قُمری ریخته بالم به پناه که روم؟

*
با من آمیزش او الفت موج است و کنار
روز و شب بامن و پیوسته گریزان از من

گر چه مورم ولی آن حوصله با خود دارم
که ببخشم بود ار ملک سلیمان از من

قُمری ریخته بالم به پناه که روم
تا به کی سر کشی ای سرو خرامان از من

*

کلیم کاشانی ،غزلیات

نه همین می رمد آن نوگل خندان از من
می کشد خار در این بادیه دامان از من
با من آمیزش او الفت موج است و کنار
روز و شب بامن و پیوسته گریزان از من

گر چه مورم ولی آن حوصله با خود دارم
که ببخشم بود ار ملک سلیمان از من
قُمری ریخته بالم به پناه که روم
تا به کی سر کشی ای سرو خرامان از من

به تکلم به خموشی به تبسم به نگاه
می توان برد به هر شیوه دل آسان از من
نیست پرهیز من از زهد که خاکم بر سر
ترسم آلوده شود دامن عصیان از من

اشک بیهوده مریز این همه از دیده کلیم
گرد غم را نتوان شست به طوفان از من

OLYMPUS DIGITAL CAMERA
لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=29452

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند