• ز داوری که کند دشمنم، چه غم؟ که مرا
  • هوای نامی و پروای آبرویی نیست
  • خزان مرگ بگو رنگ نیستی بزند
  • بهار خاطر ما را که رنگ و بویی نیست
  • به میهمانی من پا منه که در این بزم
  • به غیر چشم و دلم ، جامی و سبویی نیست

  • سیمین بهبهانی:فریاد و کوه



پیام یاری و دیدار کامجویی نیست
چه آرزو کنم ای دل؟ که آرزویی نیست

گرفتم اینکه نبستند دست و پای طلب
گلی به باغ که ارزد به جست و جویی ، نیست

به دوش همّت جان چیست بار منّت چشم
مرا که چشم تمنّای دل به سویی نیست

به میهمانی من پا منه که در این بزم
به غیر چشم و دلم ، جامی و سبویی نیست

ز داوری که کند دشمنم، چه غم؟ که مرا
هوای نامی و پروای آبرویی نیست

خزان مرگ بگو رنگ نیستی بزند
بهار خاطر ما را که رنگ و بویی نیست

به خیره این همه فریاد می کنی ، سیمین!
که غیر کوه غم اینجا جوابگویی نیست


لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=9484

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند