فردوسی:”از آن پس برآمد ز ایران خروش پدید آمد از هر سویی جنگ و جوش”
"از آن پس برآمد ز ایران خروش پدید آمد از هر سویی جنگ و جوش" فردوسی ، شاهنامه ، جمشید (بخش ۴) از آن پس برآمد ز ایران خروش پدید...
"از آن پس برآمد ز ایران خروش پدید آمد از هر سویی جنگ و جوش" فردوسی ، شاهنامه ، جمشید (بخش ۴) از آن پس برآمد ز ایران خروش پدید...
"برآمد برین روزگار دراز زمانه به دل در همی داشت راز" فردوسی ، شاهنامه ، فریدون (بخش ۶) برآمد برین روزگار دراز زمانه به دل در همی داشت راز فریدون...
"سوی خانه رفتند هر سه چوباد شب آمد بخفتند پیروز و شاد" "چو خورشید زد عکس برآسمان پراگند بر لاژورد ارغوان" فردوسی ، شاهنامه ، فریدون (بخش ۴) سوی خانه...
چو از روزگارش چهل سال ماند نگر تا به سر برش یزدان چه راند فردوسی ، شاهنامه ، ضحاک (بخش ۳) چو از روزگارش چهل سال ماند نگر تا به...
هنر کی بود تا نباشد گهر نژاده بسی دیدهای بیهنر ازابربهاران ببارید نم زروی زمین زنگ بزدودغم جهان گشت پرسبزه و رودآب سرهمگنان اندرآمد به خواب زمین چون بهشتی شدآراسته...
از آغاز باید که دانی درست سر مایهٔ گوهران از نخست یکی آتشی بر شده تابناک میان "آب" و "باد" از بر تیره "خاک" فردوسی ، شاهنامه ، آغاز کتاب...
بترس از خدا و میازار کس ره رستگاری همین است و بس توانا و دانا و دارنده اوست خرد را و جان را نگارنده اوست جهان آفرید و مکان و...
"یکی نامه بنوشت شاه زمین به خاور خدای و به سالار چین" فردوسی ، شاهنامه ، فریدون (بخش ۸) یکی نامه بنوشت شاه زمین به خاور خدای و به سالار...
"فرستادهٔ سلم چون گشت باز شهنشاه بنشست و بگشاد راز" فردوسی ، شاهنامه ، فریدون (بخش ۷) فرستادهٔ سلم چون گشت باز شهنشاه بنشست و بگشاد راز گرامی جهانجوی را...
"نهفته چو بیرون کشید از نهان به سه بخش کرد آفریدون جهان" "از ایشان چو نوبت به ایرج رسید مر او را پدر شاه ایران گزید" فردوسی ، شاهنامه ،...
"فرستادهٔ شاه را پیش خواند فراوان سخن را به خوبی براند" "زبان راستی را بیاراسته خرد خیره کرده ابر خواسته" فردوسی ، شاهنامه ، فریدون (بخش ۳) فرستادهٔ شاه را...
"فریدون چو شد بر جهان کامگار ندانست جز خویشتن شهریار" فردوسی ، شاهنامه ، فریدون (بخش ۱) فریدون چو شد بر جهان کامگار ندانست جز خویشتن شهریار به رسم کیان...
جهاندار ضحاک ازان گفتگوی به جوش آمد و زود بنهاد روی فردوسی ، شاهنامه ، ضحاک (بخش ۱۲) جهاندار ضحاک ازان گفتگوی به جوش آمد و زود بنهاد روی چو...
چو کشور ز ضحاک بودی تهی یکی مایه ور بد بسان رهی فردوسی ، شاهنامه ، ضحاک (بخش ۱۱) چو کشور ز ضحاک بودی تهی یکی مایه ور بد بسان...
"طلسمی که ضحاک سازیده بود سرش به آسمان برفرازیده بود" "چنین داد پاسخ فریدون که تخت نماند به کس جاودانه نه بخت" فردوسی ، شاهنامه ، ضحاک (بخش ۱۰) طلسمی...