اى که مىگویى دلِ گمگشته خود را بجوى
من که خود گم گشتهام او را کجا پیدا کنم
هلالى جغتایى
هر شبى گویم که فردا ترک این سودا کنم
باز چون فردا شود امروز را فردا کنمچون مرا سودایت از روز نخستین در سر است
پس همان بهتر که آخر سر در این سودا کنماى خوشا کز بىخودیها سر نهم بر پاى او
بعد از آن از شرم نتوانم که سر بالا کنماى که مىگویى دلِ گمگشته خود را بجوى
من که خود گم گشتهام او را کجا پیدا کنمعاشق مستم هلالى مجلس رندان کجاست
تا دل و جان را فداى ساقى زیبا کنم
بدون دیدگاه