یک لحظه به شولای مسلمانیم آویز
یک عمر ولی شاهد ترسا شدنم باش
مگذار که چون پنجره ای بسته بمانم
ای عشق! بیا معجزه ی وا شدنم باش
مگذار که چون پنجره ای بسته بمانم - شعر و عکس

“محمد سلمانی”

“مگذار که چون پنجره ای بسته بمانم”

چون اشک بر این دامن خشکیده فروبار
ره توشه ی از دره به دریا شدنم باش
حالا که قرار است به گرداب بیفتم
دریای من! آغوش پذیرا شدنم باش

یک لحظه به شولای مسلمانیم آویز
یک عمر ولی شاهد ترسا شدنم باش
مگذار که چون پنجره ای بسته بمانم
ای عشق! بیا معجزه ی وا شدنم باش

زیبای من! آیینه ی تنهاشدنم باش
انگیزه ی وابسته به دنیا شدنم باش
بامن نه به اندازه ی یک لحظه صمیمی
اندازه ی در عشق تو رسوا شدنم باش

لبخندبزن اخم مرا باز کن آنگاه
سرگرم تماشای شکوفا شدنم باش
چون اشک بر این دامن خشکیده فروبار
ره توشه ی از دره به دریا شدنم باش

حالا که قرار است به گرداب بیفتم
دریای من! آغوش پذیرا شدنم باش
یک لحظه به شولای مسلمانیم آویز
یک عمر ولی شاهد ترسا شدنم باش

مگذار که چون پنجره ای بسته بمانم
ای عشق! بیا معجزه ی وا شدنم باش

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=30777

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند