” چو سرو باش دل آزاده با تُهیدستی
مگو چو غنچه به کس حال تنگدستی را “
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات
دلا خراب کن این نقش خودپرستی را
چو گردباد، فروپیچ گَردِ هستی را
دم مسیح و حیات ابد به ما نرسد
غنیمتی شُمر ای دوست وقت مستی را
چو سرو باش دل آزاده با تُهیدستی
مگو چو غنچه به کس حال تنگدستی را
فلک به پایهی معراج خاکیان نرسد
بلند قدر ندانست قدر پستی را
تو رو به دوست کن، از قبله در گذر اهلی
به بتپرست چه نسبت خداپرستی را
بدون دیدگاه