“رکوعى تنها در پیشگاه معبود و در محراب نماز”



  

کاروان شهید رفت از پیش

وآن ما رفته گیر و می‌اندیش

از شمار دو چشم یک تن کم

وز شمار خرد هزاران بیش

توشهٔ جان خویش ازو بربای

پیش کایدت مرگ پای آگیش


  • ….این حال و حس بی قراری آدمی است ،
  • که ره به سوى بى نهایتى دارد؛
  • تا آنکه سر از پنجره تن برون کرده،
  • و بر دیوارمحدودیت می کوبد تا حصارها را بردارد، ورهنمون کوى دوست گردد….که:

  • “الى ربک یومئذٍ المستقر”


و بدین سان است که مرگ حلقه ای از ،

حلقات تکامل هستی است ؛

یعنی زندگی انسان ،

بخشی از ظهور هستی اوست.

…که مرگ ، چونان تولد او ،

یکی از آغازین حلقات تکاملی هستی اومیگردد.


“گر ز حال دل خبرداری بگو

 ور نشانی مختصر داری بگو

مرگ را دانم،

ولی تا کوی دوست؛

راه اگر نزدیکتر داری بگو”

“انا لله وانا الیه راجعون”

اینک، این “دکتر امیر معتمدى”عزیز وگرامیست ،

که چونان پدر فرهیخته و شهیدش ،

ره به ابدیت وجاودانگى سپرد ،

تا همگان بدانند ،

اگر “نفاق” و “جهل و جمود”،

حصار زندگى آدمیان را تهدید یا تحدید نماید ؛

با “شهادت”و”رکوعى تنها در محراب نماز”،

میتوان “حصار جمود” و “نخوت جهل”

را درهم گسیخت؛

و به حضرت دوست پیوست،

که مرگى چنین میانه محرابم آرزوست.


  • این ضایعه گران را به مادرعزیزش
  • “سرکارخانم اشرف بروجردى “دختر دایى صبور و فرهیخته ام،
  • و برادران گرامى وى “آقایان بشیر معتمدى ،حسین حمدیه و محسن حمدیه”
  • و جناب آقاى دکترمصطفى حمدیه
  • وبه همه اعضاى خاندان محترم وبزرگوار
  • شهید معتمدى وبروجردى وحمدیه وعباسى نژاد،
  • وآیت اللهى و روحانى و رکنى و مدنى،
  • و موسوى لارى و سلسبیلى و شمس و سجودى،
  • و مقدسى شیرازى و نبى زاده و شریعتمدار،
  • و همه دوستان عزیز وگرامیش در جهاد دانشگاهى و هلال احمر تسلیت عرض مینمایم.

  

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=9912

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند