“پی نبرد هر کسی رمز اشارت را”
آتش عشقم بسوخت خرقهی طاعات را
سیل جنون در ربود رخت عبادات را
مسئلهی عشق نیست در خور شرح و بیان
به که بیکسو نهند لفظ و عبارات را
دامن خلوت ز دست کی دهد آنکو که یافت
در دل شبهای تار، ذوق مناجات را
هر نفسم چنگ و نی از تو پیامی دهد
پی نبرد هر کسی رمز اشارت را
وحدت کرمانشاهی
آتش عشقم بسوخت خرقهی طاعات را
سیل جنون در ربود رخت عبادات را
مسئلهی عشق نیست در خور شرح و بیان
به که بیکسو نهند لفظ و عبارات را
دامن خلوت ز دست کی دهد آنکو که یافت
در دل شبهای تار، ذوق مناجات را
هر نفسم چنگ و نی از تو پیامی دهد
پی نبرد هر کسی رمز اشارت را
جای دهید امشبم مسجدیان تا سحر
مستم و گم کردهام راه خرابات را!
دوش تفرج کنان خوش ز حرم تا بدیر
رفتم و کردم تمام، سیر مقامات را!
غیر خیالات نیست عالم و ما کردهایم
از دم پیر مغان، رفع، خیالات را
خاک نشینان عشق، بی مدد جیرئیل
هر نفسی میکنند، سیر سماوات را
در سر بازار عشق، کس نخرد ای عزیز
از تو بیک جو، هزار کشف و کرامات را
وحدت ازین پس مده دامن رندان ز دست
صرف خرابات کن، جملهی اوقات را
بدون دیدگاه