گرفت ز رخ یار و خودنمائی کرد
نمود چهره و آهنگ دلربائی کرد

اشعار عبرت نائینیمحمدعلی (عبرت) نائینی:

گرفت ز رخ یار و خودنمائی کرد
نمود چهره و آهنگ دلربائی کرد

من آن زمان ز دل و دین نظر فرو بستم
که جلوه آن صنم از بهر خودنمائی کرد

چه گویمت که چها کرد با من درویش
ببرد دین و دل ، آنگه ز من جدائی کرد

جفا و جور از او دیدم و وفا کردم
وفا و مهر ز من دید و بی‌وفائی کرد

گسست از من و بربست عهد با اغیار
ز من برید و به بیگانه آشنائی کرد

به سر هوای پریدن نداشت طایر دل
هوای دانه ی خال تواش هوائی کرد

مباد هرگزش آزادی از کمند بلا
دل ار ز دام تو اندیشه رهائی کرد

گذشت آنکه در آفاق پارسائی بود
که ترک چشم تو یغمای پارسائی کرد

هزار مرتبه بدتر ز دشمن است آن‌دوست
که ترک دوست به هنگام بی‌نوائی کرد

مرا اگر که نمی‌خواست دوست خانه خراب
چرا به کوی خرابات رهنمائی کرد

نصیحتی کنمت گوشدار و دوری کن
از آنکه عیب کسان گفت و خودستائی کرد

مقام لاف زدن نیست از غزل کس را
در آن مقام که عبرت غزل سرائی کرد

گرفت ز رخ یار و خودنمائی کرد/نمود چهره و آهنگ دلربائی کرد

صفحه اینستاگرام حرف محبت

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=3016

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند