..باز آن چراغ روز و شب خامش تر از تاریک..

*

مهدی اخوان ثالث

“هیچیم و چیزی کم”

*

ما نیستیم از اهل این عالم که می بینید

وز اهل عالم های دیگر هم

یعنی چه؟ پس اهل کجا هستیم؟

از اهل عالم هیچیم و چیزی کم

غم نیز چون شادی برای خود خدایی ،عالمی دارد

پس زنده باش مثل شادی غم

ما دوستدار سایه های تیره هم هستیم

و مثل عاشق مثل پروانه

اهل نماز شعله و شبنم

اما هیچیم و چیزی کم

رفتم فراز بام خانه ، سخت لازم بود

شب بود و مظلم بود و ظالم بود

آنجا چراغ افروختم،اطراف روشن شد

و پشه ها و سوسکها بسیار

دیدم که اینک روشنایی خرده خواهد شد

کشتم اسیر بی مروت زرده خواهد شد

باغ شبم افسرده چون خون مرده خواهد شد

خاموش کردم روشنایی را

و پشه ها و سوسکها رفتند

غم رفت ، شادی رفت

و هول و حسرت ترک من گفتند

از بام پایین آمدم آرام

همراه با مشتی غم و شادی

وبا گروهی زخم ها و عده ای مرهم

گفتیم بنشینم

نزدیک سالی مهلتش یک دم

مثل ظهور اولین پرتو

مثل غروب آخرین عیسای بن مریم

مثل نگاه غمگنانه ما

مثل بچه آدم

آنگه نشستیم و بی خوبی خوب فهمیدیم

باز آن چراغ روز و شب خامش تر از تاریک

هیچیم و چیزی کم

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=27228

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند