“نبوده یکنفسی بی‌پیاله تا بوده”

“دچار او نشدم تا ز خویش برگشتم”

اگر قبول و گر رد کنی خلاصم کن
شدم هلاک ز ماخولیای رد و قبول
دچار او نشدم تا ز خویش برگشتم
فناست تجربه کردیم کیمیٰای قبول

رسیده شاهد معنی ز صورت زشتت
ببین که از چه به خود گشته‌ای دلا مشغول
نبوده یکنفسی بی‌پیاله تا بوده
رضی ز زهد و ریا بی‌حساب و نامعقول

رضی‌الدین آرتیمانی ، غزلیات

بهوش باش که در بارگاه رد و قبول
کمال عین ذواتست و فصل عین فصول
اگر قبول و گر رد کنی خلاصم کن
شدم هلاک ز ماخولیای رد و قبول

دچار او نشدم تا ز خویش برگشتم
فناست تجربه کردیم کیمیٰای قبول
رسیده شاهد معنی ز صورت زشتت
ببین که از چه به خود گشته‌ای دلا مشغول

نبوده یکنفسی بی‌پیاله تا بوده
رضی ز زهد و ریا بی‌حساب و نامعقول

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=23600

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند