بابافغانی شیرازی:”از آب زندگی چه حکایت کند کسی؟”
ای دل بیا که نوبت هستی گذشته است وقت نشاط و باده پرستی گذشته است از آب زندگی چه حکایت کند کسی؟ با دلشکسته ای که ز هستی گذشته است...
- امیر شاهی:”ای هر دم از جفای تو دل را غمی دگر عالم ز تو خراب و تو در عالمی دگر”
- عطار:”هر که اسرار علی را گوش کرد جام وحدت را لبالب نوش کرد” (در ارتباط ولایت با نبوت)
- سعدی: “یک دمه دیدار دوست هر دو جهانش بهاست”
- نشان از بی نشان‌ها “بخش چهارم” قسمت ششم ( رسائل – علم )
- سید حمیدرضا برقعى:”سلام دختر باران! سلام خواهر ماه!”
- عقل کشتی ، آرزو گرداب، دانش بادبان حق تعالی ساحل و عالم همه دریاستی
- سعدی:”خور و پوش و بخشاى و راحت رسان”
- فاضل نظری:”بعد از این بگذار قلب بیقراری بشکند”
- نشان از بی‌نشان‌ها “بخش چهارم” قسمت هشتم (رسائل -عشق و محبت)
- حافظ:”یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری”
گفتاورد بی‌گزین
