“نیست به جز راه عشق، زیر سپهر کبود”

 

عهد جوانی گذشت، در غم بود و نبود
نوبت پیری رسید، صد غم دیگر فزود

کارکنان سپهر، بر سر دعوی شدند
آنچه بدادند دیر، باز گرفتند زود

نام جنون را به خود داد بهائی قرار
نیست به جز راه عشق، زیر سپهر کبود

شیخ بهایی ، دیوان اشعار ، غزلیات

 

عهد جوانی گذشت، در غم بود و نبود
نوبت پیری رسید، صد غم دیگر فزود

کارکنان سپهر، بر سر دعوی شدند
آنچه بدادند دیر، باز گرفتند زود

حاصل ما از جهان نیست به جز درد و غم
هیچ ندانم چراست این همه رشک حسود

نیست عجب گر شدیم شهره به زرق و ریا
پردهٔ تزویر ما، سد سکندر نبود

نام جنون را به خود داد بهائی قرار
نیست به جز راه عشق، زیر سپهر کبود

img_7082

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=15834

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند