دلا، تا میتوان امروز فرصت را غنیمت دان که در عالم نمیداند کسی احوال فردا را
"به چشم لطف اگر بینی گرفتاران رسوا را به ما هم گوشه چشمی که رسوا کردهای ما را" "دلا، تا میتوان امروز فرصت را غنیمت دان که در عالم نمیداند...
"به چشم لطف اگر بینی گرفتاران رسوا را به ما هم گوشه چشمی که رسوا کردهای ما را" "دلا، تا میتوان امروز فرصت را غنیمت دان که در عالم نمیداند...
غم دارم و غمگسار میباید و نیست در دست من آن نگار میباید و نیست هلالى جغتايى » رباعیات (رباعی ۹) غم دارم و غمگسار میباید و نیست در دست...
"من که یک بار به وصل تو رسیدم همه عمر کی توانم که شوم از تو به یک بار جدا؟" سعی کردم که شود یار ز اغیار جدا آن نشد...
دلا، ذوقی ندارد دولت دنیا و شادیها خوشا! آن دردمندیهای عشق و نامرادیها هلالی جغتایی » غزلیات (غزل ۳۶) دلا، ذوقی ندارد دولت دنیا و شادیها خوشا! آن دردمندیهای عشق...
کاشکی! خاک حریم حرمت میبودم میخرامیدی و من در قدمت میبودم هلالی جغتایی » غزلیات (غزل ۲۳۵) کاشکی! خاک حریم حرمت میبودم میخرامیدی و من در قدمت میبودم بی غم...
"ای دل بکوی او مرو از بیخودی غوغا مکن خود را و ما را بیش ازین در عاشقی رسوا مکن" هلالی جغتایی ، غزلبات ای دل بکوی او مرو از...
اى كه مىگويى دلِ گمگشته خود را بجوى من كه خود گم گشتهام او را كجا پيدا كنم هلالى جغتايى هر شبى گويم كه فردا ترك اين سودا كنم باز...
"درد سر اغیار نمی باید و هست" هلالی جغتائی غم دارم و غمگسار می باید و نیست در پیش من آن نگار می باید و نیست درد سر اغیار نمی...
"حیف است که بر خاک نهی آن کف پا را" هلالی جغتایی ، غزلیات ای نور خدا در نظر از روی تو ما را بگذار که در روی تو ببینیم...
"تا کی اندوه روزگار خوریم؟" هلالی جغتایی ، قطعات تا کی اندوه روزگار خوریم؟ فکر نابود و بود چندین چیست؟ گر نباشد ز غصه نتوان مرد ور بود شاد نیز...
"سگ کهفی که مجنون شد ز شیر شرزه افزون شد" مولوی ، دیوان شمس ، غزلیات مها یک دم رعیت شو مرا شه دان و سالاری اگر مه را جفا...