• چشم او دست به تاراج دل و دین زد و رفت
  • آنچنانی که خزان بر گل و نسرین زد و رفت
  • آتشین روی تو نازم که به یک جلوه ی حسن
  • شعله از رشک به جان مه و پروین زد ورفت
  • شرح این خون جگر از دهن غنچه شنو
  • که به باغ آمد و یک خنده ی خونین زد و رفت


  • بهادر یگانه




چشم او دست به تاراج دل و دین زد و رفت

آنچنانی که خزان بر گل و نسرین زد و رفت


در کمینگاه نظر نرگس غارتگر او

همچو دزدان ره این عاشق مسکین زد و رفت


آتشین روی تو نازم که به یک جلوه ی حسن

شعله از رشک به جان مه و پروین زد ورفت


شرح این خون جگر از دهن غنچه شنو

که به باغ آمد و یک خنده ی خونین زد و رفت


عشق فرهاد چه تلخ است که با کندن جان

تیشه بر سنگ برای دل شیرین زد و رفت

  





لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=10490

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند