روح قدسی گُسَلَد بند طبیعت از پای
رخصت سیْر بدین گنبد خضرا رسدم
عقل بگذارم و در دامن عشق آویزم
قاصدی گر به سر از منزل سلمی رسدم“آیت بُشری”
“آیت الله ملامهدی نراقی”ای خوش آن صبح دمی آیت بُشری رسدم
نفخه ی روح قُدُس از دم عیسی رسدمارمغان آوردَم پیر مغان راحت روح
آن چه در عقل تو ناید به هویدا رسدمبشکند مرغ سماوی قفس ناسوتی
اذن پرواز سوی عالم بالا رسدمبُرقَع عقل به دور افکندم از چهره ی عقل
در فضای جبروت اذن تماشا رسدمروح قدسی گُسَلَد بند طبیعت از پای
رخصت سیْر بدین گنبد خضرا رسدمعقل بگذارم و در دامن عشق آویزم
قاصدی گر به سر از منزل سلمی رسدمجلوه گر یار درآمد ز رخ افکند نقاب
به وصالش رسم و جمله تمنا رسدم
بدون دیدگاه