“بخوان به لحن حروف مقطعه امشب
حدیث غربت زینب، بخوان مصائب را”
در این غروب غریبی ببین کواکب را
به نیزه ها سر زخمیّ نجم ثاقب را
بخوان به لحن حروف مقطعه امشب
حدیث غربت زینب، بخوان مصائب را
مسیح خسته من ندبه أنا العطشان
به خون نشانده دل بیقرار راهب را
لب مقدس قرآن و خیزران بوسه!
و «أم حَسِبتَ» بخوان این همه عجائب را
بیا شبی به خرابه بیاوری با خود
برای دخترکت لیلهُ الرغائب را
هنوز بر لب تو بغض «أیَّ مُنقَلبٍ»
به انتظار نشسته غریب غائب را
حروف مقطعه
شاعر : یوسف رحیمی
در این غروب غریبی ببین کواکب را
به نیزه ها سر زخمیّ نجم ثاقب را
بخوان به لحن حروف مقطعه امشب
حدیث غربت زینب، بخوان مصائب را
چرا عزیز دلم «هَل أتَی» نمی خوانی
ببار جرعه ای از کوثر مناقب را
بخوان «وَلِیُّکُمُ الله» را پناه حرم
بگو حکایت این مردمان غاصب را
برای تسلیت خاطر «ذَوِی القُربَی»
ز تازیانه و سیلی ببین مواهب را
بخوان «لِیُذهِبَ عَنکُم» شکوه غیرت من
که دور سازی از این کاروان اجانب را
مسیح خسته من ندبه أنا العطشان
به خون نشانده دل بیقرار راهب را
لب مقدس قرآن و خیزران بوسه!
و «أم حَسِبتَ» بخوان این همه عجائب را
بیا شبی به خرابه بیاوری با خود
برای دخترکت لیلهُ الرغائب را
هنوز بر لب تو بغض «أیَّ مُنقَلبٍ»
به انتظار نشسته غریب غائب را
بدون دیدگاه