بیدل دهلوى:”مرکز افتاد برون بس که شد این دایره تنگ”
رفت مرآت دل از کلفت آفاق به زنگ مرکز افتاد برون بس که شد این دایره تنگ بیدل دهلوی ، غزلیات (غزل ۱۹۰۵) رفت مرآت دل از کلفت آفاق به...
رفت مرآت دل از کلفت آفاق به زنگ مرکز افتاد برون بس که شد این دایره تنگ بیدل دهلوی ، غزلیات (غزل ۱۹۰۵) رفت مرآت دل از کلفت آفاق به...
"ز ره هوس به تو کی رسم نفسی ز خود نرمیده من" بیدل دهلوی ، غزلیات ز ره هوس به تو کی رسم نفسی ز خود نرمیده من همه حیرتم...
"کیست درین انجمن محرم عشق غیور؟ ما همه بیغیرتیم، آینه در کربلاست" * صبح قیامت دمید، پرده امکان درید آینه ما هنوز شبنم باغ حیاست در پی حرص و هوس سوخت جهانی نفس لیک نپرسید کس : خانه عبرت کجاست ؟ * قافله حیرت ست موج گهر تا محیط ای املْ آوارگان ! صورت رفتن کجاست ؟ معبد حسن قبول، آینه زارست و بس عِرض اجابت مبر، بی نفسی ها دعاست * کیست درین انجمن محرم عشق غیور؟ ما همه بیغیرتیم، آینه در کربلاست بیدل ! اگر محرمی رنگ تک و دو مبر در عرق سعی حرص خفَّت آب بقاست * غزليات ، بيدل دهلوى سایه دستی اگر ضامن احوال ماست خاک ره بیکسی ست کز سرِ ما بر نخاست دل به هوی بسته ایم، از هوس ما مپرس با همه بیگانه است آن که به ما آشناست داغ معاش خودیم، غفلتِ فاش خودیم غیرْ تراش خودیم، آینه از ما جداست آن سوی این انجمن نیست مگر وهْم و ظن چشم نپوشیده ای، عالم دیگر کجاست ؟ دعوی طاقت مکن تا نکشی ننگ عجز آبله پای شمع، در خور ناز عصاست گر نیی از اهل صدق، دامن پاکان مگیر...
"شمع انگشت زینهار بقاست" * دامن دل گرفتهایم همه خون مستان به گردن میناست پی سپر سبزه بهار توام شوخی از طینتم نیاید راست * تا ترم شرمسار پابوسم چون شدم خشک عذر خاک رساست درد عشقیم در کجا گنجیم دل دو روزی خیال خانهٔ ماست * نیستی آمد آمدی دارد صبح امروز خندهٔ فرداست حسرت اسم بیمسما چند عافیت گفتگوست ورنه کجاست * ای ز خود غافلان خبر گیرید در ته خاک بیکسی تنهاست فقر کو تا غنا کنیم ایجاد آبیار کرم، نیاز گداست * بیدل دهلوی ، غزلیات غفلت از عاقبت عقوبتزاست سیلی انجام بیخبر ز قفاست از ستمگر چه ممکن است ادب شعله را سر به جیب پا به هواست موی مژگان ز هم نمیگذرد پاس آداب شرط اهل حیاست حیف رویی که از می افروزد...
“یاران فسانههای تو و من شنیدهاند دیدن ندیده و نشنیدن شنیدهاند” نامحرمان انجمنستان حسن و عشق آواز بلبل آنسوی گلشن شنیدهاند * غافل ز ماجرای دل و وحشت نفس بسمل...
“کاش از این هستی صدای الرحیلی بشنوی” “ما و من گم گشت هرگه خواب شد همبسترت” * ما و من گم گشت هرگه خواب شد همبسترت بیضهٔ عنقاست سر در...
“تا غنچه دم زند ز شکفتن بهار رفت تا ناله گل کند ز جرس کاروان گذشت” "تمکین کجا به سعی خرامت رضا دهد کم نیست اینکه نام توام بر زبان...
"بستن چشمم شبستان خیال دیگرست" ای به زلفت جوهر آیینهٔ دل تابها چون مژه دل بستهٔ چشم سیاهت خوابها اینقدر تعظیم نیرنگ خم ابروی کیست حیرت است از قبله روگرداندن...
"خلوت اندیشه حیرتخانهٔ دیدار تست" خلوت اندیشه حیرتخانهٔ دیدار تست ایکلید دل در امید ما بگشا بیا بیش ازاین نتوان حریف داغ حرمان زیستن یا مرا از خود ببر آنجا...
“نغمهٔ ی قانون این محفل صلای جود کیست” “تا نشد خاکستر از آتش سیاهی گم نشد” تا ز پیدایی به گوشم خواند افسون احتیاج روز اول چون دلم خواباند در...
"دل قطره ی اشکی شد و غلتید به پایت" دلدار مقیم دل ما شد چه بجا شد جایش به همین آینه واشد چه بجا شد اسرار دهانش به جنون زد...
“بهر عبرت فرصتی در کار نیست” بهر عبرت فرصتی در کار نیست یک نگه برهرچه خواهی میزند پُردلیها امتحانگاه بلاست تیغ بر قلب سپاهی میزند تا فسون بادبان دارد نفس...
"بگذار تا دمی چند بر گرد خویش گردیم عالم به دل نشستهست دل در کجا نشیند" راه نفس دو دم بیش فرصت نمیکند گل تاکی قفای شبنم صبح از...
"دعوی فضل و هنر خواریست درابنای دهر آبرو میخواهی اینجا اندکی نادان برآ" در جهان بیخبر شرم ازکه باید داشتن دیده بینا ندارد هیچکس، عریان برآ اقتضای دور...
"انسان چهکند بااین خرس وسگ و میمونها" "از عشق چهمیگویی، ازحسن چهمیپرسی مجنون همه لیلیگیر، لیلی همه مجنونها" بر نیم درم حاجت صد فاتحه باید خواند هرجا در جودی بود...