آلبوم خرقه سوخته ” آلبوم موسیقی دستگاهی با صدای رضا رضایی پایور و ساخته‌ی محمدجواد ضرابیان است. آلبوم خرقه سوخته در تیرماه ۱۳۷۰ ثبت و ضبط گردیده است. آهنگسازی این آلبوم نیز با محمدجواد ضرابیان بوده و از اشعار شعرایی چون [ خواجوی کرمانی، حافظ، سعدی و علی اکبرخان فراهانی ] استفاده شده است. شیوه‌ی اجراء آلبوم خرقه سوخته نیز ارکستر است. مدت زمان کل آلبوم ۵۸:۳۲ است.

ویدیو کامل آلبوم “خرقه سوخته” به همراه متن ( لیست پخش )

ویدئو در حال بارگزاری می‌باشد . . .

دانلود ویدیو قطعه اول آلبوم [ روی اول‌ ] » دانلود
دانلود ویدیو قطعه دوم آلبوم [ آواز و نی در گوشه بیات راجع ] » دانلود
دانلود ویدیو قطعه سوم آلبوم [ ضربی و آواز اوج ] » دانلود
دانلود ویدیو قطعه چهارم آلبوم [ روی دوم ] » دانلود

 

⊕ متن کامل اشعار در آلبوم خرقه سوخته »

شعر : خواجوی کرمانی

نشان روی تو جستم به هر کجا که رسیدم
ز مهر در تو نشانی ندیدم و نشنیدم

چه رنجها که نیامد برویم از غم رویت
چه جورها که ز دست تو در جهان نکشیدم

هزار نیش جفا از تو نوش کردم و رفتم
هزار تیر بلا از تو خوردم و نرمیدم

کدام یار جفا کز تو احتمال نکردم
کدام شربت خونابه کز غمت نچشیدم

ترا بدیدم و گفتم که مهر روز فروزی
ولی چه سود که یک ذره مهر از تو ندیدم

بجای من تو اگر صد هزار دوست گزیدی
بدوستی که بجای تو دیگری نگزیدم

جهان بروی تو می‌دیدم ار چه همچو جهانت
وفا و مهر ندیدم چو نیک در نگردیدم

بسی تو عهد شکستی که من رضای تو جستم
بسی تو مهر بریدی که از تو من نبریدم

از آن زمان که چو خواجو عنان دل بتو دادم
بجان رسیدم و هرگز بکام دل نرسیدم

لاین جدا کننده متنشعر : سعدی » دیوان اشعار » غزلیات

 

تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی
مرا بر آتش سوزان نشاندی و ننشستی

بنای مهر نمودی که پایدار نماند
مرا به بند ببستی خود از کمند بجستی

دلم شکستی و رفتی خلاف شرط مودت
به احتیاط رو اکنون که آبگینه شکستی

چراغ چون تو نباشد به هیچ خانه ولیکن
کس این سرای نبندد در این چنین که تو بستی

گرم عذاب نمایی به داغ و درد جدایی
شکنجه صبر ندارم بریز خونم و رستی

بیا که ما سر هستی و کبریا و رعونت
به زیر پای نهادیم و پای بر سر هستی

گرت به گوشه چشمی نظر بود به اسیران
دوای درد من اول که بی‌گناه بخستی

هر آن کست که ببیند روا بود که بگوید
که من بهشت بدیدم به راستی و درستی

گرت کسی بپرستد ملامتش نکنم من
تو هم در آینه بنگر که خویشتن بپرستی

عجب مدار که سعدی به یاد دوست بنالد
که عشق موجب شوق است و خمر علت مستی

لاین جدا کننده متن

شعر : حافظ » غزلیات

دیشب به سیل اشک ره خواب می‌زدم
نقشی به یاد خط تو بر آب می‌زدم

ابروی یار در نظر و خرقه سوخته
جامی به یاد گوشه محراب می‌زدم

هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست
بازش ز طره تو به مضراب می‌زدم

روی نگار در نظرم جلوه می‌نمود
وز دور بوسه بر رخ مهتاب می‌زدم

چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگ
فالی به چشم و گوش در این باب می‌زدم

نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم
بر کارگاه دیده بی‌خواب می‌زدم

ساقی به صوت این غزلم کاسه می‌گرفت
می‌گفتم این سرود و می ناب می‌زدم

خوش بود وقت حافظ و فال مراد و کام
بر نام عمر و دولت احباب می‌زدم

لاین جدا کننده متن

شعر : حافظ » غزلیات 

دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد

آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد

اشک من رنگ شفق یافت ز بی‌مهری یار
طالع بی‌شفقت بین که در این کار چه کرد

برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد

ساقیا جام می‌ام ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد

آن که پرنقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد

فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد

لاین جدا کننده متن

شعر : سعدی » دیوان اشعار » غزلیات

شب فراق که داند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق دربند است

گرفتم از غم دل راه بوستان گیرم
کدام سرو به بالای دوست مانند است

پیام من که رساند به یار مهرگسل
که برشکستی و ما را هنوز پیوند است

قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست
به خاک پای تو وان هم عظیم سوگند است

که با شکستن پیمان و برگرفتن دل
هنوز دیده به دیدارت آرزومند است

بیا که بر سر کویت بساط چهرهٔ ماست
به جای خاک که در زیر پایت افکنده‌ست

خیال روی تو بیخ امید بنشانده‌ست
بلای عشق تو بنیاد صبر برکنده‌ست

عجب در آن که تو مجموع و گر قیاس کنی
به زیر هر خم مویت دلی پراکند است

اگر برهنه نباشی که شخص بنمایی
گمان برند که پیراهنت گل آکند است

ز دست رفته نه تنها منم در این سودا
چه دستها که ز دست تو بر خداوند است

فراق یار که پیش تو کاه برگی نیست
بیا و بر دل من بین که کوه الوند است

ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق
گمان برند که سعدی ز دوست خرسند است

لاین جدا کننده متن

شعر : علی اکبرخان فراهانی

اگر از تو جدا باشم ،نباشم
به غیری آشنا باشم ، نباشم

من بی دست و پا در زیر تیغت
به فکر دست و پا باشم نباشم

لاین جدا کننده متن

شعر : سعدی » دیوان اشعار » غزلیات

شب فراق که داند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق دربند است

گرفتم از غم دل راه بوستان گیرم
کدام سرو به بالای دوست مانند است

پیام من که رساند به یار مهرگسل
که برشکستی و ما را هنوز پیوند است

قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست
به خاک پای تو وان هم عظیم سوگند است

که با شکستن پیمان و برگرفتن دل
هنوز دیده به دیدارت آرزومند است

بیا که بر سر کویت بساط چهرهٔ ماست
به جای خاک که در زیر پایت افکنده‌ست

خیال روی تو بیخ امید بنشانده‌ست
بلای عشق تو بنیاد صبر برکنده‌ست

عجب در آن که تو مجموع و گر قیاس کنی
به زیر هر خم مویت دلی پراکند است

اگر برهنه نباشی که شخص بنمایی
گمان برند که پیراهنت گل آکند است

ز دست رفته نه تنها منم در این سودا
چه دستها که ز دست تو بر خداوند است

فراق یار که پیش تو کاه برگی نیست
بیا و بر دل من بین که کوه الوند است

ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق
گمان برند که سعدی ز دوست خرسند است

لاین جدا کننده متن

شعر : حافظ » غزلیات

یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

آن جوان بخت که می‌زد رقم خیر و قبول
بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد

کاغذین جامه به خوناب بشویم که فلک
رهنمونیم به پای علم داد نکرد

دل به امید صدایی که مگر در تو رسد
ناله‌ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد

سایه تا بازگرفتی ز چمن مرغ سحر
آشیان در شکن طره شمشاد نکرد

شاید ار پیک صبا از تو بیاموزد کار
زان که چالاکتر از این حرکت باد نکرد

کلک مشاطه صنعش نکشد نقش مراد
هر که اقرار بدین حسن خداداد نکرد

مطربا پرده بگردان و بزن راه عراق
که بدین راه بشد یار و ز ما یاد نکرد

غزلیات عراقیست سرود حافظ
که شنید این ره دلسوز که فریاد نکرد

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=32170

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند