سعدى:”ریاست به دست کسانی خطاست که از دستشان دستها برخداست”
"ریاست به دست کسانی خطاست که از دستشان دستها برخداست" نیاساید اندر دیار تو کس چو آسایش خویش جویی و بس نیاید به نزدیک دانا پسند شبان خفته و گرگ...
"ریاست به دست کسانی خطاست که از دستشان دستها برخداست" نیاساید اندر دیار تو کس چو آسایش خویش جویی و بس نیاید به نزدیک دانا پسند شبان خفته و گرگ...
"هر کسی را هوسی در سر و کاری در پیش من بیکار گرفتار هوای دل خویش" سعدی » دیوان اشعار » غزلیات (غزل شماره ۳۴۰) هر کسی را هوسی در...
"چشم رضا و مرحمت بر همه باز میکنی چون که به بخت ما رسد این همه ناز میکنی" سعدی ، دیوان اشعار ، غزلیات (غزل ۶۲۲) چشم رضا و مرحمت...
"بوی گل و بانگ مرغ برخاست هنگام نشاط و روز صحراست" "ما را سر باغ و بوستان نيست هرجا كه تويی تفرج آنجاست گويند نظر به روی خوبان نهی است...
" نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی که به دوستان یک دل سر دست برفشانی " *** " نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو که به تشنگی...
“بخت آیینه ندارم که در او مینگری خاک بازار نیرزم که بر او میگذری” سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » بخت آیینه ندارم که در او مینگری خاک بازار...
"چو روی دوست نبینی جهان ندیدن به شب فراق منه شمع پیش بالینم" سعدی » دیوان اشعار » غزلیات (غزل ۴۲۴) من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم...
"ما امید از طاعت و چشم از ثواب افکندهایم سایهٔ سیمرغ همت بر خراب افکندهایم" "هیچکس بیدامنی تر نیست لیکن پیش خلق باز میپوشند و ما بر آفتاب افکندهایم" سعدی...
"گرم راحت رسانی ور گزایی محبت بر محبت میفزایی" "جمیع پارسایان گو بدانند که سعدی توبه کرد از پارسایی چنان از خمر و زمر و نای و ناقوس نمیترسم که...
" شب فراق که داند که تا سحر چند است مگر کسی که به زندان عشق دربند است گرفتم از غم دل راه بوستان گیرم کدام سرو به بالای دوست...
" خبر داری ای استخوانی قفس که جان تو مرغی است نامش نفس؟ " سعدی » بوستان » باب نهم (در توبه و راه صواب) شعر سعدی در باب موعظه و تنبیه خبر داری...
"خیال روی کسی در سرست هر کس را مرا خیال کسی کز خیال بیرونست " " خجسته روز کسی کز درش تو بازآیی که بامداد به روی تو فال میمونست...
"خوشتر از دوران عشق ایام نیست بامداد عاشقان را شام نیست" "آشنایان ره بدین معنی برند در سرای خاص، بار عام نیست" خوشتر از دوران عشق ایام نیست بامداد عاشقان...
" شنیدم که بر لحن خنیاگری به رقص اندر آمد پری پیکری " سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور حکایت در معنی اهل محبت...
" با تو برآمیختنم آرزوست وز همه کس وحشت و بیگانگی " سعدی » دیوان اشعار » غزلیات (غزل ۵۹۲) روی بپوش ای قمر خانگی تا نکشد عقل به دیوانگی...