“ایام وفا نکرد با کس

در گنبد او نوشته دیدیم”

“چون بوقلمون، به صد طریقت

بر اوج هوای دل، تپیدیم”

*

چون بوقلمون، به صد طریقت

بر اوج هوای دل، تپیدیم

رخ بر رخ دلبران نهادیم

لحن خوش مطربان شنیدیم

*

جستیم هزار گونه تدبیر

تا تیغ اجل، سپر ندیدیم

کردیم به جان و دل تلافی

چون دعوت «ارجعی» شنیدیم

*

باشد که چه بعد ما عزیزی

گوید چه به مشهدش رسیدیم:

ایام وفا نکرد با کس

در گنبد او نوشته دیدیم

 *

شیخ بهایی ، دیوان اشعار ، غزلیات

 *

مقصود و مراد کون دیدیم

میدان هوس، به پی دویدیم

هر پایه کزان بلندتر بود

از بخشش حق، بدان رسیدیم

چون بوقلمون، به صد طریقت

بر اوج هوای دل، تپیدیم

رخ بر رخ دلبران نهادیم

لحن خوش مطربان شنیدیم

در باغ جمال ماهرویان

ریحان و گل و بنفشه چیدیم

چون ملک بقا نشد میسر

زان جمله، طمع از آن بریدیم

وز دانهٔ شغل باز جستیم

وز دام عمل، برون جهیدیم

رفتیم به کعبهٔ مبارک

در حضرت مصطفی رسیدیم

جستیم هزار گونه تدبیر

تا تیغ اجل، سپر ندیدیم

کردیم به جان و دل تلافی

چون دعوت «ارجعی» شنیدیم

بیهوده صداع خود ندادیم

تسلیم شدیم و وارهیدیم

باشد که چه بعد ما عزیزی

گوید چه به مشهدش رسیدیم:

ایام وفا نکرد با کس

در گنبد او نوشته دیدیم

 

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=26156

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند