- در کار جهان هیچکس ابهام ندارد
- تنها غم عشق ست که فرجام ندارد
- بگذار که با یاد تو غافل شود از تو
- این مرغک وحشی خبر از بام ندارد
- هرچند پریشان٬ ولی آسوده ترینم
- دیوانه ٬ غم گردش ایام ندارد
- سیروس عبدی
در کار جهان هیچکس ابهام ندارد
تنها غم عشق ست که فرجام ندارد
ما سوخته ها طعمه ی همواره ی عشقیم
این آتش کهنه٬ هوس خام ندارد
از روز و شبم جز تو ندارم خبر ای ماه
دیوانگی من سحر و شام ندارد
بگذار که با یاد تو غافل شود از تو
این مرغک وحشی خبر از بام ندارد
هرچند پریشان٬ ولی آسوده ترینم
دیوانه ٬ غم گردش ایام ندارد
ماییم و غمی کهنه تر از روز نخستین
تا سلسله ی درد سرانجام ندارد
بگذار چموشانه رهایم کنی ای دل
بگذار بگویند :”دلی رام ندارد”
بگذار برای همه بی واسطه باشی
مانند شرابی که غم جام ندارد
آرامش مرداب برای تو عذاب ست
تو رودی و جریان تو آرام ندارد .
بدون دیدگاه