“جان به بوسی می‌خرد آن شهریار
مژده‌ای عشاق، کآسان گشت کار”

داند این را هرکه زین ره آگه است
کاین وجود و هستیش، سنگ ره است

گوی دولت آن سعادتمند برد
کو، به پای دلبر خود، جان سپرد
***
جان به بوسی می‌خرد آن شهریار
مژده‌ای عشاق، کآسان گشت کار

گر همی خواهی حیات و عیش خوش
گاو نفس خویش را اول بکش

اشعار شیخ بهاییشیخ بهایی » نان و حلوا (بخش ۸)

فی الفوائد المتفرقه فیما یتضمن الاشاره الی قوله تعالی (درباره آیه شریفه ۶۷ سوره بقره) :
﴿ان الله یأمرکم أن تذبحوا بقره

ابذلوا اروا حکم یا عاشقین
ان تکونوا فی هوانا صادقین

داند این را هرکه زین ره آگه است
کاین وجود و هستیش، سنگ ره است

گوی دولت آن سعادتمند برد
کو، به پای دلبر خود، جان سپرد

جان به بوسی می‌خرد آن شهریار
مژده‌ای عشاق، کآسان گشت کار

گر همی خواهی حیات و عیش خوش
گاو نفس خویش را اول بکش

در جوانی کن نثار دوست جان
رو «عوان بین ذالک» را بخوان

پیر چون گشتی، گران جانی مکن
گوسفند پیر قربانی مکن

شد همه برباد، ایام شباب
بهر دین، یک ذره ننمودی شتاب

عمرت از پنجه گذشت و یک سجود
کت به کار آید، نکردی ای جهود!

حالیا، ای عندلیب کهنه سال
ساز کن افغان و یک چندی بنال

چون نکردی ناله در فصل بهار
در خزان، باری قضا کن زینهار!

تا که دانستی زیانت را ز سود
توبه‌ات نسیه، گناهت نقد بود

غرق دریای گناهی تا به کی؟
وز معاصی روسیاهی تا به کی؟،

جد تو آدم، بهشتش جای بود
قدسیان کردند پیش او سجود

یک گنه چون کرد، گفتندش: تمام
مذنبی، مذنب، برو بیرون خرام!

تو طمع داری که با چندین گناه
داخل جنت شوی، ای رو سیاه!

جان به بوسی می‌خرد آن شهریار مژده‌ای عشاق، کآسان گشت کار

صفحه اینستاگرام حرف محبت

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=25784

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند