سعدى

سعدى:”بزرگش نخوانند اهل خرد       که نام بزرگان به زشتی برد”

"بزرگشنخواننداهلخرد کهنامبزرگانبهزشتیبرد" سعدی،گلستان، باباولدرسیرتپادشاهان اسکندررومیراپرسیدند: دیارمشرقومغرببهچهگرفتی، کهملوکپیشینراخزاینوعمروملکولشکربیشازاینبودهاست؛ایشانراچنینفتحیمیسرنشده؟ گفتا: بهعونخدایعزّوجل، هرمملکتیراکهگرفتم؛ رعیتشنیازردم؛ ونامپادشاهانجزبهنکویینبردم. بزرگشنخواننداهلخرد کهنامبزرگانبهزشتیبرد

03:00

سعدى:”من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود”

"منخودبهچشمخویشتندیدمکهجانممی‌رود" * ایساربانآهستهروکآرامجانممی‌رود وآندلکهباخودداشتمبادلستانممی‌رود منمانده‌اممهجورازاوبیچارهورنجورازاو گوییکهنیشیدورازاودراستخوانممی‌رود * محملبدارایساروانتندیمکنباکاروان کزعشقآنسروروانگوییروانممی‌رود اومی‌روددامنکشانمنزهرتنهاییچشان دیگرمپرسازمننشانکزدلنشانممی‌رود * صبرازوصالیارمنبرگشتنازدلدارمن گرچهنباشدکارمنهمکارازآنممی‌رود دررفتنجانازبدنگویندهرنوعیسخن منخودبهچشمخویشتندیدمکهجانممی‌رود * سعدی،دیواناشعار،غزلیات ایساربانآهستهروکآرامجانممی‌رود وآندلکهباخودداشتمبادلستانممی‌رود منمانده‌اممهجورازاوبیچارهورنجورازاو گوییکهنیشیدورازاودراستخوانممی‌رود گفتمبهنیرنگوفسونپنهانکنمریشدرون پنهاننمی‌ماندکهخونبرآستانممی‌رود محملبدارایساروانتندیمکنباکاروان کزعشقآنسروروانگوییروانممی‌رود اومی‌روددامنکشانمنزهرتنهاییچشان دیگرمپرسازمننشانکزدلنشانممی‌رود برگشتیارسرکشمبگذاشتعیشناخوشم چونمجمریپرآتشمکزسردخانممی‌رود...

10:00

سعدى:“گربهٔ محروم اگر پر داشتی       تخم گنجشک از زمین برداشتی”

“گربهٔمحروماگرپرداشتی تخمگنجشکاززمینبرداشتی” سعدی،مواعظ،مثنویات آنکههفتاقلیمعالمرانهاد هرکسیراهرچهلایقبودداد گرتوانابینیارکوتاهدست هرکهرابینیچنانبایدکههست اینکهمسکینستاگرقادرشود بسخیانتهاکزوصادرشود گربهٔمحروماگرپرداشتی تخمگنجشکاززمینبرداشتی

02:31

سعدى:”از بوی تو در تاب شود آهوی مشکین”

"ازبویتودرتابشودآهویمشکین" * تاعذرزلیخابنهدمنکرعشاق یوسفصفتازچهرهبراندازنقابی بیرویتوامجنتفردوسنباید کاینتشنگیازمننبردهیچشرابی * مشغولتوراگربگذارندبهدوزخ بایادتودردشنکندهیچعذابی باریبهطریقکرممبندهخودخوان تابشنویازهربنموییمجوابی * درمنمنگرتادگرانچشمندارند کزدستگدایاننتوانکردثوابی آبسخنممی‌رودازطبعچوآتش چونآتشرویتکهازاومی‌چکدآبی * سعدی،دیواناشعار،غزلیات * ایحسنخطازدفتراخلاقتوبابی شیرینیازاوصافتوحرفیزکتابی ازبویتودرتابشودآهویمشکین گربازکنندازشکنزلفتوتابی بردیدهصاحبنظرانخوابببستی ترسیکهببینندخیالتوبهخوابی ازخندهشیریننمکداندهانت خونمی‌رودازدلچونمکخوردهکبابی تاعذرزلیخابنهدمنکرعشاق یوسفصفتازچهرهبراندازنقابی بیرویتوامجنتفردوسنباید...

08:00

سعدى:”خرما نتوان خوردن ازین خار که کشتیم”

"خرمانتوانخوردنازینخارکهکشتیم" * پیریوجوانیپیهمچونشبوروزند ماشبشدوروزآمدوبیدارنگشتیم واماندگیاندرپسدیوارطبیعت حیفستدریغاکهدرصلحبهشتیم * چونمرغبرینکنگرهتاکیبتوانخواند یکروزنگهکنکهبرینکنگرهخشتیم ماراعجبارپشتوپناهیبودآنروز کامروزکسیرانهپناهیمونهپشتیم * کرخواجهشفاعتنکندروزقیامت شایدکهزمشاطهنرنجیمکهزشتیم باشدکهعنایتبرسدورنهمپندار بااینعملدوزخیانکاهلبهشتیم * سعدی،مواعظ،غزلیات خرمانتوانخوردنازینخارکهکشتیم دیبانتوانکردنازینپشمکهرشتیم برحرفمعاصیخطعذرینکشیدیم پهلویکبائرحسناتیننوشتیم ماکشتهٔنفسیموبسآوخکهبرآید ازمابهقیامتکهچرانفسنکشتیم افسوسبرینعمرگرانمایهکهبگذشت ماازسرتقصیروخطادرنگذشتیم دنیاکهدرومردخداگلنسرشتست نامردکهماییمچرادلبسرشتیم ایشانچوملخدرپسزانویریاضت مامورمیانبستهدوانبردرودشتیم...

09:00

سعدى:”دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش”

"دستبهجاننمی‌رسدتابهتوبرفشانمش" * دستبهجاننمی‌رسدتابهتوبرفشانمش برکهتواننهاددلتازتوواستانمش قوتشرحعشقتونیستزبانخامهرا گرددرامیدتوچندبهسردوانمش * ایمنیازخروشمنگربهجهاندراوفتد فارغیازفغانمنگربهفلکرسانمش آهدریغوآبچشمارچهموافقمنند آتشعشقآنچناننیستکهوانشانمش * هرکهبپرسدایفلانحالدلتچگونهشد خونشدودمبهدمهمیازمژهمی‌چکانمش عمرمناستزلفتوبوکهدرازبینمش جانمناستلعلتوبوکهبهلبرسانمش * سعدی،دیواناشعار،غزلیات * دستبهجاننمی‌رسدتابهتوبرفشانمش برکهتواننهاددلتازتوواستانمش قوتشرحعشقتونیستزبانخامهرا گرددرامیدتوچندبهسردوانمش ایمنیازخروشمنگربهجهاندراوفتد فارغیازفغانمنگربهفلکرسانمش آهدریغوآبچشمارچهموافقمنند آتشعشقآنچناننیستکهوانشانمش هرکهبپرسدایفلانحالدلتچگونهشد خونشدودمبهدمهمیازمژهمی‌چکانمش عمرمناستزلفتوبوکهدرازبینمش...

08:26