شهریار:”سرخ گل خنده زد و ابر به کوهسار گریست”
"سرخ گل خنده زد و ابر به کوهسار گریست" باز از طرف چمن ناله ی بلبل برخاست عاشقان بی می و معشوق نخواهند نشست مژدگانی که دگر باره گل از...
"سرخ گل خنده زد و ابر به کوهسار گریست" باز از طرف چمن ناله ی بلبل برخاست عاشقان بی می و معشوق نخواهند نشست مژدگانی که دگر باره گل از...
روح قدسی گُسَلَد بند طبیعت از پای رخصت سیْر بدین گنبد خضرا رسدم عقل بگذارم و در دامن عشق آویزم قاصدی گر به سر از منزل سلمی رسدم "آیت بُشری"...