“خلوت اندیشه حیرتخانهٔ دیدار تست”
خلوت اندیشه حیرتخانهٔ دیدار تست
ایکلید دل در امید ما بگشا بیا
بیش ازاین نتوان حریف داغ حرمان زیستن
یا مرا از خود ببر آنجا که هستی یا بیا
رنگ و بوجمع است در هرجا چمن دارد بهار
ما همه پیش توایم ای جمله ما با ما بیا
وصل مشتاقان زاسباب دگر مستغنی است
احتیاج این است کای سامان استغنا بیا
بیدل دهلوی ، غزلیات
ای بهارستان اقبال، ای چمن سیما بیا
فصل سیر دل گذشت اکنون به چشم ما بیا
میکشد خمیازهٔ صبح، انتظار آفتاب
در خمار آباد مخموران قدح پیما بیا
بحر هرسو رو نهد امواج گرد راه اوست
هردو عالم در رکابت میدود تنها بیا
خلوت اندیشه حیرتخانهٔ دیدار تست
ایکلید دل در امید ما بگشا بیا
عرض تخصیص ازفضولیهای آداب وفاست
چون نگه در دیده یا چون روح دراعضا بیا
بیش ازاین نتوان حریف داغ حرمان زیستن
یا مرا از خود ببر آنجا که هستی یا بیا
فرصت هستی ندارد دستگاه انتظار
مفت امروزیم پس ای وعده فردا بیا
رنگ و بوجمع است در هرجا چمن دارد بهار
ما همه پیش توایم ای جمله ما با ما بیا
وصل مشتاقان زاسباب دگر مستغنی است
احتیاج این است کای سامان استغنا بیا
کو مقامی کز شکوه معنیات لبریز نیست
غفلت است اینها که بیدل گویدت اینجا بیا
بدون دیدگاه