کی شدی پنهان که پیدایت کنم ؟
ای شکوه افتخار زیستن
رحیم زریان
سالها در انتظار زیستن
سالها دور از بهار زیستنمثل دریا بی کرانی ای عزیز
مثل موجم بی قرار زیستنکی شدی پنهان که پیدایت کنم ؟
ای شکوه افتخار زیستنای بهار من بگو،کی می رسی؟
لاله گونم داغدار زیستنچون نسیمی می وزی برجان من
شاخه ی خشکم تبار زیستنبا حضور تو شکوفا می شود
غنچه های اعتبار زیستن
بدون دیدگاه