • یاد او می دمدم جان به رگ و پوست هنوز

  • هم مگر عشق تو همت کند و تربیتی
  • طبع من لاله ی صحرایی خود روست هنوز
  • با همه زخم که ( سیمین ) به دل از او دارد
  • می کشد نعره که آرام دلم اوست هنوز


  • سیمین بهبهانی




رفتم اما دل من مانده برِ دوست هنوز

می برم جسمی و جان در گرو اوست هنوز


بگذارید به آغوش غم خویش روم

بهتر از غم به جهان نیست مرا دوست هنوز


گر چه با دوری او زندگی ام نیست ولی

یاد او می دمدم جان به رگ و پوست هنوز


همچو گل یک نفسم جا به سر سینه گرفت

سینه ی غمزده زان خاطره خوشبوست هنوز


رشته ی مهر و وفا شکر که از دست نرفت

بر سر شانه ی من تاری از آن موست هنوز


بعد یک عمر که با او به وفا سر کردم

با که این درد بگویم که جفاجوست هنوز


تا ز دل ناله ی جانسوز بر آرم همه عمر

همچو چنگم سر غم بر سر زانوست هنوز


هم مگر عشق تو همت کند و تربیتی

طبع من لاله ی صحرایی خود روست هنوز


با همه زخم که ( سیمین ) به دل از او دارد

می کشد نعره که آرام دلم اوست هنوز


  

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=10302

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند