فهرست گفتاورد
- 1 “تو چاره کی کنی بیچارگان را”
- 1.1 تو در خواب خوش و من بی تو هر شب شمارم تا سحر سیارگان را زبس کاین رنج من به می نگردد ز من بگرفته دل غمخوارگان را
- 1.2 دوای درد من بر تست، لیکن
تو چاره کی کنی بیچارگان را
روی گر، ای صبا، در خانه او
بگویی قصه آوارگان را
- 1.2.1 امیرخسرو دهلوی ، دیوان اشعار ، غزلیات چنانی در نظر نظارگان را که رونق بشکنی مه پارگان را چنان نالان همی گردم به کویت که دل خون می شود نظارگان را
- 1.2.2 تو در خواب خوش و من بی تو هر شب شمارم تا سحر سیارگان را زبس کاین رنج من به می نگردد ز من بگرفته دل غمخوارگان را
- 1.2.3 دوای درد من بر تست، لیکن تو چاره کی کنی بیچارگان را روی گر، ای صبا، در خانه او بگویی قصه آوارگان را
- 1.2.4 دل دیوانه خسرو نکو نیست چگویم بد پری رخسارگان را
“تو چاره کی کنی بیچارگان را”
تو در خواب خوش و من بی تو هر شب
شمارم تا سحر سیارگان را
زبس کاین رنج من به می نگردد
ز من بگرفته دل غمخوارگان را
دوای درد من بر تست، لیکن
تو چاره کی کنی بیچارگان را
روی گر، ای صبا، در خانه او
بگویی قصه آوارگان را
امیرخسرو دهلوی ، دیوان اشعار ، غزلیات
چنانی در نظر نظارگان را
که رونق بشکنی مه پارگان را
چنان نالان همی گردم به کویت
که دل خون می شود نظارگان را
که رونق بشکنی مه پارگان را
چنان نالان همی گردم به کویت
که دل خون می شود نظارگان را
تو در خواب خوش و من بی تو هر شب
شمارم تا سحر سیارگان را
زبس کاین رنج من به می نگردد
ز من بگرفته دل غمخوارگان را
دوای درد من بر تست، لیکن
تو چاره کی کنی بیچارگان را
روی گر، ای صبا، در خانه او
بگویی قصه آوارگان را
دل دیوانه خسرو نکو نیست
چگویم بد پری رخسارگان را
بدون دیدگاه