“به تحریک نسیمى خاطرم آشفته مى گردد
به خودرایى سر زلفین دلدارست پندارى”

 

به مویى بسته، صبرم، نغمه ى تارست پندارى
دلم از هیچ مى رنجد ، دل یارست پندارى
به تحریک نسیمى خاطرم آشفته مى گردد
به خود رایى سر زلفین دلدارست پندارى

نه پندم مى دهد سودى ، نه کارم راست بهبودى
دلى دارم که هر امسال او پارست پندارى
ننوشم تا قدح برمن درى از غیب نگشاید
کلید روزنم در دست خمّارست پندارى

“نظیرى نیشابورى”
“سنگ کودکان”

به مویى بسته، صبرم، نغمه ى تارست پندارى
دلم از هیچ مى رنجد ، دل یارست پندارى
به تحریک نسیمى خاطرم آشفته مى گردد
به خود رایى سر زلفین دلدارست پندارى

نه پندم مى دهد سودى ، نه کارم راست بهبودى
دلى دارم که هر امسال او پارست پندارى
ننوشم تا قدح برمن درى از غیب نگشاید
کلید روزنم در دست خمّارست پندارى

چنانم با سر زلف صنم سر رشته محکم شد
که رگ هاى تنم پیوند زنّارست پندارى
به نوعى طعن مردم را هدف گشتم که دامانم
زسنگ کودکان دامان کهسارست پندارى

فلک را دیده ها بر هم نمى آید شب از کینم
چنان هشیار مى خوابد که بیدارست پندارى
غم خونخوار نوعى در قفاى جانم افتاده
که اورا در جهان بامن همین کارست پندارى

” نظیرى ” بوالعجب شیرین ونازک نکته مى آرى
تو را شکر به خرمن ، گل به خروارست پندارى

image

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=14805

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند