“نیازارم ز خود هرگز دلی را
که میترسم در او جای تو باشد”
فلک مزدور ایمای تو باشد
نوازد هر که را رای تو باشد
شود مجروح مغز استخوانم
سر خاری چو در پای تو باشد
نیازارم ز خود هرگز دلی را
که میترسم در او جای تو باشد
حریفی کز خرد بازیچه سازد
نگاه کارفرمای تو باشد
کدورت نیست کاخ سینهای را
که راهش بر تماشای تو باشد
نهایت نیست طومار دلی را
که عنوانش تمنای تو باشد
نظیرى نیشابورى
فلک مزدور ایمای تو باشد
نوازد هر که را رای تو باشد
شود مجروح مغز استخوانم
سر خاری چو در پای تو باشد
نیازارم ز خود هرگز دلی را
که میترسم در او جای تو باشد
حریفی کز خرد بازیچه سازد
نگاه کارفرمای تو باشد
دو عالم نقد جان در دست دارند
به بازاری که سودای تو باشد
گل صد رنگ میروید از آن خاک
که دُردی نوش صهبای تو باشد
کدورت نیست کاخ سینهای را
که راهش بر تماشای تو باشد
نهایت نیست طومار دلی را
که عنوانش تمنای تو باشد
بدون دیدگاه