مولوى: “هر کرا افعال دام و دد بود بر کریمانش گمان بد بود”
هر کرا افعال دام و دد بود بر کریمانش گمان بد بود آن یکی آمد زمین را میشکافت ابلهی فریاد کرد و بر نتافت هر بنای کهنه که آبادان کنند...
هر کرا افعال دام و دد بود بر کریمانش گمان بد بود آن یکی آمد زمین را میشکافت ابلهی فریاد کرد و بر نتافت هر بنای کهنه که آبادان کنند...
هرچه از وی شاد گردی در جهان از فراق او بیندیش آن زمان زانچ گشتی شاد بس کس شاد شد آخر از وی جست و همچون باد شد از...
" عشق مي گويد به گوشم پست پست صيد بودن خوشتر از صيادى است " مولوی » دیوان اشعار كل من فى الوجود يطلب صيدا انما الاختلاف فى الشبكات آن...
"وای آن دل که بدو از تو نشانی نرسد مرده آن تن که بدو مژده جانی نرسد هر حیاتی که ز نان رست همان نان طلبد آب حیوان به لب...
"چون ز چونی دم زند آن کس که شد بیچون خویش" مولوی » دیوان شمس » غزلیات (غزل ۱۲۴۷) عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویش خون انگوری...
"بر سر دارش کنیم هر که بگوید یکیم آتش اندرزنیم هر که بگوید دوییم" مولوی » دیوان شمس » غزلیات پیشتر آ می لبا تا همه شیدا شویم بیشتر آ...
"تا دل اهل دلی نامد به درد هیچ قومی را خدا رسوا نکرد" "هرچه اندیشی پذیرای فناست آنک در اندیشه ناید آن خداست" * دوزخ و جنت همه اجزای اوست...
"نیشکر کوبید کار اینست و بس جان بر افشانید یار اینست و بس" * خسرو شیرین جان نوبت زدست لاجرم در شهر قند ارزان شدست یوسفان غیب لشکر میکشند تنگهای قند...
“گر نهی پرگار بر تن تا بدانی حد ما حد ما خود ای برادر لایق پرگار نیست” “خاک پاشی میکنی تو ای صنم در راه ما خاک پاشی دو عالم...
"شربتی داری که پنهانی به نومیدان دهی" "آب بد را چیست درمان باز در جیحون شدن" * بیتو هستم چون زمستان خلق از من در عذاب با تو هستم چون...
"دل مده الا به مهر دلخوشان" * کشتن و مردن که بر نقش تنست چون انار و سیب را بشکستنست آنچ شیرینست او شد ناردانگ وانک پوسیدهست نبود غیر بانگ...
"کور مرغانیم و بس ناساختیم کان سلیمان را دمی نشناختیم" * هم سلیمان هست اکنون لیک ما از نشاط دوربینی در عمی دوربینی کور دارد مرد را همچو خفته در...
"ماکهکورانهعصاهامیزنیم لاجرمقندیلهارابشکنیم" "تانگریدکودکحلوافروش بحررحمتدرنمیآیدبهجوش" * درشبمهتابمهرابرسماک ازسگانووعوعایشانچهباک سگوظیفهٔخودبجامیآورد مهوظیفهٔخودبرخمیگسترد * خسخسانهمیرودبررویآب آبصافیمیرودبیاضطراب مصطفیمهمیشکافدنیمشب ژاژمیخایدزکینهبولهب * آنمسیحامردهزندهمیکند وانجهودازخشمسبلتمیکند ماکهکورانهعصاهامیزنیم لاجرمقندیلهارابشکنیم * ماچوکرانناشنیدهیکخطاب هرزهگویانازقیاسخودجواب گفتآندیناراگرچهاندکست لیکموقوفغریوکودکست * تانگریدکودکحلوافروش بحررحمتدرنمیآیدبهجوش ایبرادرطفلطفلچشمتست کامخودموقوفزاریداندرست *...
“آسمانشوابرشوبارانببار” * شیخنورانیزرهآگهکند باسخنهمنورراهمرهکند جهدکنتامستونورانیشوی تاحدیثتراشودنورشروی * آسمانشوابرشوبارانببار ناودانبارشکندنبودبهکار آباندرناودانعاریتیست آباندرابرودریافطرتیست * فکرواندیشهستمثلناودان وحیومکشوفستابروآسمان آببارانباغصدرنگآورد ناودانهمسایهدرجنگآورد * "فرقمیاندعوتشیخکاملواصلومیانسخنناقصانفاضلفضلتحصیلیبربسته" مولوی،مثنویمعنوی،دفترپنجم شیخنورانیزرهآگهکند باسخنهمنورراهمرهکند جهدکنتامستونورانیشوی تاحدیثتراشودنورشروی هرچهدردوشابجوشیدهشود درعقیدهطعمدوشابشبود ازجزروزسیبوبهوزگردگان لذتدوشابیابیتوازآن علماندرنورچونفرغردهشد پسزعلمتنوریابدقوملد هرچهگوییباشدآنهمنورناک...
کجایید ای شهیدان خدایی بلاجویان دشت کربلایی کف دریاست صورتهای عالم ز کف بگذر اگر اهل صفایی مولوی » دیوان شمس » غزلیات (غزل ۲۷۰۷) کجایید ای شهیدان خدایی بلاجویان...