فردوسی:”جهان سر به سر چو فسانست و بس نماند بد و نیک بر هیچکس”
"خجسته سیامک یکی پور داشت که نزد نیا جاه دستور داشت" "جهان سر به سر چو فسانست و بس نماند بد و نیک بر هیچکس" فردوسی ، شاهنامه ، کیومرث...
"خجسته سیامک یکی پور داشت که نزد نیا جاه دستور داشت" "جهان سر به سر چو فسانست و بس نماند بد و نیک بر هیچکس" فردوسی ، شاهنامه ، کیومرث...
"سخنگوی دهقان چه گوید نخست که نام بزرگی به گیتی که جست" "همی گفت با هر کسی رای خویش جهان کرد یکسر پر آوای خویش" فردوسی ، شاهنامه ، کیومرث...
"جهان آفرین تا جهان آفرید چون او مرزبانی نیامد پدید" "به ایران همه خوبی از داد اوست کجا هست مردم همه یاد اوست" فردوسی ، شاهنامه ، آغاز کتاب (بخش...
"بدین نامه چون دست کردم دراز یکی مهتری بود گردنفراز" "خداوند رای و خداوند شرم سخن گفتن خوب و آوای نرم" فردوسی ، شاهنامه ، آغاز کتاب (بخش ۱۱) در...
"دل روشن من چو برگشت از اوی سوی تخت شاه جهان کرد روی" "ز نیکو سخن بهْ چه اندر جهان به نزد سخن سنج فرّخ مهان" فردوسی ، شاهنامه ،...
"چو از دفتر این داستانها بسی همی خواند خواننده بر هر کسی" فردوسی ، شاهنامه ، آغاز کتاب (بخش ۹) داستان دقیقی شاعر چو از دَفتر این داستانها بسی همی...
"سخن هر چه گویم همه گفتهاند بر باغ دانش همه رفتهاند" "کسی کو شود زیر نخل بلند همان سایه ز او بازدارد گزند" فردوسی ، شاهنامه ، آغاز کتاب (بخش...
"تو را دانش و دین رهاند درست در رستگاری ببایدت جست" "اگر چشم داری به دیگر سرای به نزد نبی و علی گیر جای" فردوسی ، شاهنامه ، آغاز کتاب...
"چراغ است مر تیره شب را بسیچ به بد تا توانی تو هرگز مپیچ" فردوسی ، شاهنامه ، آغاز کتاب (بخش ۶) در آفرینش ماه چراغ است مَر تیره شب...
ز یاقوت سرخ است چرخ کبود نه از آب و گرد و نه از باد و دود فردوسی ، شاهنامه ، آغاز کتاب (بخش ۵) گفتار اندر آفرینش آفتاب زِ...
چو زین بگذری مردم آمد پدید شد این بندها را سراسر کلید نگه کن بدین گنبد تیزگرد که درمان ازوی است و ز اوی است درد فردوسی ، شاهنامه ،...
"کنون ای خردمند وصف خرد بدین جایگه گفتن اندر خورد" "ز هر دانشی چون سخن بشنوی از آموختن یک زمان نغنوی" فردوسی ، شاهنامه ، آغاز کتاب (بخش ۲) شعر...
"بگویید این جمله درگوش باد چو ایران نباشد تن من مباد" حکیم ابوالقاسم فردوسی ، گزیده اشعار (شعر منتسب) به هر جا که هستید خروش آورید جهنده جهان را به...
“مبادا که با آز خویشی بود” همه تلخی از بهر بیشی بود مبادا که با آز خویشی بود وزان روی سهراب با انجمن همی می گسارید با رود زن *...
"به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد" فردوسی » شاهنامه (بخش۱) " آغاز کتاب" به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد خداوند نام و...