“گریه مهمان هر محفل ماست
هر حسینیهای منزل ماست”
بار دیگر دل من هواییست
چون کبوتر به فکر رهاییست
اوج فریاد در بی صداییست
«گرچه نی شروه خوان جداییست
شور و حال دلم نی نواییست»
***
بس که مرثیه خواندم برایش
گریه شد همدمش، آشنایش
زخمه دارد سکوت صدایش
«میچکد خون زِ نی نالههایش
پردههای دلم نینواییست»
***
گریه مهمان هر محفل ماست
هر حسینیهای منزل ماست
روضههایش در آب و گل ماست
«داغی از کربلا بر دل ماست
فطرت لالهها کربلاییست»
***
دفتر گریه را میگشایم
من زمینخوردۀ انزوایم
مانده بر ابرها جای پایم
«بس که در حسرت لالههایم
دست و پای خیالم حناییست»
***
“به استقبال پروانه”
سید حمید رضا برقعى
بار دیگر دل من هواییست
چون کبوتر به فکر رهاییست
اوج فریاد در بی صداییست
«گرچه نی شروه خوان جداییست
شور و حال دلم نی نواییست»
بس که مرثیه خواندم برایش
گریه شد همدمش، آشنایش
زخمه دارد سکوت صدایش
«میچکد خون زِ نی نالههایش
پردههای دلم نینواییست»
داشت از حال میخانه میگفت
از پریشانی شانه میگفت
از غزلهای پروانه میگفت
«آنکه با ما طبیبانه میگفت
چارۀ درد عاشق رهاییست»
زندگی میکند چون دراویش
کار خود را چنین میبرد پیش
آنکه آیینه کرده هواییش
«دل ز خود برد و شد عاشق خویش
بس اداها که در دلرباییست»
گریه در این حوالی مرا بس
چشمه چشمه زلالی مرا بس
کوزههای سفالی مرا بس
«عطر گلهای قالی مرا بس
بوی این بوریاها ریاییست»
گریه مهمان هر محفل ماست
هر حسینیهای منزل ماست
روضههایش در آب و گل ماست
«داغی از کربلا بر دل ماست
فطرت لالهها کربلاییست»
دفتر گریه را میگشایم
من زمینخوردۀ انزوایم
مانده بر ابرها جای پایم
«بس که در حسرت لالههایم
دست و پای خیالم حناییست»
بدون دیدگاه