یارم زمحفل می رود منزل به منزل می رود
غلامرضا سازگار(میثم)
یارم زمحفل می رود منزل به منزل می رود
یک محمل و دنبال او صد کاروان دل می رودجان مانده بی جانان و دل در نار حسرت مشتعل
دل مانده بی دلدار و جان دنبال محمل می روداو کعبه چشمم زمزمش او ماه و گردون عالم اش
آسان شد و تیر غم اش از سینه مشکل می رودآنکو زخلق عالمی غافل نمی گردد دمی
یارب چرا از حال من گردیده غافل می رودبار فراقش را به دل منزل به منزل می برم
دریای اشگ از دیده ام ساحل به ساحل می روداز کلبه ی تاریک من با ناله خیزد این سخن
محفل ندارد روشنی تا شمع محفل می روداشگم به دنبالش روان چون سیل پیش از کاروان
یا ساربان ماند زره یا ناقه در گِل می رودداغ محبّت قاتلم وای از دلم وای از دلم
کاین عاشق بی دست و پا دنبال قاتل می رودگه می بُرد سر از کرم گه پا گذارد بر سرم
قربان صیّادی که خود همراه بسمل می روددرمانده و دل خسته ام دیگر زپا بنشسته ام
من چشم خود را بسته ام یار از مقابل می رود«میثم» زخود بیگانه شو دیوانه شو دیوانه شو
مجنون به صحرای جنون خوشتر زعاقل می رود
بدون دیدگاه