مولوی:”چون بود آن چون که از چونی رهید در حیاتستان بیچونی رسید”
"همچو عیسی بر سرش گیرد فرات که ایمنی از غرقه در آب حیات" "چون بود آن چون که از چونی رهید در حیاتستان بیچونی رسید" مولوی ، مثنوی معنوی ،...
"همچو عیسی بر سرش گیرد فرات که ایمنی از غرقه در آب حیات" "چون بود آن چون که از چونی رهید در حیاتستان بیچونی رسید" مولوی ، مثنوی معنوی ،...
ای کمان و تیرها بر ساخته صید نزدیک و تو دور انداخته هرکه دوراندازتر او دورتر وز چنین گنجست او مهجورتر مولوی ، مثنوی معنوی ، دفتر ششم (بخش ۷۹)...
گفت آن درویش ای دانای راز از پی این گنج کردم یاوهتاز بعد ازین ما دیده خواهیم از تو بس تا نپوشد بحر را خاشاک و خس چون دعامان امر...
“زاغ در رز نعرهٔ زاغان زند بلبل از آواز خوش کی کم کند” “خم که از دریا درو راهی شود پیش او جیحون ها زانو زند” در قران این جهان...