دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی ز کدام باده ساقی به من خراب دادی
" دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی ز کدام باده ساقی به من خراب دادی " فیض کاشانی : دل و دین و عقل...
" دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی ز کدام باده ساقی به من خراب دادی " فیض کاشانی : دل و دین و عقل...
شود شود که شود چشم من مقام ترا شود شود که بینم صباح و شام ترا فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات (غزل ۱۵) شود شود که شود چشم...
فیض كاشانى : در صدف جان درى نیست بجز دوست دوست آنکه دل از عشق او زنده بود اوست اوست نغز درین نه طبق نیست بجز عشق حق هر چه...